۱۳۹۶ تیر ۹, جمعه

در ما ببین شکوه جهانی ایران را , ع . طارق





برای کهکشان‌آفرینان باران‌دل که از شش قارة‌ گیتی چشمه‌وار می‌جوشند، رودآسا جاری می‌شوند و دشواریها و ناممکن‌ها را با گامهای اشتیاق می‌پیمایند تا صدایشان را در ویلپنت به صدای مریم رجوی پیوند زنند و نمایی از ایران آزاد را بر بام جهان به اهتزاز درآورند.

گرد می‌آییم آن‌چنان که گرد می‌آید قطره به قطره باران، برای بافتن گیسوان مسافر رود.

گرد می‌آییم آن‌چنان که بافته می‌شود در هم، انگشت بلوری رودها، برای رساندن پیام تازه باران به دریاها؛ دریاهایی که از دیوار قاره‌ها سرک می‌کشند و در دو سو جز اقیانوس نمی‌بینند؛ واقیانوس بازتابگاه آسمان است در آبی‌ترین فرصت خویش. ما آن اقیانوسیم با کهکشانی زیبا تاب در زلالی سینه خود.

گرد می‌آییم، در لحظه موعود از قاره قاره این زمین آبی‌پوش. ما همه جا هستیم. بذر ما همه جا هست. از خاورمیانه مجروح تا فرانسه دو گل و ژان پل سارتر. از عراق خونچکان، سوریه کودکان کباب شده بر ترکش‌های بمب بشکه‌یی تا فلسطین بی‌سرپناه... تا عبور پیروزمند آزادی از دروازه براندنبورگ، از استرالیا تا آمریکای جرج واشینگتن و آبراهام لینکلن.

گرد می‌آییم از هر گوشه جغرافیای هفت هزار رنگ زمین که در آن شهری هست و پرچمی و انسانهایی با عشقی در دل برای آزادی.

تبارنامه ما ایرانی است؛ ایرانیانی بناگزیر دور از میهن محبوب. اینک می‌آییم تا ایران را دوباره بر بام جهان بنشانیم.

در ما میل رسیدن است. ما یک تن تنها نیستیم یا یک دست بی‌یاور یا یک فریاد بی‌پاسخ یا یک صدای گمشده در پژواک سکوت؛ ما آینه‌یی نهاده در برابر ظهور تمام قامت وجدانیم؛ آنجا که احساس در برابر ضجه‌های روان پریش مادری به خون آرمیده فرزند، بی‌تاب می‌شود و دست در دست خشم می‌نهد. آنجا که اشک در تنهایی، با موی سپید پدران رنج قصه قصه، غصه باز می‌کند.

ما شاخه‌های تبر خورده فریاد در پشت پنجره‌های دیروزیم، آمده‌ایم تا میوه‌های تازه امید بچینیم.

ما امتداد روشن خلقی هستیم که طناب را بر گردن می‌پذیرد اما حلق‌آویز غرور خود را هرگز.

ما آمده‌ایم تا با تنهای ناتنهامان، ساروجی باشیم از سلول در برابر تعرض به عصمت دختران خیابانی. ما صدای فریاد در نگاه خاموش کودکان به فروش رفته ایران در حراج بازار جهانیم.

حنجره ما پژواک‌گاه آخرین ناله زنان سنگسار، در برابر کلمات استخوانی روزنامه‌های عصر رذالت است.

ما آمده‌ایم تا از گلوی تمام گلوبریدگان بخروشیم.
آمده‌ایم دهانی باشیم برای تمام سکوت‌ها.
آمده‌ایم تا بگوییم در حال آمدن‌ایم برای رفتنی بزرگ به سوی مهین خویش.

در ما ببین شکوه جهانی ایران را.
در ما ببین حماسه یکدلی و همزبانی را.
ما با دهانی از گلهای صورتی ـ بنفش لبخند برای تو می‌خندیم. برای تو می‌بالیم؛ برای حضور پرباور تو که نامت باور به بلوغ سپیده آزادی است.

ع. طارق
بازنگاری و بازنشر
7تیر 96

منبع : 

در ما ببین شکوه جهانی ایران را

۱۳۹۶ تیر ۸, پنجشنبه

سهیلا دشتی:‌ میعادگاه عاشقان



روز میعاد نزدیک است! روزى که عاشقان آزادى ایران‌زمین گرد هم می‌آیند که فریاد حق‌طلبانه خود را به گوش جهانیان برسانند.
این روز که در تاریخ مقاومت و مبارزات مردم ایران، سى خرداد، به نام روز شهدا و زندانیان سیاسى شناخته می‌شود، بیش از سه دهه در کشورهاى مختلف اروپائى و آمریکا بزرگ داشته شده است. قصد تاریخ‌نگاری ندارم ولى شاید یادآوری بعضى از این روزها بی‌مناسبت نباشد. لازم به یادآوری است بزرگداشت این روز بزرگ که مردم ایران در تظاهرات بی‌نظیر سى خرداد سال شصت، نه، تاریخى خود را به خمینى که ماه نشین بود را اعلام کردند و ایدئولوژى خون و جنون او در معرض دید جهانیان قرار دادند. روزى که پاسداران تباهى و سیاهى، به دستور و یا فتواى امام قاتل شان بر جوانان و آزادیخواهان آتش گشودند و در همانروز صدها نفر را در شهرهاى مختلف ایران و به خصوص در تهران را به قتل رساندند. تاریخ قضاوت خود را کرده است، اگر چه که تا امروز پس از گذشت سی‌وشش سال روایت تاریخى مستندى که تمامى وقایع آن روز را در شهرهاى مختلف ایران ثبت کرده باشد وجود ندارد ولى شاهدان عینى زیادى هستند که می‌توانند به آنچه بر مردم گذشت شهادت بدهند!
جوانان ایران اگر هم از سى خرداد سال شصت خاطره‌ای نداشتند، در روزهاى بیست و پنج تا سى خرداد سال هشتاد و هشت و حتى چند سال بعد از آن چهره کریه جانشین خمینى، یعنى خامنه‌ای را دیدند که کشتار جوانان ایران را "مهندسى انتخابات" خواند! و نسل جوان پا به جهان گذاشته بعد از سال شصت هم به این درک رسید که نظام جمهورى اسلامى، نظامى فاشیستى است و تمامى مؤلفه‌های یک حکومت فاشیستى را دارا می‌باشد! دردناک تر آنکه این حکومت در پشت سپرى به اسم اسلام چهره خود را پنهان کرده است که به این طریق از نظر شقاوت و بی‌رحمی شاید بتوان آن را با دوران سلطه کلیساى کاتولیک در اروپا در قرون‌وسطی مقایسه کرد. به این معنى دیکتاتورهاى شناخته شده تاریخ از نرون تا چنگیز، از هیتلر، موسولینى تا پینوشه و حتى حکومت نژادپرست آفریقاى جنوبى در مقابل آن رنگ می‌بازند.
به راحتى می‌توان گفت که بر پائى و شرکت در سالگرد سى خرداد نه سنت است و نه عادت، بلکه آتش آزادیخواهى مردمى است که شعله‌های آن، روشنائى مسیر مردم ایران است به سوى هدف نهائى یعنى، آزادى و حق تعیین سرنوشت ملتى به دست خود و تسلیم شرایط موجود نشدن! در یک کلام به گفته مسعود رجوى تسلیم جبر نشدن و بر علیه آن جنگیدن! تاریخ مردم خود را نوشتن و سقف‌های تازه‌ای از مبارزه را به منصه دید جهانیان قرار دادن!
استادیوم فوتبال لیون در سال ٩٨ میلادى در مسابقه‌های مقدماتى جام جهانى به صحنه خواست مردم ایران براى آزادى تبدیل می‌شود و هنگامى که از بلندگوهاى استادیوم "انجزه" جمهورى اسلامى پخش می‌شود، این فریاد "اى ایران، اى مرز پر گهر" است که استادیوم را می‌لرزاند و این پرچم شیر خورشید نشان است که به رغم تمامى توطئه‌ها، زد و بندها، دستگیرهاى هواداران مقاومت و مجاهدین در استادیوم، موجى از عشق ملى و میهنى را نشان می‌داد و شعار "بچه‌ها ما گل مى خوایم، ایران بى ملا مى خوایم" شور و شوق و پیوند زاید الوصفى را بین تماشاگران و بازیکنان را به نمایش می‌گذارد!.
در نتیجه این حضور پر رنگ است که کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا که چند ماه قبل از آن در آغاز تورنمنت جهانى "مماشات" با رژیم از سر گرفتن روابط عادى سیاسى دو کشور سرباز می‌زند و میخ محکمى به تابوت تئورى نو پاى خاتمى به عنوان گفتگوى تمدنها زده می‌شود! در سال ٢٠٠٣ میلادى، باز هم غرب و سیاست مماشات به کمک رژیم مى آید و در یک همکارى وقیحانه از یکسو نیروهاى آمریکائى قرارگاه اشرف محل استقرار مجاهدین را مورد سبعانه‌ترین بمباران تاریخ قرار می‌دهد و از سوى دیگر دولت وقت فرانسه با حمله به محل اقامت مریم رجوى، وى و صد و شصت نفر دیگر را دستگیر می‌کند که هدفشان از این دستگیرى استرداد مریم رجوى به رژیم از یکسو و از سوى دیگر نابودى تام و تمام مجاهدین بود! حماسه‌ای که در آن روزها آفریده شد، اگرچه برگ زرینى در تاریخ مقاومت مردم ایران است ولى براى آنان که خود را از جای‌جای دنیا براى حفظ رهبرى مقاومتشان خود را به پاریس رساندن، تجربه واقعى شعار " می‌توان و باید است"!
حال آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت! شیر بى یال و دم اشکم اصلاحات رنگ باخته تر از همیشه، در تعارض با ولی‌فقیه است و خامنه‌ای براى خروج از بحران "رهبرى" بخوانید کلیت نظامش راهى به جز سرکوب بیشتر و انزواى بیشتر از جامعه جهانى برایش باقى نمانده است! مجاهدین سرفراز با حفظ تشکیلات انقلابى خود بیش از پیش سرزنده‌تر و سرشارتر آماده رزم نهائى هستند و ما به عنوان نمایندگان خواست مردم ایران براى تغییر و سرنگونى این وظیفه را داریم که به جهان بگو ئیم که این مقاومت یک سر سوزان از خواسته‌های بر حق مردم ایران عقب نخواهد نشست! یک بار دیگر طنین فریاد آزادیخواهى مردم ایران به گوش جهان خواهد رسید 
روز آزادى مردم ایران دور نیست 

۱۳۹۶ تیر ۷, چهارشنبه

”ما تنها نیستیم “



در رگان متورم زمین
عفونت لحظه‌ها را می‌شناسم
که در گذرگاه حیات
زیستن
حادثه ایست عظیم.
زخمی که نیاسود
ما را
در خویشتن تکثیر خواهد کرد
حقیقت نخواهد مرد
فردا آغاز دیگریست.
 
ایستاده‌ايم
بر قامت غرور خود
با تپش نگاهمان
               در تلاقی دشنه و ماه
آه!
بر صخره‌های خوف‌انگیز بی‌ستاره
کس ندانست
ما با کدامین سرود
تا قلب سایه‌ها تاختیم
و ثقل صبح را
در چشمان مرمرین یادها
به ودیعه نهادیم.
 
هنوز
از پشت پلک غزل‌های تو
زندانیان شهر ترانه می‌خوانند
و صدایت
بر فراز شهرها
چراغ محبتی‌ست رخشنده
                         در گریه‌های شبانة باد.
 
ما تنها نیستیم
ما تنها نیستيم
«پرنده و کودک و سنگ و دشت»*
                                  با ماست
و جاودانه‌ترین سرود ها
با آسمانی
که دورها را
و فاصله‌ها را
در تو
به تو
نزدیک می‌کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  م . وحيدي (م. صبح)
* پل الوآر

صدوبیست هزار قناری در گلوی تو می‌خوانند



هنوزهای «بودن و نبودن»     روزگاری ویلیام شکسپیر، قریب 6قرن پیش نوشت: «بودن یا نبودن، مسأله این است». و این معنایی شد برای تعبیر بسیاری از جنبش‌های فکری، فلسفی، سیاسی، انقلابی و اجتماعی. و حالا در جامعه ما هم به این سرفصل رسیده‌ایم که همه‌چیزمان در برابر نظام ولایت فقیه به «بودن یا نبودن» بدل گشته است. این تعبیر را باید در هفته‌ها و ماه‌های اخیر و در آینده جدی‌تر تلقی کنیم. باید به ادامه‌ «نه» ی بزرگ ملت ایران به ولایت فقیه در انتخابات اخیر تبدیل کنیم. همه تحولات داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی ما را به این اراده و تصمیم مهم دعوت می‌کنند.

تلاقی صداها و اراده‌ها
     در روزها و هفته‌ها و ماه‌هایی هستیم که تحولات سیاسی و اجتماعی میهنمان ما را مدام با «بودن یا نبودن» مواجه می‌کنند. و حالا عرصه‌یی که این «بودن» را محقق می‌کند، تلاقی همه پراکنده‌شدگان خارج از ایران در میعادگاه ویلپنت پاریس است. در این تلاقی، صداهای ما باید رساتر شود و اراده‌هایمان را برای تحقق آزادی در ایران، به هم پیوند زنیم تا طنین آن، ایرانی‌تر و منطقه‌یی‌تر و جهانی‌تر شود. ما باید صدای صدوبیست هزار قناری آزادی باشیم که هر صبح و شام بر خاور و باختر ایران، از گلویشان ارغوانها بر افق‌ها و بر مینای ایران می‌بارند.

راهپیمایی بزرگ آزادی
     ویلپنت امسال یا همان کهکشان سالانة‌ مقاومت سراسری، محصول گره خوردن و بالیدن موقعیت جدیدی است که همه‌ ما ساخته و خلقش کرده‌یم. ما از یک راهپیمایی بزرگ برای آزادی می‌آییم. راهپیمایی‌ای که قریب 40سال است تمام اجزا و عناصر جامعه و ملت ما در آن سهیم‌اند. با تحولاتی که هر هفته شتاب بیشتری علیه کانون دیکتاتوری و بنیادگرایی و تروریسم با نام لانه ولایت فقیه می‌گیرد، ما باید سمت و سوی راهپیمایی تاریخی‌مان را تیزتر و روشن‌تر نماییم تا ثمر شایسته‌اش را که همانا سرنگونی نظام ولایت فقیه است، بدهد.

پاسخ به نیاز عاجل میهن     تمام تلاش‌های مسیر پر ابتلای سالیان گذشته و نگاهی به راههای پیموده شده، ما را به یکی کردن همه راه‌ها و صداها فرامی‌خوانند. وقت است جویبارها به هم بپیوندند تا به قدرت و طنین رود خروشان آزادی بدل گردند. اینک در شرایطی هستیم که میهن و ملتمان به این قدرت و طنین در مصاف با دیوسالار آخوندی بسیار نیازمند است. اکنون خلاصه تاریخ 40ساله ایران پیش روی ما می‌باشد. با حضور و پیوستنمان به این کانون مقاومت و پایداری، به نیاز فوری و عاجل سرنوشت میهن و ملتمان آری بگوییم و باقی مسیر را خودمان بسازیم.

صداهای جهان را متحد کنیم     در عصری که زمانه صداهای مشترک است، باید صدایمان را به اشتراک بگذاریم تا جهان بزرگتر و همگانی‌تری را شامل شویم. ما به این اشتراک صداها برای میهن و خلقمان نیاز داریم. باید همه صداهای جهان را بر گرد شیپور و ناقوس آزادی ایران متحد کنیم. باید نگذاریم حربه و فریب قماربازیهای آخوندها با دنیا و جهان سیاست و مماشات، حلقه‌های «دار» دیگری بر گلوی میهن و مردممان گردند. صدای ایران را به جهان ببریم و صدای جهان را برای ایران متحد کنیم.

از «دار» ها کم، بر داروگ‌ها افزون      باید یکی شویم یاران! باید صدای ما از سبلان و البرز و دماوند بگذرد. باید از سپیدرود تا جیحون و از ارس تا کارون را با خود به همه‌جا ببریم. باید غرور و استواری سبلان و البرز و دماوند باشیم و خروش و غلیان و سیلان جیحون و سپیدرود و ارس و کارون. با استواری و خروش ماست که تیرک‌ها و چوبه‌های اعدام ترک برمی‌دارند و ساقط می‌شوند و داروگ‌ها، بر خشکسالی‌ها می‌شورند و باران می‌جویند و پرواز، رسم زیستن می‌ماند و دلیل بودن می‌گردد.

صدای ما کم نیست
باید پوزار گرگ فقر را از سفره‌های ایران بزداییم. باید جغد یأس را از بام ایران و بوف کور را از چشمان و سینه مهر میهن بتارانیم. باید یادهای دیرینمان را آینه اکنونمان کنیم که صدو بیست هزار قناری مصلوب، در گلوی ما آواز می‌خوانند. ما ترانه قناریهای در پرواز سپهر و مینا و بوم و بر ایرانیم. صدای ما کم نیست...

دریچه را بگشا، صدای ما کم نیست
به هر طرف بشنو، سرود آزادی‌ست
نسیم هر نجوا، شود چنان فریاد
بپاشَد این طغیان، بساط استبداد
دوباره باید خواند: برای آزادی
به نام ایران و خدای آزادی
نمی‌شود سد بست: به راه توفانها
به لشکر خورشید، به رویش گل‌ها
به آسمانها کی، توان حصاری چید؟
نمی‌شود در بند، ستاره ناهید
به قلّه‌ها بنگر، ستاره‌آذین است
به هر شب ایران، خروش پروین است...
                                                             5تیر 96

۱۳۹۶ تیر ۶, سه‌شنبه

آیا گربه، محض رضای خدا، موش می‌گیرد؟




 
   به بهانة‌ روز به‌اصطلاح قدس:‌ آیا گربة‌ بینادگرایی آخوندی محض رضای خدا موش می‌گیرد؟ به عبارت دیگر برگزاری «روز قدس!» واقعاً برای قدس و فلسطین است یا منویات دیگری را نمایندگی می‌کند؟

  «حمایت از جبهه مقاومت در فلسطین، سوریه، عراق و یمن، صدقه به آنها نیست بلکه هزینه‌ای است که برای تأمین امنیت مردم کشورمان (امنیت رژیم)... پرداخته می‌شود» پاسدار حسین شریعتمداری


  بهتر است حرف آخر را در این زمینه از همان اول بزنیم و اگر لازم بود دوباره به آن برگردیم. پاسدار حسین شریعتمداری با آن که در وقاحت به سبک آخوندی و پاسداری، طوطی دست‌آموز هم خمینی و هم خامنه‌ای است و به‌حق «گماشته‌ ولی‌فقیه در کیهان» نام گرفته اما در جمله‌یی که گفته به‌خوبی نشان داده که تمام «فلسطین فلسطین کردن» های رژیم و اختصاص یک روز به آن به نام «روز قدس»، نه تنها محلی از اعراب ندارد بلکه فقط و فقط به‌خاطر سراپا نگه‌داشتن یک نظام نفس‌بریده و متعلق به مادون تاریخ تکامل انسان است.
  برای این‌که به توخالی بودن ادعاهای فسلطین‌خواهی رژیم بیشتر آشنا شویم خوب است ببینم خود فلسطینی‌ها چه می‌گویند؟

  موضع فلسطینی‌ها در قبال دخالت رژیم در فلسطین  در این زمینه موضعگیری زیاد است تنها کافی است به یک نمونة‌ جدید اشاره کنیم:
آقای ولید عساف - وزیر پیشین کشاورزی و نماینده پارلمان فلسطین در گردهمایی بزرگ اسلامی ـ عربی با حضور رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران در رمضان امسال گفت:
« انقلاب فلسطین کمک کرد تا رژیم دیکتاتور شاه سرنگون شود به این امید که ملت ایران بتواند سرنوشت خود را به‌دست گیرد و یک کشور دموکراتیک نوینی را بسازد. اما در مقابل فلسطینیها از رژیم ایران چیزی جز حمایت برای شقه کردن فلسطینی‌ها ندیدند. چیزی جز دخالت در امور داخلی فلسطینی و تجزیه فلسطین در بخش غزه ندیدند. مردم فلسطین از رژیم آخوندها در ایران هیچ کمکی برای حمایت از فلسطین به‌عنوان فلسطین ندیدند. اما (این رژیم) پول زیادی برای گسترش شقه و کودتا و خونریزی و جنگ داخلی در فلسطین خرج کرد. ما در فلسطین و در پارلمان فلسطین خوب می‌دانیم که مشکل سوریه اگر ادامه پیدا کند اولین ضرر کننده آن فلسطینی‌ها هستند. مشکلات عراق اگر ادامه یابد، اولین ضرر کننده آن فلسطینیها هستند و همچنین اگر هر پایتخت عربی دیگر به‌دست تروریسم ساقط شود، اولین کسانی که قیمت آن را می‌پردازند، فلسطینی‌ها خواهند بود. از این‌رو ما واقعاً می خواهیم که این جنگها و این فتنه‌ها پایان یابد. مردم کشورهای عربی بتوانند آینده‌شان را به‌دست خودشان بسازند و دیکتاتوریها پایان یابد و دستان باند حاکم بر ایران از این کشورها کوتاه شود و به هیچ‌وجه اجازه دخالت رژیم ایران در کشورهای عربی داده نشود».

  موضع رسمی دولت فلسطین
  دولت فلسطین در تاریخ 10اردیبهشت 96 در جواب به اتهامات معاون وزیر خارجه رژیم در امور بین‌المللی، حسین شیخ‌الاسلام که گفته بود: «اعمال دولت فلسطین و رئیس‌جمهورش عباس در حق غزه جنایتی با دستور آمریکا و اسراییل است...» به‌شدت به رژیم ایران و دخالتهایش در فلسطین حمله کرده و گفت: «این رژیم به تفرقه‌انگیزی در امور داخلی فلسطین ادامه می‌دهد و باعث افزایش مشکلات در غزه شده است». (1)
  سخنگوی رسمی ریاست‌جمهوری فلسطین نبیل ابوردینه همچنین در بیانیه‌یی گفت: «(رژیم) ایران که در همه جهان عرب مشغول شعله‌ور کردن جنگهای داخلی است نباید به زبانی صحبت کند که در خدمت اسراییل و دشمنان امت عربی است».
  وی از رژیم ایران خواست که از دخالت در امور داخلی فلسطین دست بردارد و افزود «تهران به‌جای این‌که موضع فلسطین را در جنگش برای استقلال تقویت کند تلاش می‌کند کاری کند که فلسطین نتواند با چالشهای بزرگی که آینده فلسطین و مردم فلسطین و قدس را تهدید می‌کند برخورد کند».

  دخالت در فلسطین، چرا؟
  بنا بر آنچه گفته شد ضررکننده اصلی سیاستهای مداخله‌جویانة‌ رژیم در کشورهای اسلامی ـ عربی آرمان فلسطین و مردم آن هستند. حرف اول و آخر آنها به رژیم و مزدوران محلی‌اش، از قبیل حزب‌الشیطان، همان حرف شاعر نگون‌بختٍ ثناگوی امیر دزدان، در گلستان سعدی است:
  «مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان!». (2)
  این از مردم فلسطین اما مردم ایران چه می‌گویند؟
  مردم ایران درست رو در روی نیات دجالگرانه تروریستی رژیم، خواست و سخن واقعی خود را بارها بی‌هیچ پرده‌پوشی و حاشیه‌روی، بارها خروشیده‌اند:
  «نه غزه، نه لبنان! جانم فدای ایران».
  پس دلیل اصرار آخوندها به ادامه‌ تنش و بحران در کشورهای عربی ـ اسلامی از جمله فلسطین چیست؟
  اغلب کارگزاران رژیم از به‌اصطلاح اصول‌گرا تا اصلاح‌طلب از جمله شخص خامنه‌ای بارها به‌صراحت گفته‌اند اگر در سوریه و فلسطین و بحرین و یمن و عراق نجنگند باید در مرزهای ایران بجنگند.
  راستی چرا؟ این کدام «جنگ» است که از آن واهمه دارند؟ در هراس از کدام توفان بنیان‌کن در راه، به قول خودشان مجبور به پیشکش کردن 80هزار موشک به حزب‌الشیطان می‌شوند؟ (3) و به‌رغم به لعنت تاریخ تبدیل شدن، از بذل هیچ هزینة‌ میلیاردی برای حفظ یک دیکتاتوری خونریز در سوریه، دریغ نمی‌کنند.
 هراس از کدام دشمن عاجل و آجل، آخوندها را وادار به جنگ در کیلومترها دورتر از ایران کرده است؟
  آنها در توجیه‌تراشی برای دخالت تروریستی خودشان پاسخ را پیشاپیش داده‌اند:
«اگر در سوریه و لبنان (و فلسطین و بحرین و عراق و یمن...) نجنگیم، مجبوریم در همدان و کرمانشاه و تهران بجنگیم» ؛ یعنی جنگ با مردم ایران برای حفظ یک امپراطوری به نفس افتاده، کاغذین و فرتوت. (4)
  به زبان وارونة‌ پاسدار شریعتمداری و لحن نیشدار و تحقیرآمیز او در بیان کلمه‌ «صدقه»:
«حمایت از جبهه مقاومت در فلسطین، سوریه، عراق و یمن، صدقه به آنها نیست بلکه هزینه‌ای است که برای تأمین امنیت رژیم پرداخته می‌شود».

پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) سایت قدس العربی.
(2) یکی از شعرا پیش امیر دزدان رفت در قلب زمستان و او را ثنایی گفت، فرمود تا جامه‌اش برکنند و از ده به در کردند! مسکین برهنه به سرما همی‌رفت. سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند، زمین یخ بسته بود. عاجز شد. گفت: «چه بد فعل مردمند! سگ را گشاده‌اند سنگ را بسته». امیر دزدان از غرفه بشنید و بخندید و گفت: «ای حکیم از من چیزی بخواه!»، گفت: «جامه خود می‌خواهم، اگر انعام فرمایی کرم باشد».
امیدوار بود آدمی به خیر کسان             مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان
سالار دزدان بر حالت وی رحمت آورد و جامه باز فرمود و لباچه پوستینی ودرمی چند بر آن مزید کرد و بدادش وعذر خواست و لطف بسیار کرد.
[گلستان سعدی]
(3) «حضرت آقا فرمودند اگر آنها (اسرائیل) غلطی کنند حیفا و تل‌آویو را با خاک یکسان می‌کنیم. این حرف شعاری نیست و ایران به کمک حزب‌الله و دوستانش این قدرت را دارد که حیفا و تل‌آویو را با خاک یکسان کند. بیش از 80هزار موشک آماده شلیک به تل‌آویو و حیفا است». پاسدار صفوی 30 اردیبهشت 94
(4) خامنه‌ای: اگر در سوریه نجنگیم، باید در کرمانشاه، همدان و استانهای دیگر ایران بجنگیم.آیا گربه، محض رضای خدا، موش می‌گیرد؟

۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

رحمان کریمی: افــروزه هــای ایثـــار



                                        تقدیم به: شهیدان راه آزادی صدیقه مجاوری و ندا حسنی 
                                                 و دیگر افروختگان مانای مقاومت ایران چون مرضیه بابا خانی 
                                                        علی ملک و حمید عرفا و دیگر افروختگان عاشق آزادی.
   افــروزه هــای ایثـــار 
پیوسته 
گذرگاه آزادی 
در هجوم  حادثه هاست. 
عشقی  شعله ور باید تا چنانت برافروزاند 
که چونان مرغ شگفت آتش 
پالوده تر از هر پاک 
سبکبال و عاشق و سرمست 
از پلشتی های جهان بگذری 
و زمین خدا را 
به گناه بی عدالتی های فاحش 
تطهیر کنی. 

از پریشان خروشی خویشتن می پرسم: 
این گردباد های مقدس آتش 
در چهار سوی حادثهٌ  بعید 
از کیانند کاین چنین 
محراب عشق و آزادی را 
فروزان تر از محراب زرتشت کرده اند. 
این شراره های سرکش سیلی زن برجهان خفتهٌ امروز 
از کدامین رسولان گمنام ایثارگر است 
کاین چنین سوداگران خون و سرمایه را 
از بردن عدالت به مسلخ 
بازداشته اند. 

هلا ای رفیقان روزهای سخت ما 
ای هموطن، همزبان، همدرد، همراه! 
برپایی چنان پرده سرای سرخ فام آتشگونی 
در معابر جنجالی جهانی که تو می شناسی 
جان های مرده را 
به شعله های غیرت و همت می سوزاند 
تا فردایان نپندارند که چون حادثه دررسید 
ما 
سر بربالین حیرت زمان 
به غفلت خفته بودیم. 

ای اهورای پاک سرشتان ایران زمین 
پیوسته در جدال با هزاران هزار اهریمن !
آتشکده های مقدس امروز ما 
نه آن حصار فروزانی ست که موبدان را باید 
به عبادتگاه ما باید آمد که شعله های بالنده اش 
از آفاق 
به رمز جاودانگی حیات انسان می رسد. 

با واژگان عریان پررمز ورازم 
من دوره گرد آن جان های سوخته یی هستم 
که چونان ابراهیم 
خرمنگاه آتش  بیداد را 
گلستان رهروان آزادی کرد. 

اینک که ابلیسان 
جهان را به سُخره گرفته اند 
با « صدیقه »  و « ندا»  
از زمینم برکنید 
تا میان افروزه های ایثار 
تاریخ ملتم را با عبادتی چنین مقدس 
تطهیر کنم.

از زمینم  
برکنید! 
رحمان کریمی: افــروزه هــای ایثـــار

۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

تصاویر دردناک




امروز رفتم بیرون یکم بچرخم تا دلم باز بشه، نمیدونم چرا وقتی تواین مملکت خراب شده به هرجا نیگاه می‌کنیم باید این تصاویر دردناک رو ببینیم! از خونه که زدم بیرون دیدم مادری برای تهیه ناهار بچه‌هاش تو زباله‌ها دنبال یه لقمه نون یا چیز بدرد بخورد می‌گرده... 


مادری برای تهیه ناهار بچه‌هاش تو زباله‌ها دنبال یه لقمه نون


نمی‌دونم چرا به این وضعیت عادت کردیم همیشه نام مادر ارزش داشت، پدر حرمت داشت، اما این آخوندا کاری کردن که حتی پدر و مادر هم دیگه هیچ ارزش و اعتباری ندارن. با خودم می‌گفتم ای کاش به‌جای این‌که ثروت مردم هزینه جنگ‌افروزی و انجام اقدامات تروریستی تو لبنان و سوریه و عراق و... بشه، یه کم خرج مملکتمون می‌شد. اگه اینهمه سرمایه و ثروت عمومی خرج جنگ‌افروزی تو سوریه نمی‌شد تا حالا صدبار ریشه‌ی فقر و بدبختی و اعتیاد از این مملکت کنده شده بود. مردم از روی مجبوری برای تهیه یه لقمه نون یا تأمین دارو و درمان یا برای خرج مواد مخدر دست به کارهایی میزنن که مغز آدم سوت میشکه. به خدا باید خون گریه کرد چرا مرد محترمی که یه عمر با آبرو زندگی کرده یا معلمی که همیشه تو این مملکت عزت و احترام داشته، سر پیری به جای این‌که تو خونه بشینه و با بچه‌ها و نوه‌هاش خوش باشه یا کار مطالعاتی و تحقیقاتی کنه باید مثل گداها تو خیابونای مشهد بچرخه، جلوی ماشینها رو بگیره و التماس کنه.
وقتی پیرمرد بازنشسته رو کنار ماشینها دیدم بی‌اختیار دوربینمو درآوردم گفتم این عکسها باید تو سینه تاریخ ثبت بشه باید تو مدرسه به جای زندگینامه آیت‌الله کاشانی و مداحی از خمینی و شیخ فضل‌الله نوری عامل فقر و بدبختی این مردم فقیر تو این شهر ثروتمند رو درس بدن. بخدا باید به‌حال دین خون گریه کرد. این بی‌ناموسها با کثافت کارهایی که به‌نام دین تو این مملکت انجام دادن چیزی از دین باقی نگذاشتن.

ای خدا! حق ما این بود؟! یعنی این‌قدر باید تحقیر بشیم. آخه تا کی؟ 
من به‌عنوان یک جوان ایرانی دلسوز برای آینده خودم و کشورم می‌جنگم برای نجات کشورم از ظلم و جهل و تبعیض و بی‌عدالتی از جونم میگذرم... 
دیگه نمی‌ترسم، از هیچی نمی‌ترسم، اگر هم جونم رو در راه کشورم از دست بدهم میدونم که آیندگان نامم رو مانند دیگر شهیدان مجاهد به نیکی یاد میکنن.
ظلم می‌میرد و ما می‌مانیم. به امید پیروزی ایران و ایرانی

مسعود۲۳ساله از مشهد مقدس.


۱۳۹۶ تیر ۲, جمعه

ناهید همت آبادی: هنر هفتم هم ذبح شد



قتل هنر، با رودکی آغاز شد.
شاعر نابینای موسیقیدان را نمیگویم. منظورم تالار رودکی ست، اپرای تهران که بعنوان مهمترین مرکز هنری ایران به محض ورود بزرگ عمامه داران، ابتدا بدست کاسه لیسان چاپلوس "حزب تراز خیانت" با فرصت طلبی سنتی غصب گردید و سپس با رم دادن آنان توسط ملایان از اغلب جاها، ـ جز بعضی قسمتها برای خدمات خاص؟! ـ نوبت تاخت و تاز قداره بندان پاسدار ـ بسیجی رسید که با گسترش سرکوب و تحمیل افزوده ی سانسور و اعمال آن توسط سلسله مراتب حکومت جهل و جنایت بر تمام ارگانهای هنری ـ فرهنگی، هنرمندان و فرهیختگان، نه فقط جامعه را در تعریف عام دچار فقر دامنگیر فرهنگی ـ هنری ساخت بلکه سبب هجرت طیف وسیعی از هنرمندان خود نا فروخته به رژیم گردید از موسیقیدان، نقاش، شاعر، نویسنده، سینماگر و...که صد البته شرف آزادگی و عدم وطنفروشی و خیانت پیشگی اینان هرگز نه رسانه های استعماری و مواجب بگیران ارتجاعی را خوش میآید نه "عمال همیشه حاضر در میانه ی میدان تعادل" را و نه برمیتابند اینان را تا جایی که حتی در قبال هویت و موفقیت های مهم این جمع بزرگ نیز پیوسته فقط قاعده سکوت و بایکوت هنری را اعمال میدارند.
اما...تغییر نسبی سیاست امریکا در قبال منطقه و ایران و تأثیر اعمال تحریمها بر رژیم ملایان در آشفته بازار شقه ی باندهای جنایتکار که در شرایط ملتهب جامعه ناشی از سرکوب، چپاول و فقر فراگیر بیش از پیش سر بازکرده، نسل جوان زاده پس از سال ۱۳۶۰ را نیز بطور جدی به کنجکاوی درباره ی چرا و چگونگی سیر انقلاب ضد سلطنتی، نیروهای سیاسی موجود آن زمان، مجاهدین و مبارزه ی مسلحانه و بخصوص فاجعه قتل عام سال شصت و هفت واداشته تا جایی که حتی تک تک مهره های رژیم که حدود چهل سال است بیش از چهارصد بار ادعای نابودی تمامیت مجاهدین و تشکیلات آنها را داشته اند ناچار با جعل عجولانه و رونمایی دوباره ی داستان مجاهدین، هریک بار جنایات خود را بر گرده دیگری میاندازند تا درد مشترک را در" باز حضور" مجاهدین و زنگ خطر سرنگونی را در این " همیشه حضور ناپیدا و عیان " و ضرورت هوشیاری در قبال آن اعلام نمایند. در این میان بی اثرماندن انبوه تولیدات وزارت بدنام جاسوسی و آدمکشی آخوندی، از چاپ صدها جلد کتاب یا اسناد جعلی گرفته تا دهها سریال تلویزیونی در باره " خیلی خیلی بد بودن مجاهدین!! " هم که بجایی نرسیده و افاقه نکرد، حالا " سینما آپاراتچی های " فاشیست صفت را به صف کرده اند تا در غیاب هنرمندان فرهیخته ی آزاده و پس از نابودسازی و قتل بسیاری رشته های مهم هنری، هنر هفتم را نیز ذبح کنند شاید با بودن " لابی های پیوسته حاضر در صحنه "، امکان نمایش آنها در فستیوالها و مراسم اهدای جوایز اسکار" آماده معامله!! " نیز فراهم گردد.

اما... توده ی مردم مصیبت کشیده و سرکوب شده با فقر گریبانگیر و هزاران فاجعه مبتلابه جامعه که اصلا سودا و سر پرداختن به شارلاتانیزم آخوندی و نوچه های آپاراتچی اش را ندارد. برای دیگر اقشار جامعه و به ویژه نسل جوان بگمانم اما دیدن این فیلمها فرصت مغتنمی پیش آورده تا از لابلای دروغ پردازیهای گوبلزی رژیم در باره مجاهدین، لایه های مطلوب گمشده ی خود را نیز از بطن حقایق کتمان شده بازیافته و به آن بپردازد. رژیم وحشی هار باید اما خواص روان درمانی فیلمهای " سینماچی"هایش را هم محض تسکین هراس بی حد و حساب نیروهای عقب افتاده و حیران به کار گیرد که از ابعاد هجمه و هجوم رأس باندهای جنایتکار به یکدیگر و آمادگی برای دریدن هم دچار سرسام و سرگیجه شده اند و هم اینکه در جو شدیدا ملتهب جامعه ی آماده به شورش و قیام ایران، لابیهای چند نژادی و مزدبگیران استخدامی را قوت قلب بخشد تا زودتر از وقت مقرر و ـ همین لحظه جاری شاید ـ از غرش بانگ " سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی و نه هیچ چیز جز این " یکهو دق مرگ نگردند.
ناهید همت آبادی: هنر هفتم هم ذبح شد

” ققنوس” ( م . صبح )



” ققنوس”
                       براي صديقه و ندا
                                              و همه آناني كه پروانه وار در آتش عشق به خلق و و طن 
                                               سوخته و مي سوزند تا مشعل آزادي را هماره
                                               در شب جهان فروزان نگاه دارند .
               
وقتي كه شعله هاي سركش آتش
ويرانه هاي زخمي تن را
در كام خود سوخت
و خاكستر عاصي شعله ها
با حقيرترين ذره هايش
بر شانه صخره ها دوباره روييدند
ما
در امتداد ويراني
پيغام تو را
بر مزار خاك گنجشكان پراكنديم
تا از آواز پرندگان
قصري از افسانه و عشق بنا كنيم
آه !
بر بال باد بادكهاي خردسالي امان
روياهاي ديرين
چه غمگنانه پرپر شدند
و خنده كوچه ها
چه ناباورانه در زمستان واژه ها
                     بدرود حيات گفتند
اينك
سرود سرخ نيلوفران در بركه آتش و خون
و بغض هاي آماس باروت انفجار
                                در حنجره زمان
با تكه تكه هاي قلب اندوه
                                 در سينه هاي زخمي مان
اي تاجران تعفن  و و مرگ !
پاداشتان را
ازهيمه خون و استخوان هاي تاريخ بردگانتان بگيريد
طنز صورتتان
افعي شرزه سياهي است
كه در پشت ناقوس واژه هاي مطنطن
                                                   نفشينه شده است
بر چهارراه هاي تبعيدي جهان
ما
هر روز
آري
هر روز و هرشب
نام خورشيد مان را يكصدا
با رساترين آواز
تكرار مي كنيم
                          فرياد مي كشيم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ م. وحيدي (م . صبح)

۱۳۹۶ تیر ۱, پنجشنبه

حاکمیت خامنه‌ای – بلای اعتیاد در میان کودکان خیابانی



کودکان خیابانی به یقین بخشی از محروم‌ترین محرومان جامعه در رژیم ظلم و ستم ولایت‌فقیه می‌باشند.
چهره‌های غمگین، بی‌رمق با نگاه‌های سرد و مملو از درد و رنج، تمام به اندازه کافی گویای وضعیت بحرانی کودکان و نوجوانان در رژیم فاسد و غارتگر آخوندی می‌باشند.
سخن از کودکانی است که به جای درس و مدرسه و بجای شادی و بازی‌های کودکانه، راهی بازار هار کار شده و از سوی باندهای مافیایی رژیم مورد استثمار و انواع و اقسام سوء استفاده‌ها قرار می‌گیرند.

ابعاد این بحران انسانی را که در تضاد آشکار با تمامی قوانین بین‌المللی و کنوانسیون‌های جهانی می‌باشد، یک عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس حکومتی ناشی از «بی‌توجهی نسبت به مدیریت و کنترل مصرف مواد مخدر» در رژیم آخوندی قلمداد کرده است.
وی با اشاره به رشد نرخ کودکان معتاد می‌افزاید: «کودکان کار و خیابانی مهمترین گروه در معرض آسیب و اعتیاد جامعه هستند. تعدادی از کودکان معتاد حاصل ازدواج والدین معتاد بوده و بخشی از آن‌ها به علت بی‌سرپرست و بد سرپرست بودن تحت تأثیر آسیب‌های جامعه معتاد شده‌اند». (خبرگزاری حکومتی خانه ملت
۱ تیر ۱۳۹۶)
واقعیت در دیکتاتوری غارتگر ولی‌فقیه این است که حاکمیت همواره از ارائه آمار و ارقام دقیق از نرخ اعتیاد در میان کودکان خودداری کرده است. انتشار آمار و ضد نقیض و دستکاری های عامدانه در آمارها، تماما ریشه در هراس حاکمیت از خشم و انزجار مردم نسبت به سیاست‌های مخرب رژیم را دارند. همچنین موضوع اعتیاد در میان کودکان تنها به کودکان کار و بی‌سرپرست بسنده نمی‌کند، بلکه فراتر از آن به سراسر جامعه راه برده است. به‌ویژه اکنون شاهد رشد سریع این پدیده شوم در مناطق ضربه‌پذیر جامعه مانند استان‌های سیستان و بلوچستان، لرستان، ایلام و یا حاشیه‌نشین‌ها در شهرهای بزرگ که تماما به دلیل فقر و بیکاری و فلاکت به حاشیه جامعه رانده شده‌اند، هستیم.

