۱۳۹۶ تیر ۷, چهارشنبه

”ما تنها نیستیم “



در رگان متورم زمین
عفونت لحظه‌ها را می‌شناسم
که در گذرگاه حیات
زیستن
حادثه ایست عظیم.
زخمی که نیاسود
ما را
در خویشتن تکثیر خواهد کرد
حقیقت نخواهد مرد
فردا آغاز دیگریست.
 
ایستاده‌ايم
بر قامت غرور خود
با تپش نگاهمان
               در تلاقی دشنه و ماه
آه!
بر صخره‌های خوف‌انگیز بی‌ستاره
کس ندانست
ما با کدامین سرود
تا قلب سایه‌ها تاختیم
و ثقل صبح را
در چشمان مرمرین یادها
به ودیعه نهادیم.
 
هنوز
از پشت پلک غزل‌های تو
زندانیان شهر ترانه می‌خوانند
و صدایت
بر فراز شهرها
چراغ محبتی‌ست رخشنده
                         در گریه‌های شبانة باد.
 
ما تنها نیستیم
ما تنها نیستيم
«پرنده و کودک و سنگ و دشت»*
                                  با ماست
و جاودانه‌ترین سرود ها
با آسمانی
که دورها را
و فاصله‌ها را
در تو
به تو
نزدیک می‌کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  م . وحيدي (م. صبح)
* پل الوآر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر