گفتگو با محمد محدثین
سرباز کردن بحران در رأس رژیم:
مجری: چرا خامنهای عنصر منفوری چون آخوند رئیسی را برای نمایش انتخابات ریاستجمهوری آورد؟ چون روحانی که
در چارچوب همین نظام بود. پس ولیفقیه چه کمبودی داشت که صحنه را به این صورت چید
و آخوند رئیسی را با آن سابقهاش وارد این نمایش کرد؟
محمد محدثین: اگر از انتهای فیلم به ماجرا نگاه کنیم، آنچه که در روزهای جمعه و شنبه اتفاق افتاد و درآمدن مجدد آخوند روحانی از شعبده انتخابات رژیم، این در حقیقت یک بهاصطلاح شکاف یا یک شقه و یک بحران جدی را در درون رژیم ایجاد کرده که خودش موضوع بسیار مهمی است. در حالیکه هنوز 24ساعت از اعلام نتایج انتخابات بیشتر نگذشته، علائم بحران در رژیم از همین الآن ظاهر شده است. حقیقت این است که این شقه و شکاف و این بحران در درون رژیم ناشی از شکست سختی است که خامنهای در طراحی و مهندسی خود در به کرسی نشاندن کاندید خودش با آن مواجه شده است. خامنهای در حقیقت برای یکپایه و یکپارچه کردن نظام، به یک مهره جلاد سردژخیم قاتل متوسل شد که پرونده خیلی مشخصی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی داشت. ضمن اینکه اصلاً کل کارنامهاش در 38سال گذشته چیزی جز قتل و اعدام و شکنجه و کشتار نبوده است. خامنهای میخواست رژیم را به این وسیله با آوردن فردی مثل رئیسی که در زمینه تبعیت از خامنهای شخصیت منحصربهفردی بود…
مجری: مگر روحانی تبعیت نمیکرد؟
محمد محدثین: چرا، روحانی و اصلاً کل کسانی که در انتخابات، مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفتند، کسانی بودند که خامنهای آنها را تأیید کرده بود. اصلاً بدون تأیید خامنهای، شورای نگهبان کسی را تأیید نمیکند. بهطور خاص روحانی و رئیسی هر دو با تأیید خامنهای وارد صحنه شده بودند. واضح است که خامنهای در یک بحران و در یک مشکل بزرگی قرار دارد. مشکل بزرگ هم از اینجا ناشی میشود که تعادل قوای بین مردم ایران و رژیم آخوندی در ماهها و در یکسال گذشته تغییرات جدی کرده است. چند شوک بزرگ در طول یکسال گذشته یعنی از نیمه دوم سال 95به بعد به رژیم وارد شده است. از یکطرف سازمان مجاهدین خلق ایران، مجاهدان اشرفی، از اشرف و از لیبرتی به خارج از عراق هجرت کردند. یک هجرت بزرگ و یک هجرت بسیار موفقیتآمیز که برای رژیم یک ضربه بود. رژیمی که بحرانهایش را میخواست با کشتار مجاهدین حل کند و طرح و استراتژی و سیاستش این بود که مجاهدین را در لیبرتی بکشد یا آنها را وادار به تسلیم کند، اما با صحنهیی مواجه شد که در یک عملیات سیاسی، امنیتی و لجستیکی بسیار پیچیده -که هموطنانمان در جریان آن هستند- از عراق بیرون آمدند. این یک ضربه خیلی بزرگ برای رژیم بود که خود رژیم و وزارت اطلاعات و سایتها و نهادهای وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران تصریح میکنند که ما یک موقعیت استثنایی را در رابطه با مجاهدین از دست دادیم. دیگر ما موقعیت قبلی را نداریم که بتوانیم به مجاهدین با آزادی عمل ضربه بزنیم. پس این یک مسأله که تعادل بین مردم و رژیم را عوض کرد.
از طرف دیگر تحولی که در آمریکا اتفاق افتاد و رفتن باراک اوباما که هر روز که میگذرد بیشتر میبینیم که پشتوانه نظام آخوندی در 8سال گذشته بوده است. کما اینکه قبل از آن هم یعنی از بعد از جنگ عراق (1382یا 2003) سیاستهای آمریکا عملاً در خدمت رژیم بود. مثالهای بسیاری هست که در اینجا فرصت بیان آنها نیست. در هر حال رژیم این پشتوانه را از دست داد. دولتی در آمریکا سر کار آمده است که حداقل به آن سیاست مماشاتگرایانهی مبتذلی که در 8سال گذشته شاهد آن بودیم، دیگر ادامه نمیدهد.
در چنین شرایطی، خامنهای برای اینکه بتواند بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و اعتراضات مردمی را کنترل کند، به سمتی رفت تا کسی را روی کار بیاورد که کاملاً از جنس خودش و کاملاً همدست خودش باشد و سیاستهای خودش را طابق النعل بالنعل تبعیت کند. طبیعی است که در سال 92هم روحانی مطلوبترین کاندید خامنهای نبود. خامنهای میخواست جلیلی و دیگران را بیاورد که در آنجا نتوانست خط خودش را پیش ببرد. ضمن اینکه آن موقع تضاد اینقدر مانند امسال برجسته و بارز نبود. بهخاطر بحرانهایی که رژیم در حال حاضر با آنها مواجه است. در نتیجه به این دژخیم متوسل شد. این دژخیم، جنایتکار بدنام لو رفتهای بود که خامنهای میخواست با او این تضاد را حل کند. خب، وقتی امروز نگاه میکنیم خیلی روشن است که خامنهای اشتباه بزرگ و مهلکی را مرتکب شد. در واقع یک لشکرکشی بزرگ بود که خامنهای بهعنوان ولیفقیه رژیم و نفر یک رژیم بهعلاوه سپاه پاسداران و بسیج و ارگانهای وابسته به سپاه و بسیج همه سازمان پیدا کردند و بسیج شدند و همه کار کردند برای اینکه این دژخیم را از توی صندوق بیرون بیاورند. این طرح شکست خورد و این یک شکست بسیار بزرگ و مهلک برای تمامیت رژیم است. در واقع این شکست همانطور که در اطلاعیه رئیسجمهور برگزیده مقاومت هم آمده است، میگوید ریاستجمهوری مجدد روحانی، شقه در رژیم ملایان، تشدید بحران و جنگ قدرت در درون رژیم و شکست سنگین خامنهای در مهندسی انتخابات و یکپایه کردن رژیم برای مقابله با بحرانها و خطرات است. چرا که خامنهای میخواست رژیم را یکپایه کند، اما نتوانست و این از علائم پایانی رژیم است. این بحران در رأس رژیم، بحرانی است که بعد از این انتخابات در رأس رژیم بهدلیل این شکست به وجود میآید. این بحران حالا سر باز کرده است. این انتخابات، و به دنبالش این شکست، باعث شده بحران در رأس رژیم سر باز کند و این بحران تا سرنگونی رژیم ادامه پیدا خواهد کرد. چرا که بحرانی است که از طبیعت این دوران و از کاری که کرده است، درمیآید.
محمد محدثین: اگر از انتهای فیلم به ماجرا نگاه کنیم، آنچه که در روزهای جمعه و شنبه اتفاق افتاد و درآمدن مجدد آخوند روحانی از شعبده انتخابات رژیم، این در حقیقت یک بهاصطلاح شکاف یا یک شقه و یک بحران جدی را در درون رژیم ایجاد کرده که خودش موضوع بسیار مهمی است. در حالیکه هنوز 24ساعت از اعلام نتایج انتخابات بیشتر نگذشته، علائم بحران در رژیم از همین الآن ظاهر شده است. حقیقت این است که این شقه و شکاف و این بحران در درون رژیم ناشی از شکست سختی است که خامنهای در طراحی و مهندسی خود در به کرسی نشاندن کاندید خودش با آن مواجه شده است. خامنهای در حقیقت برای یکپایه و یکپارچه کردن نظام، به یک مهره جلاد سردژخیم قاتل متوسل شد که پرونده خیلی مشخصی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی داشت. ضمن اینکه اصلاً کل کارنامهاش در 38سال گذشته چیزی جز قتل و اعدام و شکنجه و کشتار نبوده است. خامنهای میخواست رژیم را به این وسیله با آوردن فردی مثل رئیسی که در زمینه تبعیت از خامنهای شخصیت منحصربهفردی بود…
مجری: مگر روحانی تبعیت نمیکرد؟
محمد محدثین: چرا، روحانی و اصلاً کل کسانی که در انتخابات، مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفتند، کسانی بودند که خامنهای آنها را تأیید کرده بود. اصلاً بدون تأیید خامنهای، شورای نگهبان کسی را تأیید نمیکند. بهطور خاص روحانی و رئیسی هر دو با تأیید خامنهای وارد صحنه شده بودند. واضح است که خامنهای در یک بحران و در یک مشکل بزرگی قرار دارد. مشکل بزرگ هم از اینجا ناشی میشود که تعادل قوای بین مردم ایران و رژیم آخوندی در ماهها و در یکسال گذشته تغییرات جدی کرده است. چند شوک بزرگ در طول یکسال گذشته یعنی از نیمه دوم سال 95به بعد به رژیم وارد شده است. از یکطرف سازمان مجاهدین خلق ایران، مجاهدان اشرفی، از اشرف و از لیبرتی به خارج از عراق هجرت کردند. یک هجرت بزرگ و یک هجرت بسیار موفقیتآمیز که برای رژیم یک ضربه بود. رژیمی که بحرانهایش را میخواست با کشتار مجاهدین حل کند و طرح و استراتژی و سیاستش این بود که مجاهدین را در لیبرتی بکشد یا آنها را وادار به تسلیم کند، اما با صحنهیی مواجه شد که در یک عملیات سیاسی، امنیتی و لجستیکی بسیار پیچیده -که هموطنانمان در جریان آن هستند- از عراق بیرون آمدند. این یک ضربه خیلی بزرگ برای رژیم بود که خود رژیم و وزارت اطلاعات و سایتها و نهادهای وابسته به وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران تصریح میکنند که ما یک موقعیت استثنایی را در رابطه با مجاهدین از دست دادیم. دیگر ما موقعیت قبلی را نداریم که بتوانیم به مجاهدین با آزادی عمل ضربه بزنیم. پس این یک مسأله که تعادل بین مردم و رژیم را عوض کرد.
از طرف دیگر تحولی که در آمریکا اتفاق افتاد و رفتن باراک اوباما که هر روز که میگذرد بیشتر میبینیم که پشتوانه نظام آخوندی در 8سال گذشته بوده است. کما اینکه قبل از آن هم یعنی از بعد از جنگ عراق (1382یا 2003) سیاستهای آمریکا عملاً در خدمت رژیم بود. مثالهای بسیاری هست که در اینجا فرصت بیان آنها نیست. در هر حال رژیم این پشتوانه را از دست داد. دولتی در آمریکا سر کار آمده است که حداقل به آن سیاست مماشاتگرایانهی مبتذلی که در 8سال گذشته شاهد آن بودیم، دیگر ادامه نمیدهد.
در چنین شرایطی، خامنهای برای اینکه بتواند بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و اعتراضات مردمی را کنترل کند، به سمتی رفت تا کسی را روی کار بیاورد که کاملاً از جنس خودش و کاملاً همدست خودش باشد و سیاستهای خودش را طابق النعل بالنعل تبعیت کند. طبیعی است که در سال 92هم روحانی مطلوبترین کاندید خامنهای نبود. خامنهای میخواست جلیلی و دیگران را بیاورد که در آنجا نتوانست خط خودش را پیش ببرد. ضمن اینکه آن موقع تضاد اینقدر مانند امسال برجسته و بارز نبود. بهخاطر بحرانهایی که رژیم در حال حاضر با آنها مواجه است. در نتیجه به این دژخیم متوسل شد. این دژخیم، جنایتکار بدنام لو رفتهای بود که خامنهای میخواست با او این تضاد را حل کند. خب، وقتی امروز نگاه میکنیم خیلی روشن است که خامنهای اشتباه بزرگ و مهلکی را مرتکب شد. در واقع یک لشکرکشی بزرگ بود که خامنهای بهعنوان ولیفقیه رژیم و نفر یک رژیم بهعلاوه سپاه پاسداران و بسیج و ارگانهای وابسته به سپاه و بسیج همه سازمان پیدا کردند و بسیج شدند و همه کار کردند برای اینکه این دژخیم را از توی صندوق بیرون بیاورند. این طرح شکست خورد و این یک شکست بسیار بزرگ و مهلک برای تمامیت رژیم است. در واقع این شکست همانطور که در اطلاعیه رئیسجمهور برگزیده مقاومت هم آمده است، میگوید ریاستجمهوری مجدد روحانی، شقه در رژیم ملایان، تشدید بحران و جنگ قدرت در درون رژیم و شکست سنگین خامنهای در مهندسی انتخابات و یکپایه کردن رژیم برای مقابله با بحرانها و خطرات است. چرا که خامنهای میخواست رژیم را یکپایه کند، اما نتوانست و این از علائم پایانی رژیم است. این بحران در رأس رژیم، بحرانی است که بعد از این انتخابات در رأس رژیم بهدلیل این شکست به وجود میآید. این بحران حالا سر باز کرده است. این انتخابات، و به دنبالش این شکست، باعث شده بحران در رأس رژیم سر باز کند و این بحران تا سرنگونی رژیم ادامه پیدا خواهد کرد. چرا که بحرانی است که از طبیعت این دوران و از کاری که کرده است، درمیآید.
جنگ واقعی؛ جنگ بین مردم و مقاومت مردم با تمامیت رژیم
مجری: دور قبل هم روحانی رئیسجمهور
این رژیم بود، الآن هم روحانی رئیسجمهور این رژیم است. سؤال این است که تفاوتها
را کجا میشود دید که میگوییم مرحله پایانی این رژیم؟ آیا عطف به همین بحرانهاست
که به آن اشاره میکنید؟
محمد محدثین: عطف به این بحرانهاست بهعلاوه بحرانی که خامنهای به دست خودش برای خودش درست کرد. خامنهای با آوردن رئیسی در یک زورآزمایی شکست خورد. پس دیگر به نقطه قبلی برنمیگردد، بلکه به نقطه پایینتری میرود. حالا اینجا یک نقطه بسیار مهمی است که برخلاف مراحل قبلی، اولاً خامنهای اولین بار است که در این لشکرکشی شکست میخورد. چون در سال 84همین لشکرکشی را کرد که احمدینژاد را در مقابل رفسنجانی از صندوق بیرون کشید. واقعیت این بود که در آنجا هم تقلب عظیمی کرد و سپاه پاسداران و… آمدند تا احمدینژاد را تحت عنوان رئیسجمهور قالب کنند. در سال 88باز هم همین کار را با مهندسی انتخابات درباره احمدینژاد انجام داد و او را رئیسجمهور کرد. این بار طراحی مال سپاه و خود خامنهای بود که در این لشکرکشی شکست خورد. البته یک تفاوت اساسی با آن دفعات قبل دارد. این بار صحنه طوری بود که زورآزمایی دو طرف نداشت. بلکه سه طرف داشت. جنگ بین دو باند رژیم نبود. جنگ بین روحانی و دار و دسته روحانی از یکطرف و خامنهای و سپاه پاسداران نبود، یک طرف سومی وجود داشت که جنگ واقعی در آنجا بود. جنگ بین مردم بین مقاومت مردم و تمامیت رژیم که در پروسه انتخابات خیلی خوب خودش را نشان داد. در واقع دلیل اصلی شکست خامنهای در این طراحی، وجود این عنصر سوم است. فعال شدن این جنگ واقعیتی است که بین مردم و رژیم وجود دارد.
مجری: نمونههای زیادی داشتیم از مواضع و اظهارات مقامات رژیم، امام جمعههای رژیم، رسانههای رژیم در مورد همین عنصر سوم و بهطور مشخص مجاهدین، چه بر سر قتلعام و چه بر سر موضوعات دیگر که این موضوع را مطرح میکردند. لطفاً در این مورد توضیح بدهید که این پدیده این بار چه بود؟
محمد محدثین: کانون اصلی اتفاقاً همین موضوع مجاهدین و مقاومت ایران و موضوع قتلعام زندانیان مجاهد و زندانیان مبارزی است که در سال 1367خمینی آن دستور را صادر کرد. در آن سال خمینی فرمان داد و فتوا صادر کرد که هر کسی از مجاهدین بر مواضع خودش و سر موضع است، باید اعدام شود. فرمان و فتوایی که در تاریخ بهعنوان یک فتوا و دستور یک رهبر مذهبی، نه شیعه و نه سنی فکر نمیکنم چنین چیزی وجود داشته باشد. این فرمان یکی از مجریان اصلیاش، همین سردژخیم رئیسی بوده است. یکی از چهار نفری که در کمیته مرگ بودند و شاید بیرحمترین و فعالترین عضو این کمیته. واقعیت این است که وقتی که رئیسی به میدان آمد و خامنهای او را به میدان آورد، خواه ناخواه این کارنامه و این پرونده، یعنی قتلعام 30هزار زندانی سیاسی و قتلعام مجاهدین، تبدیل به یک سوژه جدی انتخابات رژیم شد. فکر میکنم از ده ماه قبل، از تیر یا مرداد گذشته که نزدیک به یکسال میشود، از آن موقع خواهر مریم کارزار دادخواهی شهدای قتلعام را شروع کرد. دقیقاً از 19مرداد یعنی 10ماه پیش. خیلی از کسانی که از بیرون به این کارزار نگاه میکردند، تعجب میکردند که چطور بعد از 28سال این خونها اینقدر زنده و خروشان و جوشان است. نوار آقای منتظری هم که افشا شد، همه پردهها را کنار زد. بهطور خاص نقش این چهار نفر و بهخصوص نقش این رئیسی دژخیم. دژخیمی که خودش به این قتلعام اعتراف میکند. دژخیمی که مدافع قتلعام است که در نوار هم مشخص است. با مطرح شدن رئیسی بهعنوان کاندیدای ریاست جمهوری، این خونها گریبان او و تمامیت رژیم را در این انتخابات گرفت. جوشش خونهای مجاهدین از یکطرف و کارزار فعال خود مجاهدین و مقاومت از طرف دیگر. از چند ماه پیش که بحث انتخابات و بحث حضور این دژخیم مطرح شد، هواداران مقاومت، مجاهدین، رزمآوران ارتش آزادی در داخل کشور، بهطور روزمره این موضوع را تبدیل به مسألهی جدی انتخابات کردند. در نتیجه مجاهدین و مقاومت با تمرکز روی موضوع قتلعام، رئیسی را برای خامنهای به یک مهره سوخته و منفور و مطرود تبدیل کردند. اینقدر این موضوع محسوس بود که افراد و مهرههای بالای باند خامنهای خیلیها حاضر نشدند از رئیسی حمایت کنند. تنها دلیل آن این بود که میترسیدند خودشان را بیش از این در قتلعام آلوده بکنند. جامعة مدرسین قم اعلام کرد که ما در انتخابات از رئیسی حمایت میکنیم. اما سی نفر از همین جامعه مدرسین که احتمالاً 51یا 54نفر و در همین حدود هستند، سی نفرشان گفتند که امضای ما پای این حمایت نیست. ما حمایت نکردهایم. یعنی هر آخوند جدی کلهگندهیی بود، از رئیسی فاصله گرفت. خیلی از مهرههای خود باند خامنهای، مثل لاریجانی، مطهری و… از این مهرههای درشت باند خامنهای حاضر نشدند از رئیسی حمایت کنند. بهخاطر قتلعام و بهخاطر منفوریت شدید این موجود کثیف در قتلعام. حالا قتلعام مجاهدین، خونهای جوشان 30هزار شهید قتلعام و بقیه کسانی که او در طول سالها اعدام کرد، گریبانش را گرفت. بنابراین کارزار فعال مجاهدین، هم مجاهدین و هم مقاومت را بهعنوان یک طرف جدید در این کارزار وارد کرد. به همین خاطر خیلی از افراد رژیم و خیلی از رسانهها مثل خبرگزاری فارس سپاه پاسداران، خبرگزاری تسنیم نیروی قدس، گزارش نوشتهاند که مجاهدین دارند در انتخابات تأثیرگذاری میکنند. یک هفته، ده روز قبل از نمایش انتخابات گفتند که مجاهدین مشغول تأثیر گذاری، مشغول ایجاد شورش، مشغول ایجاد بدبینی در نظام هستند. کلماتی که خودشان نوشته و گفتهاند. مثلاً آن امام جمعه فلان شهر میگوید، مجاهدینی که حضور نداشتند، دوباره حضور پیدا کردند. یا سایتهای سپاه پاسداران مینویسند، عکسهای مریم رجوی و شعارهای مجاهدین در خیابانهای ما چهکار میکند. بنابراین کارزار انتخابات رژیم سه طرف پیدا کرد. دو طرف خودشان یعنی باندهای رژیم، یکطرف سوم به اسم مردم و مقاومت ایران و به اسم سازمان مجاهدین که تمامیت رژیم را کنج دیوار گذاشت. اصلاً برای چه روحانی مجبور شد بیاید راجع به اعدام صحبت کند. همان روحانیای که خودش میگوید اعدام. خود روحانی یکسال و نیم پیش اعلام کرد که اعدامها یا احکام الهیه هستند یا احکام قانون. این جمله خود روحانی است آنهم نه مربوط به 20سال پیش بلکه یکسال و نیم پیش. حالا بگذریم که خودشان هم رو کردند که روحانی همان کسی است که میگوید بیاورید در نماز جمعه اعدام کنید. ولی همین روحانی وقتی میخواهد راجع به رئیسی حرف بزند میگوید نروید به کسانی رأی بدهید که در این 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند. یعنی حتی روحانی هم مجبور میشود در این فضایی که مقاومت به وجود آورده است، همین فضایی که سازمان مجاهدین و رزمآوران ارتش آزادی و هواداران مقاومت در داخل و خارج ایران به وجود آوردند، او هم مجبور میشود که از این اعدام یک ذره فاصله بگیرد. هر چند برای اینکه بعداً بالانس ایجاد کند، میگوید من دهها بار دست مقام معظم رهبری را میبوسم.
محمد محدثین: عطف به این بحرانهاست بهعلاوه بحرانی که خامنهای به دست خودش برای خودش درست کرد. خامنهای با آوردن رئیسی در یک زورآزمایی شکست خورد. پس دیگر به نقطه قبلی برنمیگردد، بلکه به نقطه پایینتری میرود. حالا اینجا یک نقطه بسیار مهمی است که برخلاف مراحل قبلی، اولاً خامنهای اولین بار است که در این لشکرکشی شکست میخورد. چون در سال 84همین لشکرکشی را کرد که احمدینژاد را در مقابل رفسنجانی از صندوق بیرون کشید. واقعیت این بود که در آنجا هم تقلب عظیمی کرد و سپاه پاسداران و… آمدند تا احمدینژاد را تحت عنوان رئیسجمهور قالب کنند. در سال 88باز هم همین کار را با مهندسی انتخابات درباره احمدینژاد انجام داد و او را رئیسجمهور کرد. این بار طراحی مال سپاه و خود خامنهای بود که در این لشکرکشی شکست خورد. البته یک تفاوت اساسی با آن دفعات قبل دارد. این بار صحنه طوری بود که زورآزمایی دو طرف نداشت. بلکه سه طرف داشت. جنگ بین دو باند رژیم نبود. جنگ بین روحانی و دار و دسته روحانی از یکطرف و خامنهای و سپاه پاسداران نبود، یک طرف سومی وجود داشت که جنگ واقعی در آنجا بود. جنگ بین مردم بین مقاومت مردم و تمامیت رژیم که در پروسه انتخابات خیلی خوب خودش را نشان داد. در واقع دلیل اصلی شکست خامنهای در این طراحی، وجود این عنصر سوم است. فعال شدن این جنگ واقعیتی است که بین مردم و رژیم وجود دارد.
مجری: نمونههای زیادی داشتیم از مواضع و اظهارات مقامات رژیم، امام جمعههای رژیم، رسانههای رژیم در مورد همین عنصر سوم و بهطور مشخص مجاهدین، چه بر سر قتلعام و چه بر سر موضوعات دیگر که این موضوع را مطرح میکردند. لطفاً در این مورد توضیح بدهید که این پدیده این بار چه بود؟
محمد محدثین: کانون اصلی اتفاقاً همین موضوع مجاهدین و مقاومت ایران و موضوع قتلعام زندانیان مجاهد و زندانیان مبارزی است که در سال 1367خمینی آن دستور را صادر کرد. در آن سال خمینی فرمان داد و فتوا صادر کرد که هر کسی از مجاهدین بر مواضع خودش و سر موضع است، باید اعدام شود. فرمان و فتوایی که در تاریخ بهعنوان یک فتوا و دستور یک رهبر مذهبی، نه شیعه و نه سنی فکر نمیکنم چنین چیزی وجود داشته باشد. این فرمان یکی از مجریان اصلیاش، همین سردژخیم رئیسی بوده است. یکی از چهار نفری که در کمیته مرگ بودند و شاید بیرحمترین و فعالترین عضو این کمیته. واقعیت این است که وقتی که رئیسی به میدان آمد و خامنهای او را به میدان آورد، خواه ناخواه این کارنامه و این پرونده، یعنی قتلعام 30هزار زندانی سیاسی و قتلعام مجاهدین، تبدیل به یک سوژه جدی انتخابات رژیم شد. فکر میکنم از ده ماه قبل، از تیر یا مرداد گذشته که نزدیک به یکسال میشود، از آن موقع خواهر مریم کارزار دادخواهی شهدای قتلعام را شروع کرد. دقیقاً از 19مرداد یعنی 10ماه پیش. خیلی از کسانی که از بیرون به این کارزار نگاه میکردند، تعجب میکردند که چطور بعد از 28سال این خونها اینقدر زنده و خروشان و جوشان است. نوار آقای منتظری هم که افشا شد، همه پردهها را کنار زد. بهطور خاص نقش این چهار نفر و بهخصوص نقش این رئیسی دژخیم. دژخیمی که خودش به این قتلعام اعتراف میکند. دژخیمی که مدافع قتلعام است که در نوار هم مشخص است. با مطرح شدن رئیسی بهعنوان کاندیدای ریاست جمهوری، این خونها گریبان او و تمامیت رژیم را در این انتخابات گرفت. جوشش خونهای مجاهدین از یکطرف و کارزار فعال خود مجاهدین و مقاومت از طرف دیگر. از چند ماه پیش که بحث انتخابات و بحث حضور این دژخیم مطرح شد، هواداران مقاومت، مجاهدین، رزمآوران ارتش آزادی در داخل کشور، بهطور روزمره این موضوع را تبدیل به مسألهی جدی انتخابات کردند. در نتیجه مجاهدین و مقاومت با تمرکز روی موضوع قتلعام، رئیسی را برای خامنهای به یک مهره سوخته و منفور و مطرود تبدیل کردند. اینقدر این موضوع محسوس بود که افراد و مهرههای بالای باند خامنهای خیلیها حاضر نشدند از رئیسی حمایت کنند. تنها دلیل آن این بود که میترسیدند خودشان را بیش از این در قتلعام آلوده بکنند. جامعة مدرسین قم اعلام کرد که ما در انتخابات از رئیسی حمایت میکنیم. اما سی نفر از همین جامعه مدرسین که احتمالاً 51یا 54نفر و در همین حدود هستند، سی نفرشان گفتند که امضای ما پای این حمایت نیست. ما حمایت نکردهایم. یعنی هر آخوند جدی کلهگندهیی بود، از رئیسی فاصله گرفت. خیلی از مهرههای خود باند خامنهای، مثل لاریجانی، مطهری و… از این مهرههای درشت باند خامنهای حاضر نشدند از رئیسی حمایت کنند. بهخاطر قتلعام و بهخاطر منفوریت شدید این موجود کثیف در قتلعام. حالا قتلعام مجاهدین، خونهای جوشان 30هزار شهید قتلعام و بقیه کسانی که او در طول سالها اعدام کرد، گریبانش را گرفت. بنابراین کارزار فعال مجاهدین، هم مجاهدین و هم مقاومت را بهعنوان یک طرف جدید در این کارزار وارد کرد. به همین خاطر خیلی از افراد رژیم و خیلی از رسانهها مثل خبرگزاری فارس سپاه پاسداران، خبرگزاری تسنیم نیروی قدس، گزارش نوشتهاند که مجاهدین دارند در انتخابات تأثیرگذاری میکنند. یک هفته، ده روز قبل از نمایش انتخابات گفتند که مجاهدین مشغول تأثیر گذاری، مشغول ایجاد شورش، مشغول ایجاد بدبینی در نظام هستند. کلماتی که خودشان نوشته و گفتهاند. مثلاً آن امام جمعه فلان شهر میگوید، مجاهدینی که حضور نداشتند، دوباره حضور پیدا کردند. یا سایتهای سپاه پاسداران مینویسند، عکسهای مریم رجوی و شعارهای مجاهدین در خیابانهای ما چهکار میکند. بنابراین کارزار انتخابات رژیم سه طرف پیدا کرد. دو طرف خودشان یعنی باندهای رژیم، یکطرف سوم به اسم مردم و مقاومت ایران و به اسم سازمان مجاهدین که تمامیت رژیم را کنج دیوار گذاشت. اصلاً برای چه روحانی مجبور شد بیاید راجع به اعدام صحبت کند. همان روحانیای که خودش میگوید اعدام. خود روحانی یکسال و نیم پیش اعلام کرد که اعدامها یا احکام الهیه هستند یا احکام قانون. این جمله خود روحانی است آنهم نه مربوط به 20سال پیش بلکه یکسال و نیم پیش. حالا بگذریم که خودشان هم رو کردند که روحانی همان کسی است که میگوید بیاورید در نماز جمعه اعدام کنید. ولی همین روحانی وقتی میخواهد راجع به رئیسی حرف بزند میگوید نروید به کسانی رأی بدهید که در این 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند. یعنی حتی روحانی هم مجبور میشود در این فضایی که مقاومت به وجود آورده است، همین فضایی که سازمان مجاهدین و رزمآوران ارتش آزادی و هواداران مقاومت در داخل و خارج ایران به وجود آوردند، او هم مجبور میشود که از این اعدام یک ذره فاصله بگیرد. هر چند برای اینکه بعداً بالانس ایجاد کند، میگوید من دهها بار دست مقام معظم رهبری را میبوسم.
قتلعام و اشتباه محاسبه خامنهای:
مجری: آیا ولیفقیه اشتباه محاسبه
داشت که رئیسی را آورد و منجر به چنین چیزی شد؟ اگر مثلاً یک مهره دیگری را میآورد،
آیا میتوانست این مهندسی را پیش ببرد؟
محمد محدثین: این سؤال فرضی البته جواب دادنش بسیار مشکل است. فکر میکنم مشکل خامنهای قبل از هر چیز این بود که مهرهیی که بتواند روی او پا سفت کند، نداشت. چون یکی از نزدیکترین مهرههایش که احمدینژاد بود، 8سال او را رئیسجمهور کرد و آن همه از او حمایت کرد، آنوقت آن فضاحت از توی آن درآمد. تا جایی که این دفعه مجبور شد به شورای نگهبان بگوید این آدم را کنار بگذارید. بنابراین فکر میکنم که مشکل اولش این بود که کسی را نداشت. ثانیا هر کسی دیگر را هم که میخواست رویش دست بگذارد که به ولیفقیه خیلی مشروط باشد، بین تمام موجوداتی که در این رژیم هستند، باز هم این رئیسی است که منحصر بهفرد میباشد. آخر او کسی است که تمامعیار بهخاطر همین قتلعام، مدیون خامنهای است. کسی است که نمیتواند هیچوقت از مدار خامنهای فاصله بگیرد. از این بابت با احمدینژاد خیلی فرق دارد. علاوه بر اینها این فرضیه هم که میگویند میخواسته برای رهبری آینده رژیم و برای ولیفقیه آینده سرمایهگذاری کند، این هم یک فرضیهیی است که میخواسته بهعنوان جانشین خودش از این پروسه عبور دهد. این اشتباه محاسبه از اینجا در میآید که او فکر میکرد اولاً به ضعف و بحرانهای موجود میتواند غلبه پیدا کند، ثانیا مهمتر از اینها که شاید حساب نمیکرد؛ و از قضا اشتباهش از اینجا در میآید، همین قتلعام است. آخر این چیزی نیست که این رژیم بتواند از آن گریزی داشته باشد. قتلعام 30هزار زندانی سیاسی چیزی نیست که هرگز گریبان رژیم را رها کند. حتی یکبار خواهر مریم گفتند که اگر جرأت دارید حکم خمینی در مورد قتلعام را منتشر کنید. اینها ابا داشتند از اینکه حکم خمینی را منتشر کنند. چون حکم خمینی حکم مفتضحی است. هیچکس، هیچ فقیهی هر چند مرتجع هر چند نابهکار، نمیتواند از این حکم دفاع کند، الا خود خمینی. این حکم را اینها سعی میکردند که اعلام نکنند. آنقدر به این قضیه دامن زده شد و مقاومت آنقدر این موضوع را به عرصههای مختلف برد که اینها ناگزیر شدند، یکسری از آن فاصله بگیرند، و یکسری در اینطرف از آن دفاع کنند.
محمد محدثین: این سؤال فرضی البته جواب دادنش بسیار مشکل است. فکر میکنم مشکل خامنهای قبل از هر چیز این بود که مهرهیی که بتواند روی او پا سفت کند، نداشت. چون یکی از نزدیکترین مهرههایش که احمدینژاد بود، 8سال او را رئیسجمهور کرد و آن همه از او حمایت کرد، آنوقت آن فضاحت از توی آن درآمد. تا جایی که این دفعه مجبور شد به شورای نگهبان بگوید این آدم را کنار بگذارید. بنابراین فکر میکنم که مشکل اولش این بود که کسی را نداشت. ثانیا هر کسی دیگر را هم که میخواست رویش دست بگذارد که به ولیفقیه خیلی مشروط باشد، بین تمام موجوداتی که در این رژیم هستند، باز هم این رئیسی است که منحصر بهفرد میباشد. آخر او کسی است که تمامعیار بهخاطر همین قتلعام، مدیون خامنهای است. کسی است که نمیتواند هیچوقت از مدار خامنهای فاصله بگیرد. از این بابت با احمدینژاد خیلی فرق دارد. علاوه بر اینها این فرضیه هم که میگویند میخواسته برای رهبری آینده رژیم و برای ولیفقیه آینده سرمایهگذاری کند، این هم یک فرضیهیی است که میخواسته بهعنوان جانشین خودش از این پروسه عبور دهد. این اشتباه محاسبه از اینجا در میآید که او فکر میکرد اولاً به ضعف و بحرانهای موجود میتواند غلبه پیدا کند، ثانیا مهمتر از اینها که شاید حساب نمیکرد؛ و از قضا اشتباهش از اینجا در میآید، همین قتلعام است. آخر این چیزی نیست که این رژیم بتواند از آن گریزی داشته باشد. قتلعام 30هزار زندانی سیاسی چیزی نیست که هرگز گریبان رژیم را رها کند. حتی یکبار خواهر مریم گفتند که اگر جرأت دارید حکم خمینی در مورد قتلعام را منتشر کنید. اینها ابا داشتند از اینکه حکم خمینی را منتشر کنند. چون حکم خمینی حکم مفتضحی است. هیچکس، هیچ فقیهی هر چند مرتجع هر چند نابهکار، نمیتواند از این حکم دفاع کند، الا خود خمینی. این حکم را اینها سعی میکردند که اعلام نکنند. آنقدر به این قضیه دامن زده شد و مقاومت آنقدر این موضوع را به عرصههای مختلف برد که اینها ناگزیر شدند، یکسری از آن فاصله بگیرند، و یکسری در اینطرف از آن دفاع کنند.
رقم سازیهای متناقض و دروغین:
مجری: میدانیم که رژیم خیلی دعاوی سر
برگزاری نمایش انتخابات دارد. یک تناقضی هم در کارهای تبلیغاتیاش وجود دارد، اینکه
در برگزاری این نمایش مطرح میکند که میلیونها نفر شرکت کردند و از آنطرف عدد خیلی
بزرگی از نیروهای امنیتیاش را برای حفظ امنیت برگزاری نمایش انتخابات بسیج کرد.
چیزی که متناقض به نظر میرسد، این آمار شرکت دهها میلیونی است. این تناقض را
چطوری میشود حل و فصل کرد؟
محمد محدثین: در این رژیم من که یادم نیست هیچوقت هیچ حرف راستی بهخصوص وقتی به اعداد و ارقام برمیگردد، زده شده باشد. اصلاً مگر کسی میداند که رقم بیکاری در مملکت چقدر است. ارگانهای مختلف رژیم 10جور درصد بیکاری میدهند. چون هر کدامشان از یک زاویه دروغ میگویند. مگر کسی از عدد و رقم تورم میداند که در این رژیم چقدر است. ما میتوانیم برویم محاسبه و ارزیابی کنیم، ولی آنچه که خود رژیم میگوید مملو از دروغ و رقمسازی و عددسازی است. پس عددسازی و رقمسازی در این رژیم چیز عجیب و غریبی نیست. صنعت عددسازی و رقم سازی در همه عرصههای این رژیم وجود دارد. اما تا آنجایی که به نمایش انتخابات برمیگردد، این هم یک امر شناخته شدهیی است که از قدیم خیلی از افراد خود رژیم هم به تلویح و به تصریح این را گفتهاند که آقا ارقام انتخاباتی، ارقام دستکاری شده و ضریب خوردهای هست. اما بهطور مشخص اگر از همین نمایش شروع کنیم، همین اعداد و ارقام خود رژیم مملو از تناقض است. میگوید ۹۹.۷درصد حوزهها را شمردیم 41میلیون و خردهای شرکت کردند. لابد آن ۰.۳درصدش را هم بشمارند، میشود 42میلیون! خب، در روز انتخابات در ساعت یکربع به 17بعدازظهر خبرگزاری فارس از قول وزارت کشور اعلام کرد تا این لحظه 20میلیون شرکت کردند. یعنی تقریباً 9ساعت بعد از شروع انتخابات. این هم عدد رژیم و خبرگزاری فارس، یعنی خبرگزاری خودشان است. اینها یک رقمی تولید کردند اما متوجه عواقب آن نبودند. خب اگر تا یکربع به ساعت 17فقط 20میلیون شرکت کردند، چطور در این ساعتهای باقیمانده تا پایان وقت، 21میلیون دیگر شرکت کردند؟ ساعت پایان رسمی ساعت 18بود. زمان رأیگیری را در جاهایی مثل تهران تا ساعت 24تمدید کردند. در خیلی از شهرها تا ساعت 20و 21و بعضیها هم همان ساعت 18و 19زمان رأیگیری تمام شد. حالا چطور میشود که در 9ساعت 20میلیون نفر شرکت کردند و در 2ساعت یا 4ساعت یا حتی 5ساعت بعدی در تمدید زمان رأیگیری، 21و 22میلیون دیگر شرکت کردند و رأی دادند؟! بگذریم که دو ساعت بعد، یعنی ساعت 19هم اعلام کرد 30میلیون شرکت کردند. اگر تلویزیون رژیم را نگاه کرده باشید، این تناقضات خیلی در آن واضح است.
