رسم گزیده و آشنای مجاهدین البته زیستن در بی نام و نشانیست حتی برای هنرمندانش؛ اما شاعران و ترانه سرایان مجاهد صفت در لابیرنت مقاومت بگمانم بیش از همه با این آئین اخت و عجین هستند (مگر ناچار و بطور استثنا) حتی اگر کوله باری از ترانه و سرود بر دوششان باشد و از آن جمله ترانه ی زیبای ” پرنده “ که با لطیف ترین واژه ها اما شاعر، ترانه سرا یا ـ شاید هم شاعرانش ـ اگرچه آنرا مثل همیشه بی ذکر نامی از خود خواسته و میخواهند اما نشان یگانه شان که به هر حال پنهان شدنی نبوده و نیست و اینکه ”مجاهد “ اگر حتی بخواهد بی شهرت و بی نام و نشان باشد و بماند اما تار و پود روح و تنش را که تنیده شده با آرمان آزادی ایران ـ و نه هیچ چیز دیگر جز آن ـ که نه منکر میتوان شد نه نادیده انگاشت.
” ای پرنده مرغ بیتاب، خورشید و پرواز و دریاب
یک قدم مونده تا دریا، بگذر از رخوت مرداب
نگو جاده بی فروغه، نگو فردا یک دروغه
نگو بازار خیانت، توی این دنیا شلوغه
آسمون تورو میخونه، قدر پروازو میدونه
پر بکش تا خود خورشید، بی درنگ و بی بهونه
بی تو آسمون غریبه، از حضورت بی نصیبه
بی تو روی هر درختی، سایه مرگ و صلیبه
نگذار این ابرای تیره، چشم دنیارو بگیره
واسه پرواز و رهایی، حتی امروز خیلی دیره “
پر بزن به حرمت پنجره ها، بازبخون با تمومه حنجره ها
برو تا اوج بگذار آروم بگیرن، زیر پرهای تو آهوبره ها “
یک قدم مونده تا دریا، بگذر از رخوت مرداب
نگو جاده بی فروغه، نگو فردا یک دروغه
نگو بازار خیانت، توی این دنیا شلوغه
آسمون تورو میخونه، قدر پروازو میدونه
پر بکش تا خود خورشید، بی درنگ و بی بهونه
بی تو آسمون غریبه، از حضورت بی نصیبه
بی تو روی هر درختی، سایه مرگ و صلیبه
نگذار این ابرای تیره، چشم دنیارو بگیره
واسه پرواز و رهایی، حتی امروز خیلی دیره “
پر بزن به حرمت پنجره ها، بازبخون با تمومه حنجره ها
برو تا اوج بگذار آروم بگیرن، زیر پرهای تو آهوبره ها “
و... بگذار گوشه کنار دنیا سرسپردگان سنتی و پر سابقه ی استعمار، مزدوران و جانبازان مواجب بگیر جلادان، دریوزگان شهرت و نام ـ به هر بها ـ از سینماگر تا انواع دیگر و شاعران از ” تراز خیانت پیشگان “ و یا روسپیان سیاسی و ” گردن کج کردگان برای لقمه ی ناچیز “ و مهر سفر ” همه با هم به سبک دجال لجن باره “پشت جاسوسخانه جنایتکاران صف بکشند و عکس و تفصیلاتشان را رژیم فاشیسم مذهبی، تزیین روزی نامه ها و سایتهای خود کند تا باز در طلب احتمالی امدادهای غیبی یا علنی به شرف عرض ” از ما بهتران و بدتران و لابیهای مربوطه؟! “برساند، مبادا که گدازه های آتشفشان خشم و قیام که به شدت جاری شده است، در گسترش جریان، میهن و مردم فروشان همیشه در صحنه را دچار دلهره و دل آشوب کند اما...
” ای پرنده مرغ بیتاب، فرصت پروازو دریاب
پر بزن به حرمت پنجره ها، بازبخون با تمومه حنجره ها
برو تا اوج بگذار آروم بگیرن زیر پرهای تو آهوبره ها “
پر بزن به حرمت پنجره ها، بازبخون با تمومه حنجره ها
برو تا اوج بگذار آروم بگیرن زیر پرهای تو آهوبره ها “
و... حالا نه تنها انعکاس نوای زیبای ” پرنده “ در گستره ی وسایل صوتی بلکه آوای کوبش بالهای پرنده آزادی نیز در آسمان نیلی ایران به عزم پرواز بلند آخر، بسا رسا و غرور آسا طنین افکن شده است.
*) تصنیف موسیقی و اجرای ترانه زیبای ”پرنده “ توسط شادروان آندانیک آساطوریان است و شاعر یا شاید شاعرانش هم قاعدتاً باید مجاهدین اشرفی باشند که طبق سنت مرسوم خودشان همه کارها و شاهکارهایشان را نیز در لفاف بی نام و نشانی پوشانده و میپوشانند.
*) تصنیف موسیقی و اجرای ترانه زیبای ”پرنده “ توسط شادروان آندانیک آساطوریان است و شاعر یا شاید شاعرانش هم قاعدتاً باید مجاهدین اشرفی باشند که طبق سنت مرسوم خودشان همه کارها و شاهکارهایشان را نیز در لفاف بی نام و نشانی پوشانده و میپوشانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر