هنوزهای «بودن و نبودن» روزگاری ویلیام شکسپیر، قریب 6قرن پیش نوشت: «بودن یا نبودن، مسأله این است». و این معنایی شد برای تعبیر بسیاری از جنبشهای فکری، فلسفی، سیاسی، انقلابی و اجتماعی. و حالا در جامعه ما هم به این سرفصل رسیدهایم که همهچیزمان در برابر نظام ولایت فقیه به «بودن یا نبودن» بدل گشته است. این تعبیر را باید در هفتهها و ماههای اخیر و در آینده جدیتر تلقی کنیم. باید به ادامه «نه» ی بزرگ ملت ایران به ولایت فقیه در انتخابات اخیر تبدیل کنیم. همه تحولات داخلی، منطقهیی و بینالمللی ما را به این اراده و تصمیم مهم دعوت میکنند.
تلاقی صداها و ارادهها
در روزها و هفتهها و ماههایی هستیم که تحولات سیاسی و اجتماعی میهنمان ما را مدام با «بودن یا نبودن» مواجه میکنند. و حالا عرصهیی که این «بودن» را محقق میکند، تلاقی همه پراکندهشدگان خارج از ایران در میعادگاه ویلپنت پاریس است. در این تلاقی، صداهای ما باید رساتر شود و ارادههایمان را برای تحقق آزادی در ایران، به هم پیوند زنیم تا طنین آن، ایرانیتر و منطقهییتر و جهانیتر شود. ما باید صدای صدوبیست هزار قناری آزادی باشیم که هر صبح و شام بر خاور و باختر ایران، از گلویشان ارغوانها بر افقها و بر مینای ایران میبارند.
راهپیمایی بزرگ آزادی
ویلپنت امسال یا همان کهکشان سالانة مقاومت سراسری، محصول گره خوردن و بالیدن موقعیت جدیدی است که همه ما ساخته و خلقش کردهیم. ما از یک راهپیمایی بزرگ برای آزادی میآییم. راهپیماییای که قریب 40سال است تمام اجزا و عناصر جامعه و ملت ما در آن سهیماند. با تحولاتی که هر هفته شتاب بیشتری علیه کانون دیکتاتوری و بنیادگرایی و تروریسم با نام لانه ولایت فقیه میگیرد، ما باید سمت و سوی راهپیمایی تاریخیمان را تیزتر و روشنتر نماییم تا ثمر شایستهاش را که همانا سرنگونی نظام ولایت فقیه است، بدهد.
پاسخ به نیاز عاجل میهن تمام تلاشهای مسیر پر ابتلای سالیان گذشته و نگاهی به راههای پیموده شده، ما را به یکی کردن همه راهها و صداها فرامیخوانند. وقت است جویبارها به هم بپیوندند تا به قدرت و طنین رود خروشان آزادی بدل گردند. اینک در شرایطی هستیم که میهن و ملتمان به این قدرت و طنین در مصاف با دیوسالار آخوندی بسیار نیازمند است. اکنون خلاصه تاریخ 40ساله ایران پیش روی ما میباشد. با حضور و پیوستنمان به این کانون مقاومت و پایداری، به نیاز فوری و عاجل سرنوشت میهن و ملتمان آری بگوییم و باقی مسیر را خودمان بسازیم.
صداهای جهان را متحد کنیم در عصری که زمانه صداهای مشترک است، باید صدایمان را به اشتراک بگذاریم تا جهان بزرگتر و همگانیتری را شامل شویم. ما به این اشتراک صداها برای میهن و خلقمان نیاز داریم. باید همه صداهای جهان را بر گرد شیپور و ناقوس آزادی ایران متحد کنیم. باید نگذاریم حربه و فریب قماربازیهای آخوندها با دنیا و جهان سیاست و مماشات، حلقههای «دار» دیگری بر گلوی میهن و مردممان گردند. صدای ایران را به جهان ببریم و صدای جهان را برای ایران متحد کنیم.
از «دار» ها کم، بر داروگها افزون باید یکی شویم یاران! باید صدای ما از سبلان و البرز و دماوند بگذرد. باید از سپیدرود تا جیحون و از ارس تا کارون را با خود به همهجا ببریم. باید غرور و استواری سبلان و البرز و دماوند باشیم و خروش و غلیان و سیلان جیحون و سپیدرود و ارس و کارون. با استواری و خروش ماست که تیرکها و چوبههای اعدام ترک برمیدارند و ساقط میشوند و داروگها، بر خشکسالیها میشورند و باران میجویند و پرواز، رسم زیستن میماند و دلیل بودن میگردد.
صدای ما کم نیست
باید پوزار گرگ فقر را از سفرههای ایران بزداییم. باید جغد یأس را از بام ایران و بوف کور را از چشمان و سینه مهر میهن بتارانیم. باید یادهای دیرینمان را آینه اکنونمان کنیم که صدو بیست هزار قناری مصلوب، در گلوی ما آواز میخوانند. ما ترانه قناریهای در پرواز سپهر و مینا و بوم و بر ایرانیم. صدای ما کم نیست...
دریچه را بگشا، صدای ما کم نیست
به هر طرف بشنو، سرود آزادیست
نسیم هر نجوا، شود چنان فریاد
بپاشَد این طغیان، بساط استبداد
دوباره باید خواند: برای آزادی
به نام ایران و خدای آزادی
نمیشود سد بست: به راه توفانها
به لشکر خورشید، به رویش گلها
به آسمانها کی، توان حصاری چید؟
نمیشود در بند، ستاره ناهید
به قلّهها بنگر، ستارهآذین است
به هر شب ایران، خروش پروین است...
تلاقی صداها و ارادهها
در روزها و هفتهها و ماههایی هستیم که تحولات سیاسی و اجتماعی میهنمان ما را مدام با «بودن یا نبودن» مواجه میکنند. و حالا عرصهیی که این «بودن» را محقق میکند، تلاقی همه پراکندهشدگان خارج از ایران در میعادگاه ویلپنت پاریس است. در این تلاقی، صداهای ما باید رساتر شود و ارادههایمان را برای تحقق آزادی در ایران، به هم پیوند زنیم تا طنین آن، ایرانیتر و منطقهییتر و جهانیتر شود. ما باید صدای صدوبیست هزار قناری آزادی باشیم که هر صبح و شام بر خاور و باختر ایران، از گلویشان ارغوانها بر افقها و بر مینای ایران میبارند.
راهپیمایی بزرگ آزادی
ویلپنت امسال یا همان کهکشان سالانة مقاومت سراسری، محصول گره خوردن و بالیدن موقعیت جدیدی است که همه ما ساخته و خلقش کردهیم. ما از یک راهپیمایی بزرگ برای آزادی میآییم. راهپیماییای که قریب 40سال است تمام اجزا و عناصر جامعه و ملت ما در آن سهیماند. با تحولاتی که هر هفته شتاب بیشتری علیه کانون دیکتاتوری و بنیادگرایی و تروریسم با نام لانه ولایت فقیه میگیرد، ما باید سمت و سوی راهپیمایی تاریخیمان را تیزتر و روشنتر نماییم تا ثمر شایستهاش را که همانا سرنگونی نظام ولایت فقیه است، بدهد.
پاسخ به نیاز عاجل میهن تمام تلاشهای مسیر پر ابتلای سالیان گذشته و نگاهی به راههای پیموده شده، ما را به یکی کردن همه راهها و صداها فرامیخوانند. وقت است جویبارها به هم بپیوندند تا به قدرت و طنین رود خروشان آزادی بدل گردند. اینک در شرایطی هستیم که میهن و ملتمان به این قدرت و طنین در مصاف با دیوسالار آخوندی بسیار نیازمند است. اکنون خلاصه تاریخ 40ساله ایران پیش روی ما میباشد. با حضور و پیوستنمان به این کانون مقاومت و پایداری، به نیاز فوری و عاجل سرنوشت میهن و ملتمان آری بگوییم و باقی مسیر را خودمان بسازیم.
صداهای جهان را متحد کنیم در عصری که زمانه صداهای مشترک است، باید صدایمان را به اشتراک بگذاریم تا جهان بزرگتر و همگانیتری را شامل شویم. ما به این اشتراک صداها برای میهن و خلقمان نیاز داریم. باید همه صداهای جهان را بر گرد شیپور و ناقوس آزادی ایران متحد کنیم. باید نگذاریم حربه و فریب قماربازیهای آخوندها با دنیا و جهان سیاست و مماشات، حلقههای «دار» دیگری بر گلوی میهن و مردممان گردند. صدای ایران را به جهان ببریم و صدای جهان را برای ایران متحد کنیم.
از «دار» ها کم، بر داروگها افزون باید یکی شویم یاران! باید صدای ما از سبلان و البرز و دماوند بگذرد. باید از سپیدرود تا جیحون و از ارس تا کارون را با خود به همهجا ببریم. باید غرور و استواری سبلان و البرز و دماوند باشیم و خروش و غلیان و سیلان جیحون و سپیدرود و ارس و کارون. با استواری و خروش ماست که تیرکها و چوبههای اعدام ترک برمیدارند و ساقط میشوند و داروگها، بر خشکسالیها میشورند و باران میجویند و پرواز، رسم زیستن میماند و دلیل بودن میگردد.
صدای ما کم نیست
باید پوزار گرگ فقر را از سفرههای ایران بزداییم. باید جغد یأس را از بام ایران و بوف کور را از چشمان و سینه مهر میهن بتارانیم. باید یادهای دیرینمان را آینه اکنونمان کنیم که صدو بیست هزار قناری مصلوب، در گلوی ما آواز میخوانند. ما ترانه قناریهای در پرواز سپهر و مینا و بوم و بر ایرانیم. صدای ما کم نیست...
دریچه را بگشا، صدای ما کم نیست
به هر طرف بشنو، سرود آزادیست
نسیم هر نجوا، شود چنان فریاد
بپاشَد این طغیان، بساط استبداد
دوباره باید خواند: برای آزادی
به نام ایران و خدای آزادی
نمیشود سد بست: به راه توفانها
به لشکر خورشید، به رویش گلها
به آسمانها کی، توان حصاری چید؟
نمیشود در بند، ستاره ناهید
به قلّهها بنگر، ستارهآذین است
به هر شب ایران، خروش پروین است...
5تیر 96
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر