۱۳۹۶ مرداد ۸, یکشنبه

همه چیز آرام آرام دارد تغییر می‌کند!

لیست گذاری سپاه جهل و جنایت



سپاه پاسداران چند روز پیش به آرامی نامگذاری تروریستی شد
محسن رضایی با عجله گفت: تا دیر نشده باید کاری کرد!
و به این ترتیب، ماجراجویی‌های علی خامنه‌ای وارد یک تونل تاریک شد!
عقربه‌های ساعت گرچه با سنگینی، اما بی‌مهار در حال طی کردن ثانیه‌هایی هستند که در نقطه فرارسیدن ”تغییر“، هر کدامشان برای آخوندها میلیاردها دلار! می ارزد!
ناآرامی‌های اجتماعی و تظاهرات اعتراضی روزانه مردمی به اضافه یک جنگ قدرت بی‌مهار در رأس رژیم، همراه با انبوهی دشمن منطقه‌یی و بین‌المللی و در کنار اینهمه، یک آلترناتیو آماده و با پشتکار!
این است صحنه سیاسی امروز ایران!
ایستگاه آخر کم کم دارد نمایان می‌شود.
 
 
مجلس نمایندگان آمریکا بامداد چهارشنبه ۴مرداد ۹۶ به وقت ایران، طرح تحریمهای دیکتاتوری حاکم بر ایران و دو کشور دیگر را با ۴۱۹رای موافق و ۳رای مخالف تصویب کرد.
به گزارش ایرنا، این تحریم ها، نسخه جدید طرحی است که پیشتر با عنوان «مقابله بااقدامات بی‌ثبات کننده ایران در سال ۲۰۱۷» نام گرفته بود. طرح پیشین با ۹۸رای موافق ‏برابر ۲رای مخالف در سنا تصویب شده بود و حالا باز همان طرح با اصلاحات! و ملحقاتی دوباره در کنگره و سنای آمریکا به رأی گذاشته و با سرعتی غافلگیر کننده تصویب شد!
اینک این طرح باید برای امضای دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا روی میز او قرار گیرد.
مبنای این لایحه، تحریمهای جدید کمیته روابط خارجی سنا در رابطه با 'برنامه موشکهای بالستیک' و به اتهام 'حمایت از اقدامات تروریستی بین‌المللی و نقض حقوق‌بشر' از سوی ایران خواهد بود.
این لایحه'قانون مقابله با اقدامات بی‌ثبات کننده ایران در سال ۲۰۱۷ ' نام دارد.
کمی بعد علی خامنه‌ای با آزمایش یک موشک به قول خودش ”ماهواره‌بر “ تلاش کرد صورت خودش را جلوی بسیجی‌ها با سیلی سرخ نگهدارد، اما سیلی را نه خودش، بلکه از آمریکا، آن‌هم با تحریم ۶شرکت پاسداران که همگی از کمپانی‌های زیرمجموعه گروه صنعتی ”همت “ یعنی یکی از بزرگترین هولدینگ‌های سپاه پاسداران می‌باشند، خورد!
اینک صدای افتادن ”چوبهای زیر بغل“ نظام پلید ولایت‌فقیه تحت نام بی‌مسمای ”جمهوری اسلامی ایران“ ! را به‌راحتی می‌توان شنید.
واقعیت این‌که سپاه پاسداران اینک یکی از بزرگترین مجموعه‌های مالی در تاریخ معاصر جهان می‌باشد! اما یک هولدینگ به‌شدت مسلح با سهم عمده در قدرت سیاسی کشور! چیزی که در کمتر کشوری در دنیا نمونه دارد.
یک عده اوباش مسلح که حالا هرکدامشان یک میلیاردر شده‌اند.
اول بار این اراذل قرار بود حافظان انقلاب باشند! اما پس از ورودشان به جنگ ضدمیهنی و خروج از آن، هر کدام به تناسب موضع ومقامی که داشتند، سهمی از قدرت و ثروت را به جیب زدند و سهمی هم به مماشات‌گران خارجی دادند و و بعد هم برای حفظ وضعیت موجود، سال‌هاست که بی‌دریغ در داخل و خارج ایران خون می‌ریزند، آتش جنگ برپا می‌کنند و با استمرار دیکتاتوری قرون‌وسطایی به‌جا مانده از خمینی، رسماً شعارهای فاشیستی نیمه قرن بیستم را سر می‌دهند! چند ماه پیش آخوند بدنام جعفر منتظری دادستان جنایتکار قضاییه خامنه‌ای به صراحت و روشنی گفت: ”مرگ بر این آزادی که همه چیز را به نابودی می‌کشاند“ ! (خبرگزاری فارس ۱۶آذر ۹۵).

تعریف چنین مجموعه‌یی که هم منابع مالی مملکت را در اختیار دارد و هم سهامدار اصلی قدرت سیاسی مملکت است (آنهم بدون هیچ انتخابات و بدون رعایت هیچ سازوکار ظاهری قانونی – حتی بر اساس قانون اساسی خودشان! -) هم فعال مایشاء در عرصه واردات و صادرات است، پدیده بوالعجبی را تصویر می‌کند که شاید با اغماض بتوان گفت: الیگارشی نظامیان!
و حالا این الیگارشی پاسداران، (در غیاب بزرگترین حامی خارجی‌اش) کم کم دارد در برابر خوی تجاوزگر و توسعه طلبش با ”مانع“ برخورد می‌کند! آنهم نه فقط مانعی درون مملکت (که از سال‌ها پیش وجود داشته و با مقاومتش، پاسداران را ذله کرده) بلکه با مقاومت منطقه‌یی و یک مانع بزرگتر یعنی مانعی جهانی!
بی‌شک نامگذاری تروریستی سپاه پاسداران پس از ”اوباما“ و نشاندن آن در کنار سپاه قدس و سایر نیروهای تروریستی، کار برخورد بیرونی را از مرحله حرف و موضعگیری به مرحله عمل نزدیک کرده و این، همان چیزی است که آخوندها و پاسداران را به‌شدت ترسانده تا جایی‌ که با موشک‌پرانی و موعظه‌های بازاری برای پامنبریهای حرفه‌ییشان، تلاش می‌کنند، از ترکیدن ”زهرة“ اعضا و منسوبین خود جلوگیری کنند.
و این‌همه در شرایطی روی می‌دهد که در داخل مملکت، حتی در اردوی آخوندی خود نیز دیگر کمترین نشانی از همگرایی درونی و وحدت جبهه‌ای که لازمه لحظات مقابله با فشار بیرونی است، ندارند.
مدیریت احمقانه خامنه‌ای در تمامی این سال‌ها، جبهه پراکنده آخوندها را به نقطه تقریباً اضمحلال کشانده و این هنری است که الحق و والانصاف از امامش به ارث برده که وحدت ملی و بی‌نظیر ایرانیان بر آمده از انقلاب ضدسلطنتی ۵۷ را به بزرگترین شکاف در تاریخ تحولات اجتماعی ایران بدل کرد! علی خامنه‌ای (که موقعیت مذهبی و قدرت خمینی را هرگز ندارد) دقیقاً و گام به گام، پا جای پای امامش می‌گذارد و به همان راهی می‌رود که او رفت. دیر نیست روزی که آبدارچی خامنه‌ای تعریف کند: دیدم آقا! رو به دیوار نشسته و گریه می‌کند! (کاری که خمینی پس از نوشیدن زهر آتش‌بس در آن جنگ ضدمیهنی کرد تا مرد).
ظاهراً روزهای تیره این نظام نکبت‌بار در حال رسیدن است و تلاش‌های صبح و شام ملت ایران و پیشتازان جان برکفش در مبارزه با آخوندها و نظام جبارشان، آرام آرام دارد به ثمر می‌نشیند.

۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه

اقتصادی تنیده با غارت و گرانی

غارت و چپاول حربه سران رژیم آخوندی


طی هفته گذشته کالاهای اساسی با افزایش چند برابری قیمت روبه‌رو بود. از جمله پیاز که قیمتش از ۷۰۰تومان در هر کیلو به ۳۵۰۰ و در بعضی مناطق به ۴هزار تومان رسید. همچنین گوشت گوسفند از ۳۰هزار تومان به حدود ۴۰هزار تومان و گوشت مرغ هم به ۷تا ۸هزار تومان در هر کیلو افزایش یافت.
 
 طی هفته گذشته کالاهای اساسی با افزایش چند برابری قیمت روبه‌رو بود
 طی هفته گذشته کالاهای اساسی با افزایش چند برابری قیمت روبه‌رو بود
 
اما علت این گرانی به‌رغم ادعای دولت روحانی در مورد کنترل تورم، چیست؟ 
در مورد گرانی پیاز دو علت وجود دارد؛ یکی چپاول عظیم ارگانهای حکومتی در سال گذشته است که در نظر داشتند پیاز را هرکیلو ۲۰۰ -۳۰۰تومان از کشاورزان بخرند که کشاورزان هم اعتراض کرده و پیازهایشان را دور ریختند. چرا که اساساً جمع کردن پیاز و بردن تا محل فروش هم به صرفشان نبود. بنابراین بخشی از گرانی مربوط به کمبود تولید است. موضوع مهم دیگر هم هدیه کردن پیاز از طرف رژیم به قطر هست که در دعوای سیاسی رژیم با کشورهای منطقه هوای رژیم را داشته باشد. مساله‌ای که روز ۲۶تیر ۹۶ در تلویزیون رژیم به آن اشاره شد.

در مورد بقیه گرانی‌ها هم اساساً کنترل بازار دست همین رژیم است و با اهداف چپاولگرانه تعادل عرضه و تقاضا را به هم می‌زنند تا سودهای کلانی بابت گران کردن اقلام مورد نیاز مردم به جیب بزنند.

نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی رژیم هم در محدوده ۱۰درصد اساساً با آنچه که مردم در کالاهای اساسی شاهدش هستند، فاصله بسیار زیادی دارد و واقعی هم نیست.

اما موضوع دیگر در هفته گذشته، اعلام آمار و ارقام در ارتباط با مؤسسات مالی انتفاعی غیرمجاز بود، که در حال حاضر کاملاً وضعیت بحرانی دارند و پولهای مردم رو پس نمی‌دهند.

بر اساس گزارشی که عباس آرگون عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی رژیم در تهران داده، «در حال حاضر بیش از ۱۰۰هزار میلیارد تومان نقدینگی مردم نزد مؤسسات مالی غیرمجاز است»، (تهران نیوز ۹۶۰۴۲۸)

از آنجایی که علت اصلی این تبهکاری بزرگ اقتصادی، دست داشتن سپاه، بسیج و بیت خامنه‌ای در دزدیهای کلان از اموال مردم در این مؤسسات هست، کارگزاران رژیم با کنایه و اشاره به این موضوع اشاره می‌کنند. از جمله در هفته گذشته سیف رئیس بانک مرکزی رژیم گفت: «سودجویی‌ها، سوداگریها و اقدامات خلاف قانون مؤسسات مالی غیرمجازی طی سالهای گذشته که منجر به ایجاد اخلال در نظام بانکی کشور و از بین رفتن سرمایه‌های مردم شده است». منظورش هم از عبارت بین رفتن سرمایه‌های مردم، این است که پولها از بین رفته و دیگر چیزی به مردم بر نمی‌گردد. سیف سپس اضافه کرد که: «طی سه دهه اخیر تعداد زیادی از مؤسسات با اخذ مجوز از نهادهایی غیر از بانک مرکزی تشکیل و به موازات شبکه بانکی، مانند یک بانک تمام عیار برخلاف قوانین و مقررات و حتی خارج از مفاد اساسنامه خود به فعالیت گسترده پولی و بانکی مشغول شدند... . مهمترین مشکل، جذب سپرده‌های بیشتر از مردم با اتکا به پرداخت سودهای بالا، از طریق تبلیغات گسترده، پرهزینه و گمراه‌کننده و پرداخت این سودها از محل جذب سپرده‌های جدید بود که اضمحلال تدریجی این مؤسسات را سبب شد. و عملاً پول مردم که قرار بود برای سرمایه‌گذاری در تولید و اشتغال استفاده شود، مبدل به وسیله‌ ای برای سودجویی ناصواب آنها گردید». (تهران نیوز 28 تیرماه 96)

یکی دیگر از آمارهایی که حاکی از چپاولگریهای عظیم رژیم آخوندی از سرمایه‌های مردم ایران است و در هفته گذشته منتشر شد، آماری بود که عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی رژیم در مورد به‌اصطلاح خصوصی سازیهای رژیم داد که: ۱۰۰میلیارد دلار بابت رد دیون دولت هدر رفت.

خبرگزاری حکومتی مهر در ۲۶تیر ۹۶ از قول عباس آخوندی می‌نویسد: «در تحقیقاتی که در سال ۹۰انجام دادم، حدود صدمیلیارد دلار از سرمایه‌های ملت و صنایع مختلف ایران در حوزه‌های مختلف پتروشیمی، صنایع و سرمایه‌گذاری بدون پشتوانه هدر رفت». البته این وزیر کابینه آخوند روحانی نمی‌گوید کجا به هدر رفت؟ او نمی‌گوید که از جیب مردم به جیب پاسداران و بیت ولایت رفت. میلیونها نفر را به خاک سیاه نشاند و افراد معدودی از کارگزاران رژیم را به آلاف و الوف رساند.

اما منظور این وزیر دولت روحانی از این‌که می‌گوید اینها بابت رد دیون بوده چیست؟ 
واقعیت این است که به‌دلیل سیاستهای مخرب اقتصادی رژیم که از ابتدای انقلاب علیه ساختار اقتصادی ایران انجام داد، بسیاری از شرکتها و کارخانه‌ها را به نفع بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس و سایر نهادهای حکومتی و شبه حکومتی مصادره کردند و به جای این‌که مدیریت این مؤسسات را به خود مهندسان و کارگران هر کارخانه یا شرکتی بسپارند به باندهای وابسته به ولی‌فقیه سپردند. یک مشت پاسدار و بسیجی و کارگزار بیسواد رژیم، در موضع مدیر کارخانه‌ها قرار گرفتند و تولید کشور را نابود کردند. بنابراین شرکتهای دولتی زیان‌ده شدند و راه‌اندازی مجدد اینها وابسته به یک استراتژی اقتصادی سالم و درست بوده و هست، اما چون رژیم آخوندی فاقد توان تاریخی برای حل معضلات اقتصادی جامعه است، در نتیجه این شرکتها را حراج کرد. کسانی هم که این حراجها را به ثمن بخس یا به قیمت واقعاً نازل خریدند، باز همان پاسداران و بیت ولایت و افراد وابسته به رژیم بودند. یعنی یک چرخه مافیایی، که عباس آخوندی در موردش می‌گوید: «تمام این ثروت (یعنی همون ۱۰۰میلیارد دلار) تحت عنوان رد دیون به بخش خصوصی واگذار شد تا دولت خود از شر بنگاهها رها کند. متأسفانه این بدترین روشی بود که می‌شد انجام داد. به‌عنوان نمونه در یکی از فاجعه‌ترین اقدامات واگذاری برخی شرکتها به تأمین اجتماعی بابت رد دیون بود. در این شرایط نه تنها با افزایش بهره‌وری شرکتهای واگذاری شده مواجه نبودیم بلکه ثروت معنوی و سرمایه انسانی نیز به هدر رفت. در تمام دنیا پیش از واگذاری اقتصاد به بخش خصوصی، اول نسبت به بازسازی ساختاری بنگاهها اقدام می‌کنند، تا پس از حصول اطمینان از بهره‌وری و کارایی، بنگاهها واگذار شود. اما متأسفانه در کشور ما صد میلیارد دلار از سرمایه مردم اینگونه به هدر رفت». (خبرگزاری حکومتی مهر 26 تیرماه 96)

موضوع مهم اقتصادی دیگر در هفته‌یی که گذشت، گزارشی است که روزنامه حکومتی اعتماد در ۲۸تیر ۹۶ درمورد پایین آمدن سال به سال سطح رفاه اجتماعی و افزایش فقر و کاهش قدرت خرید مردم داده است. در این گزارش آمده است: «از سال ١٣٩٠ تا اسفند ١٣٩٥متوسط قیمتها در این پنج سال ٢/١٢٣ درصد افزایش یافته است. این شاخص‌ها گویای سقوط سطح رفاه خانوارها در پنج سال گذشته است». بعد هم اضافه می‌کند که در سال ۱۳۹۵، سرانه تولید ناخالص داخلی در این سال به رقم هشت میلیون و ۴۰۰هزار تومان رسیده که ۱۰۰هزار تومان کمتر از سال ۱۳۹۰ است. بنابراین طبق آنچه اتاق بازرگانی تهران برآورد کرده، وضعیت رفاهی مردم در پنج سال اخیر نه‌تنها بهبود نیافته بلکه تضعیف نیز شده است».

۱۳۹۶ مرداد ۵, پنجشنبه

تهران از زبان ميرزا صالح شيرازي





(میرزا صالح شیرازی)
میرزا صالح شیرازی, ایلچی (=سفیر) فتحعلیشاه در انگلیس, گزارشی دربارۀ تهران برای پادشاه انگلیس نوشته بود که بخشهایی از آن را در زیر می خوانید:
«تهران ... اوّل قَریه (=روستا) بود و جمعیت چندانی ... نداشت. شاه تهماسب صفوی حصاری دور آن کشیده و باعث آبادی آنجا شد. مَرقَد مطهّر شاهزاده عبدالعظیم, از اولاد امام حسین (ع), در یک فرسخی آنجا واقع است. مرقد آن جناب را, بندگانِ ظِلّالله (=سایه خدا) فتحعلیشاه, از نقرۀ خام بناکرده و بُقعه [ساخته] و تخمیناً هزار دربخانه (=خانواده) در آنجا مسکن دارند و... مسجد و مدرسه و دو سه کاروانسرا و چند حمام دارد و بازار و دکاکین بسیاری دارد. خلاصه, حال, آن مکان شهری است که خارج از تهران است.
هوای تهران ... در تابستان و خَریف (=پاییز) ناخوش است و قَنَوات (=قناتها) بسیار دارد... و رودخانه کرج، که آبش در نهایت خوبی و گوارندگی است, از حوالی تهران میگذرد... و میوههای بسیار خوب در آنجا به هم میرسد, به خصوص توت شمیران, که در رُبع مَسکون (=دنیا) میوه یی به آن خوبی به عمل نمیآید.
شمیران جایی است در نهایت خوبی و صفا. الحق, بهشتِ ایران شمیران است... جمعیت شمیران نیز بسیار است و چشمه آن از کوه بیرون میآید, در نهایت سردی و اکثر میوه های آنجا را به تهران میبرند... چند امامزاده در آنجاست و در یک ده از دهات آن امامزادۀ مشهور به امامزاده صالح است و در آن امامزاده یک چنار است که دورۀ آن چنار پانزده ذَرع بیشتر است...

(از چنارهای کهن تهران)

تهران مشتمل است بر شش دروازه و دورۀ آن یک فرسنگ میشود و قلعۀ تهران در کمال انضباط و استحکام است و خندق بسیار عمیقی دور آن میباشد و مجموع دور قلعه خاکریز است و عمارت اندرون و حیاط و دیوانخانۀ شاه در ارگ است و ارگ مذکور در یک سمت شهر واقع است؛ ارگی است در کمال استحکام. یک درب آن متصل است به دروازۀ شهر که دیوار شهر با دیوار ارگ یکی است و دور ارگ مذکور خندقی است و برج و باروی بسیار مستحکمی دارد و شب و روز کشیکچی در برجها میباشند...
[فتحعلی شاه] یک "مسجد شاه" ساخته است, بسیار مسجد خوبی است و مدرسه یی نیز در پهلوی مسجد ساخته. اکثر طلبه آنجا در پی تحصیل علوم دینیه هستند... مسجد مذکور را دو سال است که به اتمام رسانیده. 


 
(مسجدشاه تهران، نقاشی اوژن فلاندن، معمار و نقاش فرانسوی)
 تخمیناً پانصد حمام در تهران هست... ولایتی به آبادی تهران در ایران نیست. 
چند باغ در تهران بود. حال آن باغها را مردم میخرند و خانه میسازند. به علت وفور مردم, نسبت به جاهای دیگر اجناس در تهران گران است. و آسیای تهران در بیرون شهر است و چند باغ بیرون شهر دارد. 
یکی, از "دروازۀ دولاب" که بیرون میروند, نزدیک به دولاب است, باغ بسیار خوبی است و دیگر "باغ نگارستان" است... و باغی در بیرون شهر هست مشهور به "باغ دلگشا"؛ 
و عمارت بسیار خوبی شاه بناکرده است از آینه کاری و حوض هَشتی (=هشت گوش) در میان آن است و چهار ستون در درون حوض است و آب از آن ستونها بیرون میآید؛
 و عمارت نگارستان نیز باغی است و چند اتاق... ساخته اند و حوضی در مقابل عمارت بناکرده اند؛
و دیگر از عمارت "قصر قاجار" است که... در سمت شمال تهران, در دامنۀ کوهی, نیم فرسخی تهران واقع است... قصر مذکور قلعه یی است مشتمل بر چهار برج و یک درب بیشتر ندارد و حوض آبی در میانه و دو باغچه در جَنبینِ (=دو طرف) حوض, و دورۀ قصر, مجموع عمارتی است, و تالاری دارد در آن صورت پهلوانان کیان و صورت پادشاه و پسران ایشان را نقش کرده اند. و عمارت فوقانی آن ... که دیوار و طاقچه و طاق آن از آینه ساخته و سقف آن را از طلا و لاجورد فرنگ منقّش کردهاند. و چهار جفت درب خاتم دارد. چِفت (=زنجیرِ در) و رَزّۀ (=حلقهیی که زنجیرِ در و قفل در آن قرارمیگیرند) آن از طلا ساخته, پنجرههای اتاق را از طلا مُلَمّع (=رنگارنگ) کردهاند...



(نمایی از قصر قاجار)

هنگام تابستان به علت گرما شاهِ عالَمپناه در چمنِ سلطانیه (=از دهستانهای شهر زنجان که منطقه یی است سردسیری) میرود و بعضی از حرم و بازیگران خود را به همراه میبرد و بعضی را در قصر قاجار میفرستد. در تابستان حرم شاه در قصر قاجار به سررمیبرند. چون شاه را, از عقدی و مُنقطعه (=زن صیغه یی) و زرخرید (=کنیز و برده) و گرجیه و بازیگر, هشتصد زن در حرم هست. بعد از آن که یک صد [تن] از آنها به همراه شاه در چمن سلطانیه میروند, مابقی در قصر قاجار بهسرمیبرند. بعد از معاودت شاه, ایشان هم معاودت به تهران میکنند.
باید دانست که شاه را چهل و هشت اولاد ذُکور (پسر) است... اکثر اولاد ذکور شاه, فرمانفرمای ولایتی میباشند و بعضی دیگر در تهران هستند و هرکدام عَلیقَدرمَراتِبهم, نوکر و عمله جات و خانه, شاه به جهت ایشان قرار داده است و اخراجات (=هزینه های زندگی) از سرکارِ (=کارگزار و مباشر) شاه میگیرند...

(فتحعلی شاه در سال 1178شمسی ـ 1798میلادی، در ابتدای پادشاهی اش)
باید دانست که تهران در وسط ایران واقع شده است و آبادی و معموری آن از اکثر بلاد ایران بیشتر است. تخمیناً سیصد کاروانسرا دارد و متجاوز از چهارصد حمّام دارد و کسَبه و تجّار هم در تهران جمعند و مدارس و طلبۀ بسیار دارد و اکثر طلّاب، وظیفه (=جیرۀ روزانه، مقرّری)، از سرکارِ شاهی (=شاه) میگیرند. 
و چند دارُالشّفا (=بیمارستان) درست کردهاند که غُرَبا (=غریب ها), چنانچه ناخوش (=بیمار)شوند, اِخراجاتی (=جمع اخراج: خرجها) به ایشان داده تا آن که در آن مکان حال ایشان خوب بشود».
به نوشتةه میرزا صالح شیرازی, «عمارت اندرون و خلوت و دیوانخانه شاه در ارگ است و ارگ مذکور در یک سمت شهر واقع است؛ ارگی است در کمال استحکام. یک درب آن متصل است به دروازه شهر که دیوار شهر با دیوار ارگ یکی است. 
و دور ارگ مذکور خندق است و برج و باروی بسیار مستحکمی دارد و شب و روز کشیکچی در برجها میباشند... 
دیوانخانه شاه نیز در آن ارگ است. دهلیز بسیار وسیعی دارد. بیرون از دهلیز دیوانخانه است. دو باغچه بسیار بزرگ در جَنبین (=دو طرف) است. میان دو باغچه جایی است که در هنگام سلام سرکردگان میایستند. و تالاری در سمت قبله است, و مجموع تالار [را] از آینه و طلا و لاجورد ساختهاند... و طاق تالار, آینه است. 
و در میان تالار یک تخت از سنگ مرمر ساخته اند [که به تخت سلیمانی معروف است] در نهایت خوبی و پلۀ آن را از صورت شیر و پایۀ تخت همه از صورت آدم ساخته اند. 
 
(تخت مرمر یا تخت سلیمانی در کاخ گلستان تهران)
و حوضی در میان تخت بناکرده است, و فوّاره آن حوض دارد که در وقت سلام, که شاه آنجا مینشیند, آب آن فوّاره میجهد. در شاه نشین تخت, پشتی میگذارند که شاه در آنجا مینشیند و دورۀ آن تخت ده بیست صورت از سنگ ساختهاند که در وقت سلام در دست هر کدام گلی داده که در خدمت شاه, به رسم چاکران, ایستاده باشند... 
پیشِ تالار حوضی است که در وقت سلام, وزرا و ارکان دولت مثل صدراعظم ... میایستند...»

(مجموعۀ سفرنامه‌ های میرزا صالح شیرازی، تصحیح و توضیح از غلامحسین میرزاصالح، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، تهران، ۱۳۶۴، صفحه ۲۹ به بعد).

۱۳۹۶ مرداد ۴, چهارشنبه

”ماجرای نیمروز ”آیینه شکست و ابتذال خامنه‌ای

فیلم خامنه ای ساخته ماجرای نیمروز تلاش شکست خورده برای تحریف تاریخچه مقاومت در مقابل فاشیسم دینی


دستگاه تبلیغاتی آخوندهای به‌موازات سایر دستگاههای سرکوبگر رژیم آخوندی و لباس شخصیها و بسیجیهایش وظیفه دارند همزمان با اسید پاشیدن بر سر و صورت مردم با پاشیدن اسید بر روح و مغز آنان، به‌زعم خود جماعت را با حقیقت آخوند ساخته نیز آشنا کنند و همه را به راه راستولی‌فقیه ارتجاع خامنه‌ای هدایت کنند، اما این پیر کفتار سرمست خیلی دیر رسیده است و آخرین تولید (تا اینجا آخرین، چون ریل تولید و تکثیر این مدل فیلمها ویروس‌وار و بلاانقطاع ادامه دارد) این دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی پول‌خوار که صلوات را هم برای خامنه‌ای مجانی نمی‌فرستد، خیلی بی‌مشتری و نازل از آب درآمده است یعنی از قضا سرکنگبین، صفرای رژیم را فزوده، یعنی خامنه‌ای که برای جلوگیری از عطش فزاینده نسل جوان برای شناسایی مجاهدین بطور تمام قد اقدام به یک پاتک کرده بود حالا نه تنها پیشروی نکرده، بلکه مواضع قبلی را هم از دست داده است آن‌چنان که در درون رژیمش هم صداها بلند شده که این‌قدر با مجاهدین بدرفتاری کردیم که مجبور شدند دست به سلاح ببرند و حتی نفراتیکه روی خوشی هم نسبت به مجاهدین ندارند می‌گویند که این فیلم سراسر تحریف، یکطرفه و غیرواقعی است.

از سالن سینماها هم خبر می‌رسد که تماشاگران برای مجاهدین که در فیلم با پاسداران می‌جنگند کف و سوت می‌زنند. مراجعه به اسم موسی خیابانی در سرچ گوگل خیلی بیشتر شده و این‌که حالا همه می‌پرسند این مجاهدین چه کسانی بودند که در این فیلم تا آخرین نفس می‌جنگیدند و فقط جنازه هایشان به‌دست پاسداران می‌افتاد.

آری، آن‌قدر این فیلم حتی در درون باندهای رژیم زیر ضرب رفت که متولیان فیلم ناچار شدند که تقدیر و تشکری که «آقا» ( علی خامنه‌ای ) که در اسفندماه از این فیلم کرده بود را در تیرماه انعکاس بدهند. بگذریم که سر جایزه دادن به این فیلم مبتذل در جشنواره رژیمی فجر هم، جنگ و دعوا بود و حتی به‌اصطلاح کارشناسهای سینمایی رژیم هم حاضر نبودند امضای خود را پای چنین تولید بنجلی بگذارند و می‌گفتند که این‌که این فیلم تولید بخش خصوصی است جوک است، ضمن این‌که ماهم مثل شمر ذی‌الجوشن از مجاهدین کشته‌ایم.

به هرحال آنجا هم (جشنواره رژیم) مسأله با حکم حکومتی خامنه‌ای حل شد و جایزه‌های جشنواره توسط این فیلم درو شد، اما ماحصل این فیلم برای رژیم چه بود اوجگیری محبوبیت اجتماعی مجاهدین، چون همگان دیدند به‌رغم همه تحریفها و دروغهای فیلم، مجاهدین کسانی بودند که تا پای جان می‌ایستادند و شهید می‌شدند.

روشن شد که دشمن اصلی رژیم که سر تا پای رژیم را به لرزه درآورده، مجاهدین هستند، چون رژیم فقط از آنها فیلم می‌سازد و فهمیدند که مشغله اصلی علی خامنه‌ای هم مجاهدین هستند که ولی‌فقیه ارتجاع دستور ساخت چنین فیلمی می‌دهد و خودش هم تمام عیار از آن دفاع می‌کند.

اما به خامنه‌ای باید یادآوری کرد داستان مردی با فرزندش را که وقتی فرزندش از او پرسیده بود که پدر چرا ما خلعت شریفان را نمی‌پوشیم، پدر جواب داده بود برای این‌که ما خلعت شریفان بپوشیم، باید چند نسل مرده باشند که کسی ما را نشناسد. حالا هم باید همه مردم ایران نباشند که بشود چنین لاطائلاتی را به اسم حقیقت تحویل افکار عمومی داد.

البته خامنه‌ای فرمان ساختن فیلمی در مورد قصاب اوین، لاجوردی جلاد را هم داده است که قرار است که در آن فیلم، لاجوردی خون‌آشام در محبت و عطوفت و نوعدوستی گوی سبقت را از قدیسان هم برباید. البته به خامنه‌ای باید گفت که چنین فیلمهایی قبل از این‌که تبلیغی برضد مجاهدین باشد، تبلیغ مجاهدین است و تو تنها عرض ناداشته خود را می‌بری، چرا که پرونده جرم و جنایت رژیم جنایتکارت، همواره در برابر چشمان مردم ایران باز و گشوده خواهد بود تا روزی که همین مردم و مقاومت پیشتاز آنها بساط دجالیت و فریب، رژیم ضد‌مردمی شما را جمع کنند و به پای میز عدالت مردم ایران برای پاسخگویی بکشانند. قطعاً آن روز دور نیست.

۱۳۹۶ مرداد ۲, دوشنبه

آزادی، زخمی همه عمر خونابه چکنده (یادواره احمد شاملو)



احمد شاملو ـ کاشف معنا و خالق زبان
«الف. بامداد» از آفرینندگان فلسفی‌ترین شعر پیشرو و مترقی فارسی است. کسی که پنجاه سال عمر خود را پای زبانشناسی در شعر و نثر و ادبیات توده گذاشت.
احمد شاملو شاعری با نوشته‌هایی چون آینه‌یی برابر جهان. شعر او، «حنجره‌یی‌ست پرخنجر» با فریادی بر قلعه‌های فراعنه‌. قلم او با شعر و ادبیات، نوری بر ویرانه‌های برهم‌انباشته‌ی میهن و جهانش انداخت.
در آثار الف. بامداد به «زبـانی» برمی‌خوریم که می‌تواند بین نویسنده با جهان خارج از او ارتباط برقرار کند. جریان آفرینش نوشته‌های شاملو را که در سیر زمانی‌شان دنبال کنیم، به تکامل‌یافتگیِ آنها در دو وجه می‌رسیم: معنا و زبـان.
احمد شاملو گلچینی از فرهنگ انسانی و بالنده‌ی جهانی را با یاری دوستانش ترجمه کرد، بازسازی نمود، صدا گذاشت ـ با صدایی که طنین و آوایش، موسیقی شعر است ـ و آلبومی رنگارنگ و زیبا از شعر و ادبیات مترقی جهان را در سراسر ایران تکثیر کرد و خاطره ساخت.
بین آفرینشگران ارزش‌های انسانی در آثار هنری، شاملو یکی از جلوه‌های این بیکرانگی می‌باشد. در زندگی بسیاری از آنان که عرض عمر مفیدشان با پیکار برای تحقق ارزش‌های انسانی عجین بوده است، نام احمد شاملو را باید در تالار عمرشان یافت.
شاملو پس از رنسانس نیمایی که آن بلور محاط در گرداب خود را شکست، با پشتکار و سماجتی یک سویه، یک «زبـان» را آفرید. این آفریدن، یکی از رمزهای موفقیت او در شعر است. او خامه‌ی معنا را در این زبان ریخت و با این زبان، معناهایش را جلا داد و به جامعه و ستارگان رؤیاهایش بخشید. وفور معناها در شعر شاملو، صدای زمانه‌ی جامعه‌اند.
در بازآفرینی زبـانی برای تجلی اندیشه‌هایش، پس از عبور از باروها و گردنه‌های شعر کلاسیک و منظوم فارسی، نظامی از موسیقی، آوا، ترکیب‌سازی و سبک را در ادبیات قرنهای پنجم و ششم هجری کشف کرد و به عاریه‌اش گرفت. کج‌تابهایش را سائید و آن را ساز و برگ زبـان شاملویی پوشاند.

آزادی: سرودی از گلوی پرنده‌یی یا زخمی همه‌عمر خونابه‌چکنده؟ 
آزادی، دغدغه‌ی فکر و سوژه‌های قلم شاملو است. آرزوی گمشده در بی‌نهایت‌های یک هستی‌ست. سرود لبان و «شکوفه‌ی سرخ پیراهن» نسل مکرر جهان سوم. حلقه‌ی مفقود حیاتی شایسته‌ی انسان. شاملو در این «یقین بازیافته»، رنج و شادی انسان را در دوری از آن و وصل به آن وصف می‌کند:
«آه
اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده‌یی
هیچ‌کجا دیواری فروریخته بر جای نمی‌ماند.
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
هم‌چون زخمی همه‌عمر خونابه‌چکنده
همچون زخمی همه‌عمر به دردی خشک تپنده
به نعره‌یی چشم برجهان گشوده
به نفرتی از خود شونده.
غیاب بزرگ چنین بود
سرگذشت ویرانه چنین بود.
آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
کوچک‌تر حتا
از گلوگاه یکی پرنده.»

احمد شاملو ـ افق درخشان یک قلم«چراغی به دستم / چراغی در برابرم / من به جنگ سیاهی می‌روم.»
این‌ها چکیده واژه‌های سوگند قلم احمد شاملو هستند. واژه‌هایی که او را در برابر فراعنه آزادی‌کش، مصون نگاه داشتند و چراغ شب‌تاب و تضمین سوگند او در برابر اشکها، لبخندها و عشق انسان زمانه‌اش شدند: «اشک رازی‌ست / لبخند رازی‌ست / عشق رازی‌ست.» از این سلسله معناهای شکوفا شده بر شاخه‌های زبان شاملویی ـ که سرود زندانها، کومه‌ها، خیابانها، خانه‌ها، انجمن‌ها و کانون‌ها گشتند ـ ، در دفترهای عمر شعر الف. بامداد بسیارند. اما افق روشن عمر یک قلم، در عصر روز 31تیر 1358با شعر «در این بن‌بست» درخشید. زمانه، روزگار تعادل برتر «ابلیسِ » مسلط و» پیروزْمست» بود. روبه‌روی مردم ایران، تکرار تلخ همان «زخم خونابه‌چکنده» با ترجیع‌بند «روزگار غریبی‌ست نازنین».
در هوایی نفس‌گیر که همه‌عمر جان و روح میهن و ملتش را آزرده است، شاملو شرافت شعر نو فارسی را چونان آینه‌یی برابر مسایل روز جامعه‌اش گذاشت:
«دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت دارم.
دلت را می‌بویند
                   روزگار غریبی‌ست، نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می‌زنند.
                   عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.

در این بن‌بست کج و پیچِ سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
به اندیشیدن خطر ممکن.
                               روزگار غریبی‌ست، نازنین!
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
                                 نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.

آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساطوری خونالود
                                 روزگار غریبی‌ست، نازنین!
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.
                     شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
                            روزگار غریبی‌ست، نازنین!
ابلیسِ پیروزْمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
                              خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.» ـ 31تیر 1358
از این منظر است که صدای پای اندیشه‌های درخشان حافظ در قرن هشتم هجری و ایستادگی و افشاگری‌اش برابر ریاکاران زهدفروش و محتسبان کوی و گذر، در قرن چهاردهم هجری در عبارتهای شاملو تجلی می‌یابند. حافظ نیز از «روزگار غریب»، بسیار نوشته است. و عجبا که معنا و زبـان بسیاری آفرینش‌های این دو شاعر، با اختلاف زمانی حدود 800سال، با هم عجین‌اند:
«دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند؟ / ـ پنهان خورید باده که تعذیرمی‌کنند ـ
ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند / منع جوان و سرزنش پیر می‌کنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز / باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند»
احمد شاملو ـ من کدام انسان و آرمانم؟ هر انسانی در آینه واقعیت‌های زندگی و جهانش، لاجرم به این پرسش پاسخ می‌دهد که کدام انسان و آرمان است. «الف. بامداد» برای پاسخ به این پرسش، نشانه‌های بسیاری در زمانه و روزگارش به جای نهاد. یادواره‌ی شاملو ـ شاعر بزرگ جهان ـ را با گلچین کوتاهی از یادداشتها و شعرش مهر می‌کنیم و روز 2مرداد، یادواره‌اش را گرامی می‌داریم:
«ـ هدف شعر، تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خودش حق می‌دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند... آرمان هنر، عروج انسان است. طبعاً کسانی که جوامع بشری را خرافه‌پرست و زبون می‌خواهند تا گاو شیرده باقی بماند، آرمان‌خواهی را «جهت‌گیری سیاسی» وانمود می‌کنند و هنر آرمان‌خواه را «هنرآلوده به سیاست» می‌خوانند. اینان در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبایی حتا تا فراسوهای «زیبایی محض» وظیفه‌یی نیست. من هواخواه آن‌گونه هنر نیستیم...
ـ سکوت آب / می‌تواند خشکی باشد و فریاد عطش؛ / سکوت گندم / می‌تواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمندانه‌ی قحط؛ / هم‌چنان که سکوت آفتاب / ظلمات است / اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛ / غریو را تصویر کن!...
ـ کلمه‌ همیشه برای من‌ مقدس بوده. نه هرگز به‌ چشم بازیچه‌ نگاه‌اش کرده‌ام نه در دست‌هایم به‌ شکل کبوتر و شعر درآمده‌است. من شعر را از همان نوروز سال ۲۵ که‌ در ناقوس نیما شناختم، به هیأت عقاب دیده‌ام که هرگز با واقعیت سر شوخی‌ نداشته. همیشه‌ در عین‌ مهربانی، رسمی‌ و جدی بوده‌است...
ـ هنرمند این روزگار هم‌چون هنرمند دوران امپراتوری رم، جایی بر سکوهای گرداگرد میدان ننشسته است که خواه از سر همدردی و خواه از سر خصومت و خواه به‌مثابه یکی تماشاچی بی‌طرف، صحنه‌ی دریده شدن فریب خوردگان را نقش کند. هنرمند روزگار ما بر هیچ سکویی ایمن نیست، در هیچ میدانی ناظر مصون از تعرض قضایا نیست. او خود می‌تواند در هر لحظه هم شیر باشد هم قربانی...».
س.ع.نسیم

۱۳۹۶ مرداد ۱, یکشنبه

شاملو؛ نزیستن برای «صله»

در آستانه 
دوم مرداد برای چند نسل از ایرانی ها یادآور از دست دادن شاعری ست که مفهوم زندگی اش با مرگ نسبتی نداشت هرچند خود در پایان کارنامه درخشانش سرود:
«کوتاه است در،
پس آن به که فروتن باشی.
آیینه‌یی نیک‌پرداخته توانی بود
آنجا
تا آراستگی را
پیش از درآمدن
در خود نظری کنی»
زیرا پیش از آنکه او به ادای این کلمات نائل شود در ابتدای «در آستانه» سروده بود:
«باید اِستاد و فرود آمد
بر آستانِ دری که کوبه ندارد،
چرا که اگر به‌گاه آمده‌باشی دربان به انتظارِ توست و
اگر بی‌گاه
به درکوفتن‌ات پاسخی نمی‌آید.»
و شاملو در پهنه‌ی اجتماعی بسیار و بسیار بر دری «کوبید و کوفت» که کوبه نداشت و همین امر او را به شاعری متفاوت در تاریخ معاصر ایران تبدیل کرد.

کدام نسل؟
شاملو از نسلی بود که دوره ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد را در جوانی خود تجربه کردند و به صرافت دریافتند که بی هیچ گفتگو کوشیدن برای آزادی و استقلال، و فراتر از همه برای انسان ماندن، استواری و کوشیدنی خاص طلب می‌کند.

بی تفاوت نبودن
شاملو همچون انقلابیون دهه۴۰ برای شکستن قفل شرایط گام در مبارزه حرفه ای نگذاشت و کسی هم چنین انتظاری از او نداشت اما آنچه شاملو را متفاوت کرد ناظر بی تفاوت نبودن او بود، چرا که در فراسوی هرچیز در طلب گوهر انسان و نقطه‌ی تماییز او با «گیاه و برکه و پروانه»، خویشتن خویش را می‌یافت.
«از بیرون به درون آمدم:
از منظر
به نظّاره به ناظر. ــ
نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانه‌یی نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکه‌یی، ــ
من به هیأتِ «ما» زاده شدم
به هیأتِ پُرشکوهِ انسان
تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم
غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم
تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم
که کارستانی از این‌دست
از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار
بیرون است.»

دشواری وظیفه
و در این مسیر بود که او انسانیت خویش را در هر لحظه باز می‌یافت، و سرود:
«انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود» یعنی «توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت».
پس او حق داشت که بگوید:
«انسان
دشواری وظیفه است.»

رثای آنان
اینگونه بودن، شاملو را در پهنه‌ی اجتماعی به ناظری هوشیار تبدیل کرده بود. در دهه۵۰ که بسیاری از مبارزان انقلابی در مسیر اعاده‌ی آزادی و عدالت در شکنجه گاه ها و میدان های تیر به خاک می‌افتادند، او با کلمات خویش آنها را به ثبت می‌داد.

مهدی رضایی
شاملو در رثای مهدی رضایی از مجاهدین خلق که در شهریور ۵۱ توسط شاه اعدام شد، سرود:
«چه مردی! چه مردی!
                         که می‌گفت
قلب را شایسته‌تر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
                                 در خون نشیند
و گلو را بایسته‌تر آن
که زیباترینِ نام‌ها را
                       بگوید.
و شیرآهن‌کوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
به پاشنه‌ی آشیل
                       درنوشت.ــ
رویینه‌تنی
           که رازِ مرگش
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود.»
مهدی رضایی به خاطر دفاعیاتش در «دادگاه» برای یک نسل از جوانان ایران به سمبل مبارزه برای آزادی و عدالت تبدیل شده بود.

حنیف نژاد
شاملو در مورد اعدام بنیانگذاران مجاهدین خلق که در خرداد سال ۵۱ اتفاق افتاد، در مورد وضع حال هر ناظر آگاه در مواجهه با آن سرود:
«ما
بيرون زمان
ايستاده ايم
با دشنه‌ی تلخی
در گرده های مان.
هيچ کس
با هيچ کس
سخن نمی گويد.
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.»

گلسرخی
کسانی که دفاعیات خسرو گلسرخی را در دادگاه های شاه دیده باشند هرگز نمی‌توانند صلابت و استواری او را آنجایی که در پاسخ به حرف رئیس دادگاه که از او خواست تنها حق دارد که از خودش دفاع کند را از یاد برند. خسرو گلسرخی پاسخ داد: «من تنها از خلقم دفاع می‌کنم».
گلسرخی در بهمن سال ۵۲ توسط شاه اعدام شد، و شاملو در وصف «بودگی» او سرود:
«زاده شدن
بر نيزه‌ی تاريک
همچون ميلاد گشاده‌ی زخمی،
سفر يگانه‌ی فرصت را
سراسر
در سلسه پيمودن.
بر شعله‌ی خويش
سوختن
تا جرقه‌ی واپسين،
بر شعله خرمنی
که در خاک راهش
يافته اند
بردگان
اين چنين.»

انقلاب ۵۷
پس از پیروزی انقلاب۵۷ هنگامی که خمینی از همان آغاز نشان داد که در مسیر سرکوب و انکار آزادی ها حرکت خواهد کرد، روح بی قرار شاملو با کلمات جادویی اش به ثبت وقایع به زبان یک شاعر پرداخت:
«دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد»
و سپس افزود:
«نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان»

مرگ!
شاملو سال ها پیش سروده بود:
«هرگز از مرگ نهراسیدم
اگر ‌چه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود
هراس من
باری،
همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد»
و او در زمانه و سرزمینی جان سپرد که در آن «مزد گورکن های آزادی» از «آزادی آدمی افزون تر بود» و این اگرچه تلخی «دشنه»یی است بر «گرده هایمان» اما نشان از انسان هایی دارد که در این زمانه به خاموشی خو نکرده اند و مسیر دشوار آزادی را با کلمات خود مزین نموده اند.

ثبت
از فاصله ۲۱ آذر ۱۳۰۴ که شاملو متولد شد تا ۲ مرداد ۷۹ که جان سپرد، تاریخ معاصر ایران دوره های پر فراز و نشیبی به خود دیده است، دوره ای که شاملو در ورای هنر شاعری، هنر بی تفاوت نبودن و به ثبت دادن حقیقت را در آن، از خود به ثبت داد.
شاملو در میان ما نیست، و این یک دشواری همیشگی است. اما زنده بودنش در «ابراهیم در آتش»، «دشنه در دیس»، «کاشفان فروتن شوکران»، «در آستانه» و ... ما را همواره به پرهیز از زیستن برای «صله» فرا می‌خواند.
منبع:

۱۳۹۶ تیر ۳۱, شنبه

سقوط قیمت نفت بی‌ثبات کننده و بسیار خطرناک!

کاهش قیمت نفت اوپک


در حالیکه بیش از 9ماه است کشورهای عضو اوپک و تولیدکنندگان نفت سنگین به‌صورت مستمر در تلاشند تا با پایین نگه‌داشتن میزان تولید نفت خام، مانع از سقوط بیشتر قیمت نفت در بازارها شوند اما بهای نفت در بازارهای جهانی، با وجود تمام تلاش‌ها و چاره‌اندیشی‌های اوپک هم‌چنان ارزان و از آغاز سال ۲۰۱۶در مجموع یک پنجم ارزش خود را از دست داده است. این در حالی است که در تابستان سال 2014میلادی هر بشکه نفت خام تا 115دلار به فروش می‌رسید.

نوسانات و کاهش قیمت نفت که اکنون به بزرگترین خطر برای کشورهای صادرکنندگان سنتی نفت تبدیل شده است آنزمان جدیتر می‌شود که یادآور شویم شرکتهای خدمات مالی چندملیتی بتازگی هشدار داده‌اند «که چنان‌چه ایالات متحده آمریکا تولید نفت برنت را کاهش ندهد و کشورهای عضو اوپک نتوانند چاره‌ای برای مازاد نفت در ذخایر جهانی بیابند قیمت نفت خام باز هم کاهش بیشتری پیدا می‌کند و به ۴۰دلار به ازای هر بشکه تنزل می‌یابد».

شاهد بر این مطلب این‌که حتی همکاری روسیه با اوپک برای جلوگیری از کاهش قیمت نفت بی‌تاثیر بود چرا که افزایش تولیدات نفتی توسط شرکتهای آمریکایی مانع افزایش مجدد قیمت نفت شد و نگذاشت که نفت بار دیگر گران شود. در حقیقت ایالات متحده آمریکا با تولید هر چه بیشتر نفت برنت بازار را اشباع کرد و به این ترتیب تلاش تولیدکنندگان اوپک به جایی نرسید‌. دامنه این موضوع تا آنجا بالا گرفته است که کارشناسان بزرگ نفتی سقوط بالاتری برای قیمت نفت در آینده نزدیک را پیش‌بینی کرده‌اند تا آنجا که قیمت نفت خام می‌تواند تا ۲۰دلار در هر بشکه کاهش یابد. این تهدید و سقوط قیمت نفت طی ماههای گذشته چنان شوک عظیمی بر اندام کشورهای اوپک و روسیه انداخت که نهایتاً روسیه را به‌عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان به همکاری نزدیک با کشورهای عضو اوپک واداشت.

بر مبنای این اتحاد بود که سازمان کشورهای صادر‌کننده نفت اوپک که عربستان سعودی ریاست دوره‌ای آن را به عهده دارد و سایر تولیدکنندگان نفت خام که روسیه آنها را هدایت می‌کند، سال گذشته توافق کردند که تولید نفت خام را در نیمه اول سال ۲۰۱۷به میزان ۱.۸میلیون بشکه کاهش دهند تا شاید قیمت نفت دوباره افزایش یابد.
اتحاد این دو غول نفتی جهان آنزمان محقق شد که برای نخستین بار بعد از سال ۲۰۰۸، سیزده کشور عضو اوپک در روز پنجشنبه ۲۵مه 2016 (۴خرداد 96) در وین به توافقی درباره کاهش تولید نفت دست یافتند که بموجب آن سقف تولید خود را تا یک‌میلیون دویست هزار بشکه در روز کاهش دهند. پس از این توافق بود که روسیه و دیگر کشورهای غیراوپک در دسامبر به این توافق پیوستند و متعهد شدند از نیمه نخست سال جاری میلادی تا ماه مارس ۲۰۱۸ (اسفند 96)، یعنی 9ماه دیگر حدود ۱.۸میلیون بشکه در روز از مجموع تولید نفت این کشورها کاسته شود. در همین رابطه نیز روسیه متعهد شد تا پایان آوریل از تولید نفت خود ۳۰۰هزار بشکه در روز بکاهد.

به این صورت روسیه بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان و عربستان سعودی بزرگ‌ترین صادر‌کننده نفت، یعنی دو کشوری که در مجموع تولید و عرضه حدود ۲۰میلیون بشکه نفت خام در روز را که معادل یک پنجم مصرف نفت خام در جهان است را تحت کنترل خود دارند، تلاش کردند تا شاید بتوانند بازار نفت جهان را تحت‌تاثیر قرار داده و مانع کاهش بیشتر قیمت نفت شوند.
این پیوند اگر ‌چه توانست برای مدت کوتاهی قیمت نفت را حدود ۱۵تا ۲۰در صد افزایش دهد اما از سوی دیگر این افزایش قیمت موجب تشویق شرکتهای نفتی آمریکا به تولید نفت بیشتر شد و باعث جان گرفتن صنعت تولید نفت شیل آمریکا شد و تولیدات خود را در بازار به میزان 10درصد افزایش داد. همین میزان کافی بود که با اشباع مجدد بازار نفت خام، به‌رغم توافق انجام شده، بین کشورهای اوپک و روسیه، قیمت نفت خام افزایش محسوسی پیدا نکند و در نهایت در حد ۵۰دلار به ازای هر بشکه باقی ماند و همکاری روسیه با کشورها اوپک برای افزایش دادن قیمت نفت بی‌تاثیر شد.

مختصری درباره سنگ نفت یا نفت شیل:
افزایش بی‌سابقه قیمت نفت در سالیان گذشته اصلی‌ترین عامل سرمایه‌گذاریهای کلان توسط شرکتهای نفتی آمریکا جهت استخراج شیوه‌های جدید تولید نفت از جمله نفت شیل شد که محصول آن در بازارهای نفتی جهان به یکی از مهمترین عوامل کاهش قیمت نفت در بازارهای نفت جهان تبدیل شد. اهمیت این موضوع تا آنجاست که شرکتهای آمریکایی موفق شده‌اند با افزایش فرآورده‌های شیل، بازار جهانی را تا آنجا در دست بگیرند که کارشناسان بزرگ شرکتهای چندملیتی پیش‌بینی می‌کنند که «ایالات متحده آمریکا تا سال ۲۰۲۰جزو ۱۰کشور صادرکننده نفت در جهان خواهد شد و تا سه سال آینده تولید نفت برنت در آمریکا به میزان سه برابر سال ۲۰۱۶افزایش پیدا می‌کند و میزان صادرات نفت آمریکا با میزان صادرات نفت در کویت و امارات متحده عربی برابری می‌کند».

شیل نفت یا'سنگ نفت' نوعی از سنگ های رسوبی فشرده است که در اعماق زمین در دما و فشار زیاد باعث تبدیل مواد ارگانیک به نفت و گاز می‌شود، ولی خاصیت تراوایی کم، مانع از تولید و جریان یافتن سیال آنها به داخل چاه می‌شوند. معمولاً نفت و گاز موجود در سنگ های شیل با تزریق آب و مواد شیمیایی آزاد و استخراج می‌شوند.
بهره‌برداری از این منابع، به‌دلیل سنگینی آنها و بالابودن هزینه استخراج‌شان، تاکنون مقرون به‌صرفه نبوده است، اما ابداع تکنولوژی‌های نوین، جدی‌تر شدن بحران انرژی و افزایش بهای انواع مواد خام در سطح‌جهان، اکنون بهره‌برداری از این‌منابع را سودآور کرده است

ایالات متحده آمریکا بخش مهمی از این موفقیت خود را در زمینه تولید نفت‌خام، مدیون روش استخراج معروف به 'فرکینگ' است. آمریکائی‌ها در سال ۲۰۱۲برای اولین بار اعلام کردند که موفق شده‌اند با استفاده از این روش روزانه ۵۰۰هزار بشکه بر تولید نفت خود بیافزایند.
در روش فرکینگ، لایه‌های سنگ‌های رسوبی موسوم به شیل در زیر زمین با فشار هیدرولیکی آب و یک مخلوط شیمیایی درهم شکسته و نفت‌وگاز موجود میان آنها آزاد می‌شوند. استفاده از این روش، در گذشته بسیار پرهزینه بود، اما اکنون با توجه به افزایش بهای نفت خام در بازارهای جهانی سودآور محسوب می‌شود.
در حقیقت تولید نفت شیل از سال 2006آغاز و در سال 2010به یک میلیون بشکه در روز رسید و با پیشرفت تکنولوژی و دستیابی به روش شکست هیدرولیکی در فرآیند استخراج، از آن سال تاکنون، تولید این نوع نفت به 4میلیون بشکه در روز افزایش یافته است.

این پیشرفت عظیم تکنولوژیک البته که باعث شد که حفاریهای مناطق وسیعتری زیر پوشش شرکتهای برزگ حفاری نفت قرار گیرد. تا آنجا که آژانس اطلاعات انرژی آمریکا (EIA) تخمین زده است که در سال ۲۰۱۶روزانه نه و نیم میلیون بشکه نفت خام در این کشور تولید خواهد شد که چیزی معادل دوبرابر تولید نفت در سال ۲۰۰۸است. در حال حاضر آمریکا با سرعتی قابل‌توجه در این زمینه پیش می‌رود و روزانه هشت میلیون بشکه نفت تولید می‌کند و این احتمال هست که که آمریکا تا سال آینده میلادی به بزرگترین تولیدکننده نفت جهان پس از روسیه و عربستان سعودی تبدیل شود.
در این رابطه حتی وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا اعلام کرده است که در سال ۲۰۱۷تولید نفت خام در این کشور در مجموع به ۴۶۰هزار بشکه در روز می‌رسد که ۸۰هزار بشکه بیشتر از تولید نفت خام در آمریکا تا دسامبر ۲۰۱۶است.
همین جا باید خاطرنشان کرد که بنا بر نتایج تحقیقات مؤسسه ریستاد انرژی در نروژ، تولید نفت شیل در آمریکا اکنون این کشور را صاحب بالاترین حجم ذخایر نفتی جهان کرده است. ذخیره نفت ایالات متحده آمریکا ۲۶۴میلیارد بشکه که البته ۵۰درصد آن نفت غیرمتعارف شیل است، پس از آن روسیه با ۲۵۶میلیارد و عربستان سعودی با ذخایر ۲۱۲میلیارد بشکه نفت پشت آمریکا قرار دارند.
با این توضیحات به‌خوبی می‌توان وحشت و هراس روزافزون رژیم را از تحولات فعلی حاکم بر بازارهای نفتی جهان دریافت چرا که تنها منبع در آمد این رژیم قرون‌وسطایی صرفاً به صادرات نفت متکی است و کاهش قیمت آن در ماههای اخیر کابوس سرنگونی را هر چه بیشتر در خاطر و یاد آنها زنده کرده است.

-روزنامه حکومتی موسوم به شهروند 31خرداد 96تحت عنوان سراشیبی نفت وحشت و هراس خود را از تاثیر‌گذاری قیمت نفت آمریکا بر بازار نقتی جهان اینچنین بیان می‌نماید: «آمریکا با اعضای اوپک شاخ به شاخ شد. حالا در شرایطی که کشورهای عضو اوپک تلاش می‌کنند با سیاست کاهش تولید، از شر نفت ارزان رها شوند، آمریکایی‌ها با بکارگیری پیشرفته‌ترین فناوریها تلاش می‌کنند تولید نفت گران قیمت خود را بالا ببرند.
حالا آنها با این تکنیک موفق شده‌اند در شرایطی که قیمت نفت به زیر ٥٠ دلار سقوط کرده است باز هم به تولید نفت پرهزینه خود ادامه دهند. این موضوع توانست تصمیم اعضای اوپک برای افزایش قیمت نفت را بی‌اثر کند و حالا ریزش قیمت‌های جهانی تا آنجا ادامه پیدا کرده است که دیروز قیمت نفت به کمترین رقم ۷ماه اخیر خود رسید. ... دوران رویایی نفت به پایان رسیده است و ایران هم برای نجات درآمدهای ملی خود ناچار است کاهش وابستگی اقتصاد به نفت را جدی بگیرد و بیشتر بر صادرات گاز متمرکز شود».

این منبع حکومتی در ادامه ضمن اعتراف به تاراج منابع نفتی کشور توسط رژیم دولت آخوند روحانی در روزهای اخیر این‌چنین اضافه می‌نماید: «این موضوع در حالی رخ می‌دهد که دولت تلاش می‌کند با گشایش‌های سیاسی انجام شده و مذاکره با غول‌های نفتی جهان تکنولوژی‌های برتر استخراج و تولید نفت را به ایران بیاورد تا عقب‌ماندگی از سایر رقبای بزرگ خود را جبران کند. در همین راستا، شرکت ملی نفت ایران دیروز با انی ایتالیا تفاهم‌نامه‌ای امضا کرده است و توتال نیز گفته است بدون توجه به تحریم‌های آمریکا حضور جدی‌تری در ایران خواهد داشت».

این منبع حکومتی همچنین بی‌آینده بودن سیاستهای نفتی رژیم را این‌گونه به چالش می‌کشد: «طبق آمار شرکت خدمات میدان نفتی بیکر هیوز، شرکتهای شیل با افزودن ۴۲۵دکل جدید برای حفاری نفت از پایان ماه می‌ سال ۲۰۱۶به این طرف، شمار دکل‌های حفاری نفت فعال را بیش از دو برابر افزایش داده‌اند. بعضی از تولیدکنندگان شیل آمریکا مدعی هستند می‌توانند با قیمت‌های پایین ۵۰دلار در هر بشکه یا حتی ۴۵دلار، تولید سودآوری داشته باشند و بازار نفت احتمالاً این ادعاها را به آزمایش خواهد گذاشت. تولید‌کنندگان با وجود کاهش حدود ۱۰دلاری قیمت‌های نفت پایه از اواسط فوریه، به اضافه‌کردن دکل‌های جدید ادامه دادند. قیمتها اکنون چهار دلار پایین سطح قیمت مدت مشابه سال گذشته هستند».

و نهایتاً وحشت رژیم آخوندی از کاهش قیمت نفت در آینده نزدیک و تاثیر‌گذاری آن بر سیاستهای ورشکسته رژیم این‌گونه بیرون می‌زند: «رشد اقتصادی در اکثر کشورهای جهان متوقف شده و دوران فروش‌های رویایی نفت تمام شده است. دولت دوازدهم باید یک سیاست جدید کلان انرژی اتخاذ کند و در این سیاست «گاز» و فروش آن را به نفت ارجح بداند».

-خبرگزاری حکومتی ایسنا 22خرداد 96این گونه وحشت و هراس خود را از تحولات نفتی در بازارهای جهان بازگو می‌نماید: «در هر بحثی که درباره بازار نفت مطرح می‌شود، راحت است پیامدهای واقعی کاهش قیمتی که در سه سال گذشته رخ داده است، نادیده گرفته شود اما به تاثیری که تغییر قیمت بر کشورهای عرضه کننده نفت داده است، وقعی نهاده نمی‌شود در حالیکه تغییر ساختاری که روی داده است، عمیقاً بی‌ثبات کننده بوده و احتمالاً بسیار خطرناک است».
این منبع حکومتی در ادامه با بررسی سیاستهای ضد‌مردمی رژیم در برابر کاهش قیمت نفت وحشت و هراس خود از پیامدهای بعدی آن این‌گونه برملا می‌نماید: «کاهش قیمت نفت، درآمد کشورهای عضو اوپک را حدود ۷۵۰میلیون دلار از سطح سال ۲۰۱۲کاهش داده که بیش از ۶۰درصد کاهش نشان می‌دهد. هیچ‌یک به‌طور کامل با این ضرر در درآمد وفق نیافتند. اکثر این کشورها پنداشتند که تغییر قیمت موقتی خواهد بود و بعضی حتی برای پوشش کسری درآمد در برابر هزینه جاری خود به استقراض اقدام کردند و در نتیجه مشکلات بیشتری را برای آینده ذخیره کردند.

رنج واقعی تدابیر ریاضت به اجرا درآمده تازه آغاز شده است و هم‌چنان که دولتها پی می‌برند کاهش قیمتها بیش از این‌که دوره‌ای باشد، ساختاری است، عمیق‌تر خواهد شد. جدیدترین اقدام برای مدیریت بازار، تمدید توافق کاهش تولید به مدت ۹ماه دیگر بوده که تاثیر مثبتی نداشته است. قیمت نفت برنت روز جمعه به حدود ۴۸دلار در هر بشکه سقوط کرد.
این مشکل به‌شدت بی‌ثبات کننده خواهد بود. چرا که در سراسر کشورهای عضو اوپک، گروه رو به رشد از جوانان بیکار و ناآرام بین ۱۵تا ۳۰سال وجود دارند.
به نظر می‌رسد اوپک به‌دلیل تغییراتی که در صنعت جهانی نفت روی می‌دهد در حال از دست دادن توانایی برای کنترل قیمت‌هاست. در واقع، کاهش ساختاری قیمت نفت، بی‌ثبات کننده‌ترین رویداد اقتصادی است که از زمان بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸اتفاق افتاده است».

خاطر نشان می‌شود که کاهش قیمت نفت ضربه جدی به درآمدهای ارزی رژیم زده است در شرایطی که رژیم بخش اعظم بودجه خود را از این منبع تأمین می‌کند. به‌رغم این‌که رژیم امیدوار بود با لغو تحریم نفتی برخی مشکلات اقتصادی خود را حل و فصل کند اما به‌دلیل نصف شدن قیمت نفت به نسبت قبل از تحریمها، چنین رؤیایی عملی نشد. و البته این در حالی است که دیکتاتوری قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه از آغاز پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران تا به امروز بیش از 1500میلیارد دلار از سرمایه‌های عظیم این ملت را تحت پوش صادرات نفت به حراج گذاشته است و امروز در نهایت درماندگی و افلاس از زبان سران و کارگزاران خود اعتراف می‌کند: «رشد اقتصادی کشور منفی و یا بسیار پایین است، بیکاری جوانان و به‌خصوص تحصیل کردگان همانند بمب ساعتی به ساعت صفر نزدیک می‌شود، اقتصاد کشور از رکود شدید رنج می‌برد و کارخانه‌ها با ظرفیت پایین و عمدتاً به شکل غیراقتصادی اداره می‌شود. رتبه کسب و کار نامناسب است، فاصله طبقاتی شدت یافته و توزیع درآمد نابرابر می‌باشد و این بمب به ساعت صفر نزدیک شده است».

۱۳۹۶ تیر ۳۰, جمعه

زندگی در کنار حرارت ۱۸۰۰درجه!


در جامعه مشاغلی وجود دارد که در یک کلام باید به آنها طاقت‌فرسا گفت و گویا در این مشاغل داد و ستدی است بین جان و مزد. یعنی کارگران شاغل در آن، جان خود را می‌دهند تا لقمه نانی به‌دست آورند. منظور از این کارها، کارهای ماجراجویی نیست، بلکه کارهایی معمولی و ظاهراً پیش پا افتاده اما خیلی سخت و جانکاه است. یکی از این کارها، کار در کوره پزخانه هاست.

ساختمانها با آجر ساخته می‌شوند، اما آجرها باچه ساخته می‌شوند با خاک و آب یا با جان انسانها!؟ جایی که در آن آجر تولید می‌شود کوره آجرپزی نام دارد، برج بلند آجری که پایین‌ترین نقطه آن کوره‌ای با درجه حرارت ۱۸۰۰درجه قرار دارد و این دخمه محل کار کارگران است، کارگران کوره پزخانه‌ها را عمدتاً کارگران مهاجری تشکیل می‌دهند که به‌علت بیکاری و نبود امکان کار و شغل مناسب در محل زندگیشان، به تنهایی و یا به همراه خانواده، زنان و کودکان خردسالشان، دست به مهاجرت‌زده و در این مراکز به کار فصلی مشغول می‌شوند. کارگر کوره پزخانه هیچ امکان، هیچ شرایط مناسبی برای بقای خود و خانواده‌اش ندارد. در کوره پزخانه‌ها از کودکان خردسال تا زنان و دختران مجرد، تا زنان و مردان مسن 60 الی 70ساله همگی به کار مشغولند. این کارگران مهاجر مکانی برای زندگی خود و خانواده‌هایشان ندارند. به ناچار در آلونکها و زاغه‌هایی که کارفرماها برایشان مشخص کرده‌اند شب را به صبح می‌رسانند. در اینجا خبری از یخچال و برق، کولر و پنکه و وسایل خنک کننده، حمام و آب لوله‌کشی و بهداشت و دستشویی نیست. در اینجا خبری از غذا و خوراک مناسب و کافی برای کارگران و خانواده‌هایشان نیست. غذای اصلی کارگران بیشتر از نان و گوجه، سیب زمینی و هندوانه و امثالهم تشکیل می‌شود. چون در اینجا کارگر نه پولش را دارد، نه وقتش را و نه امکاناتی که غذا آماده و طبخ شود.

به گوشه‌یی از صحبتهای آنان که شبکه  3 تلویزیون رژیم 9خرداد 96 پخش کرده توجه کنید:
پای صحبتهایشان می‌نشینی ازدردهایشان می‌گویند
«خبرنگار: چند تا بچه داری؟ 
کارگر: 3تا، فاطمه، لیلا... 
خبرنگار: چند سالشونه؟ 
کارگر: 9سال، 7سال
خبرنگار: 9سال، 7سال. کار میکنن با هم
کارگر: بله
خبرنگار: چه‌کار میکنن موقع کار اونا؟ 
کارگر: کار اونا، گالن آب و چیزی می‌آورن، خشت جمع میکنن، خاکسار رو میدن جلو. با ما هستن، بالاخره تو همین گرما و اینا هستن. روزی تقریباً صبح تا ساعت 7کار می‌کنیم، 7میریم صبحانه تا 8. 8باز میآئیم روی میدون تا 12، 11. بعضی موقع ها این میدون، تا موقعی که همه‌گل ما تمام بشه.
خبرنگار: آها! 
کارگر: باز میریم خونه، نهار، اینا، باز تا همون ساعت 1و 2و 3گرمه هوا یه کم، باز می‌آئیم تا 7 شب
خبرنگار: تا 7 شب؟! 
کارگر: 7 شب
خبرنگار: میشه روزی 15ساعت؟ 
کارگر: همین
خبرنگار: 15ساعت کار می‌کنید؟ 
خبرنگار: چقدر زحمت می‌کشید برای نونت؟ 
کارگر: خیلی، الآن این کف 2، 3ماهه (کف دستش رو نشون میده)، نگاه کن. وضع روزی ما نگاه کن، این وضع بچه‌های مون. دیگه نمی‌خواد شما دیگه، این‌که تو گرما
خبرنگار: چند درجه هست الان؟ 
کارگر: الآن حدود 40تا باید باشه، 38، 40درجه هست دیگه الان.
خبرنگار: گرمه، بله هوا گرمه
خبرنگار: داود تو بچگی دوست داشتی چه‌کاره بشی؟ 
کارگر: یه شغلی می‌خواستم بگیرم که از این بهتر باشه
خبرنگار: داود کارت چه جوریه، خشت ها چند کیلوئیه؟ چند تا خشت میزنی در روز؟ 
کارگر: هان. ما صبح روزی 3000خشت می‌زنیم. 3000، که میشه 800قالب. 800قالب 4قالبه. یعنی این 4قالب رو الآن دیدین با اون 800بار با اون میریم آخرخانه (منظورش خونه کوره) باز برمی‌گردیم. که میریم قالب رو خالی می‌کنیم که میشه 3000خشت.
خبرنگار: چند کیلوست؟ 
کارگر: هر خشتی 4کیلو، هر قالبی 16کیلو. حالا شما تقریباً ببین 3000خشت، هر خشت 4کیلو، چقدر میشه، که در روز ما می‌بریم.
خبرنگار: 16کیلو؟ 
کارگر: هان.
خبرنگار: برای هر خشتی چقدر پول می‌گیری؟ 
کارگر: من از هر دونه خشتی، از هر 1000تایی 30000تومن. دانه‌ایی چقدر می‌افته؟ یعنی 3تا 30تومنه.
خبرنگار: ساعت چنده الان؟ 
کارگر: الآن تقریباً 10هست (منظور 10 شب)، نزدیک 10، 
خبرنگار: شام خوردی؟ 
کارگر: نه، نیست
خبرنگار: چند ساعت کار کردی امروز؟ 
کارگر: امروز تقریباً در حدود 3تا 3بعدازظهر، 15ساعت، 16ساعت
خبرنگار: 16ساعت؟ 
کارگر: ها
خبرنگار: خسته ای؟ 
کارگر: ها، بسیار
خبرنگار: پیش اومده از دست خودت و همه چی خسته و عاسی باشی؟ 
کارگر: شده، بیشتر موقع ها هم شده، ولی خب کاری نمی‌شد کرد. بجز از این می‌خواهی چه‌کار کنی
خبرنگار: خونه شما کجاست؟ 
کارگر: همین جاه
خبرنگار: کدومه؟ 
کارگر: این بالا جلو خونه، اینا
خبرنگار: اینها خونه‌های شماست؟ 
کارگر: بله
خبرنگار: چند نفر تو یه حیاط زندگی می‌کنید؟ 
کارگر: حداقل هر خانه‌ایی الان، همین مردی که الآن رد کرد رفت 11نفر هستن خانواده شان
خبرنگار: تو یک اتاقن؟ 
کارگر: تو 2اتاقن
خبرنگار: 11نفر؟ 
کارگر: 11نفر
خبرنگار: تو 2اتاق؟! 
کارگر: تو 2اتاق
خبرنگار: سخت نیست؟ 
کارگر: چرا، چرا سخت نیست؟ الآن این موقع الآن کارگر بنده خدا الآن اومده. کی شام بخوره؟ ، کی شام بخوره؟ 3چه جور بلند شه؟ با کدوم دست و پا؟ ، با کدوم کمر و پا؟» 

کارگزاران و رسانه‌های رژیم هم ناگزیر بخشی از این شرایط ناهنجار این کارگران را انعکاس می‌دهند:
غلامرضا عباسی معاون روابط کار وزارت کار رژیم گفت: شرایط کارگران کوره‌پزخانه‌ها سالهاست که تغییری نکرده است. کارگران به همراه زن و فرزند شان در یک اتاق 12متری زندگی می‌کنند، دستشویی و حمامهای این مراکز مشترک است و زن و مرد مدتها در صف می‌ایستند تا نوبتشان برسد و امکانات رفاهی وجود ندارد.

ساختمان کوره‌ها استاندارد نیست و احتمال ریزش وجود دارد؛ لباس کار و دستکش به کارگران نمی‌دهند و از کلاه ایمنی و سایر تجهیزات کارگاهی خبری نیست و اگر اتفاقی در محیط کار بیفتد امکان خدمات رسانی به کارگر مصدوم دشوار است.
کارفرما یک ماه حق بیمه پرداخت می‌کند و سپس ترک کار زده می‌شود. در حالی که کارگر شاغل است؛ ترک کارش توسط کارفرما اعلام می‌شود؛ لیستهای بیمه را ناقص می‌فرستند اما چون بازرس وجود ندارد کارگر هم نمی‌داند که چه بلایی بر سرش می‌آید تا زمانی که فصل کاری‌اش به پایان برسد و بخواهد به تأمین اجتماعی مراجعه کند. (سایت حکومتی خبر آنلاین 15اردیبهشت 92) 

کوره پزخانه‌ها نمودی دیگر از حاکمیت غارت و چپاول رژیم آخوندی است که دسترنج کارگران را خرج سرکوب مردم ایران و صدور تروریسم و دخالتهای گسترده در کشورهای منطقه می‌کنند تا چند صباحی بیشتر، حاکمیت ننگین خود را که دینامیزم آن غارت و چپاول است طولانی‌تر کنند.