یک گزارش حکومتی ضمن اعتراف به این واقعیت به نقل از رئیس حکومتی در مرکز توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی کشور نوشت: «بهر جا حاشیه‌نشینی گسترش پیدا کند به همان اندازه اعتیاد در کودکان و نوجوانان نیز گسترش پیدا می‌کند، زیرا این اقشار جامعه در معرض آسیب‌های اجتماعی بالایی قرار دارند». (خبرگزاری حکومتی ایلنا
۷ خرداد ۱۳۹۶)
همچنین گزارش دیگری با ارائه آمار قطره‌ای به نقل از مدیر کل حکومتی در دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی آموزش‌و‌پرورش نوشته است:‌ «۱۳۶ هزار نفر از دانش‌آموزان در معرض خطر ابتلا به مصرف مواد مخدر هستند و از این میان سه هزار و ۶۰۰ نفر حداقل یک‌بار مصرف‌کننده مواد مخدر بوده‌اند. این ۱۳۶ هزار نفر دانش‌آموزانی هستند که نشانه‌های خطر را دارند یعنی متغیرهای روانی، اجتماعی و محیطی مؤید این است که این افراد ریسک خطر ابتلا به مصرف مواد مخدر را دارند و بر اساس اقدامات تشخیصی متوجه شدیم از میان آن‌ها سه هزار و ۶۰۰ نفر حداقل یک بار مصرف‌کننده مواد مخدر بودند». (سایت حکومتی سلامت نیوز ۸ خرداد ۱۳۹۶)

در تناقض آمارهای ارائه شده از سوی کارگزاران و مراکز درمانی رژیم باید به گزارش روزنامه حکومتی اعتماد (
۱۵ آبان ۱۳۹۵) اشاره نمود که در آن سخن از وجود ۴۵ هزار دانش‌آموز معتاد در حاکمیت آخوندی رفته است؛ بنابراین گزارش: «یکی از خبرسازترین این اظهارنظرها مربوط می‌شد به سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر که ماه گذشته اعلام کرد: اگر جمعیت دانش‌آموزان بین کلاس‌های سوم راهنمایی تا پایان متوسطه را ٥/٤ میلیون نفر در نظر گرفته باشیم می‌توانیم بگوییم که هم‌اکنون ٤٥ هزار نفر از دانش‌آموزان تجربه حداقل یک‌بار مصرف مواد مخدر را در دوران تحصیل خود داشته‌اند».


خودتان چند؟ چندین؟ محمود سرابی

خودتان چند؟ چندین؟ محمود سرابی


بیائیم ببینیم با خودمان چند، چندیم؟؟
روزهای حساس و تاثیرگذاربر کشورمان از راه میرسد
نسل 28 مردادی هنوزنفس میکشد انان که صبح زنده باد مصدق میگفتند و شب مرگ بر مصدق سر میدادند نوادگانهمان نسلفرصت طلب وقیح وطلبکار، همانهایی که تا بو به دماغشان خورد رفتند زیر پرچم سبز علفی سینه زدند وهزاران، هزار نفر جلوی سفارتخانه هایی که پاسپورتهای خرچنگ نشان هدیه به انان دادهبود صف کشیدن و منتظر غنیمت های از راه رسیده بودند ولی پس از مدتی که به تلویزیونهای صدای امریکا ومن و تو و bbc نگاه کردند چون دست اموزی رام و خانه نشین شدند و طلب خود را حواله دادند به حوادثی دیگر؟
این جماعت بیمعرفتحاضری خور که روی خط خونین و مقدس هزاران ایرانی با شرف که جان باختند تا اینقبیله بی هویت ارزش و اعتبارپیدا کنند و در قامت شریف پناهنده ایستادگی و پایداریرا به جهانیان نشان دهند ولی هیهات که خون فساد و فرصت طلب بجای سرفرازی و غرورسرافکندگی و خواری به ارمغان اورد و این میراث خوران تاریخی در دستی هزاران مدرکپناهندگی و در دستی دیگر پاسپورت خرچنگ نشان رژیمی ایرانی کش؟
بازهم روزهایی حساسدر راه است و بازهم فرزندان بوی کبابی منتظر که با دندان طمع یورشی ببرند بر میراث بجای مانده از یادگار انسانهایی سینه سپر کرده و جان باخته حتما بخود میگویید چقدرما زرنگیم؟؟
فقط یک سوال میماند و اینکه این جماعت هزار رنگ و هزار ادا با خودشان چه فکر میکنند؟ یا درباره میلیونها انسان ایرانی که نزدیک به چهار دهه در اسارت بوده چه میکنند؟ یا نزدیکتر بیاییم و با انسانهایی ایرانی که سالهاست در غربت و تبعید زندگی کرده اند
چه میکنید؟ کسانی کهچند دهه هرانچه در توان داشته اند علیه این حکومت ضد ایرانی هزینه کرده اند و ازاز جوانی به میانسالی و بعضا به سالخوردگی رسیده اند چه میکنید؟
پس بیاییم ببینیم باخودمان چند؟ چندیم؟
مثال ساده بزنم ایامیتوانید به بانک بروید و بیشتر از پولی که ذخیره کرده اید برداشت کنید؟؟
هزاران مثال میتوانم بزنم ولی هدفم طرح یک سوال مهم و سرنوشت ساز است شاید امروز کسانی باشند که این سوال را جدی نگیرند ولی اشتباه میکنند چون قانون بازی سرنوشت ساز فردا را نمیدانند
2
گروه در داخل و خارج از ایران در فردای ازادی سرزمینمان هستند که ممیز و حسابرس هستند و حساب و کتاب همه را دارند و دوباره بار کرده ها را از صف سربازان وطن جدا میکنند و حساب و کتاب روشن میخواهند جدی بگیرید واسه خنده نیست چون هزینه ای سنگین برای فردای ایران مصرف شده که با هیچ ثروتی قابل معامله نیست و وارثان این هزینه ملی که سند ان خون بهای جان شریف و عزیز بیش ازدهها هزار اعدامی برای چنین فردایی است
توصیه ام اینستکه برای یکبار هم شده با خودتان خلوت کنید تکلیف تان را با خودتان البته اگر چاشنی انذره ای شرف و معرفت هم باشد روشن نماییددر این اندک زمان باقی مانده یا رومی روم یا زنگی ...یا ادامه با هویت پاسپورتی خرچنگ نشان یابازگشت به میدان مبارزه ای که انسانهای ایرانی شریف را می طلبد بالاخره ببینید باخودتان چند؟ چندین؟ محمود سرابی