یک تناقض دیگر: خود رژیم گفته 117هزار صندوق داشتیم. از آنطرف میگوید 41و نیم میلیون نفر شرکت کردند. حالا اگر این 41و نیم میلیون را به 117هزار تقسیم کنیم میشود تقریباً 350. یعنی در هر صندوق 350رأی ریخته شده است، که اگر آن را به ساعت تبدیل کنیم، 10ساعت، یا 12ساعت و حتی 13ساعت در نظر بگیریم، نتیجه میشود در هر صندوق در یک ساعت 25الی 26رأی ریخته شده است. حالا تلویزیون رژیم خودش نشان میدهد که در هر صندوق چهار نفر چک هویت میکنند. بنابراین یک نفر حداقل 10دقیقه از هنگامی که میآید داخل محل رأیگیری، رأی دادنش طول میکشد. در صورتی که طبق آماری که خود رژیم میدهد در هر صندوق در هر دو و نیم دقیقه یک رأی ریخته شده که این اصلاً مطلقاً امکان ندارد، الا اینکه رأیها از قبل ریخته شده باشد یا اینکه بعداً ضریب زده باشند یا کارتهای از قبل نوشته شده ریخته باشند. در بهترین حالت، 10دقیقه یا 9دقیقه یا حتی 8دقیقه طول میکشد. آنهم بر اساس نمایشات خود رژیم، همان چیزهایی که خودش نشان میدهد. در صورتی که در آماری که داده است، باید در هر صندوق هر دو و نیم دقیقه بهطور متوسط رأی انداخته شده باشد. ضمن اینکه میدانیم خیلی از صندوقها به گفته خود رژیم، همان صبح در خیلی از حوزهها رأیگیری تمام شد و در برخی حوزههای روستایی و… 50عدد رأی بیشتر داخل آن نبوده است. همه اینها که میگویم با استناد به گفتههای رژیم است و نه به استناد منابع و آمار خودمان.
یک تناقض دیگر: رژیم خیلی در خارج کشور دود و دم راه انداخت که خیلی رأی دادند و فلان و بهمان. حالا ماجرا چه بود؟ ماجرا از این قرار بود که بعد از برجام رژیم یک عدهیی را از طریق بورسیه و بیزینسمن و… فرستاد خارج که آنها در آنجا درس میخوانند یا تجارت میکنند و میروند به ایران هم رفت و آمد دارند. حالا اینها به گفته رژیم در انتخابات شرکت کردند و رأی دادند. ولی وقتی خوب دقت میکنیم، میبینیم همین آمار و ارقامی هم که خود رژیم میدهد، خیلی مفتضح است. رژیم گفته 2میلیون 500هزار واجد شرایط رأی در خارج کشور وجود دارد. وقتی میگوید واجد شرایط رأی، شامل بنده و شما که پناهنده سیاسی هستیم، نمیشود. یعنی 2میلیون و 500هزار نفر کسانی که کارت هویت دارند. کارتی که مورد تائید رژیم آخوندی است. چون با پاسپورت پناهندگی که نمیشود رأی داد. خودش میگوید 2میلیون و 500هزار نفر که البته دروغ میگوید، حتماً بیشتر از اینهاست. ولی فرض میکنیم که همین آماری که میدهد، درست است. خودش در پایان آمده و اعلام کرده است که 163هزار نفر در خارج رأی دادهاند. پس یعنی از آن 2میلیون و 500هزار نفر فقط 163هزار نفر رأی دادهاند. یعنی فقط ۶.۵% (شش و نیم درصد) طبق آمار خود رژیم از ایرانیان خارج از کشور رأی دادهاند. در حالیکه رژیم این همه هیاهو کرد - و مثلاً سفیرش در انگلیس سه صفحه مصاحبه کرد که چقدر ایرانیها زیاد آمدند و ایرانیها در انگلیس مشت محکم زدند به دهان مجاهدین و ضدانقلاب – حالا میبینیم 163هزار رأی. یعنی ۶.۵% (شش و نیم درصد) طبق آمار خود رژیم. یعنی در این تقلبات و در این رأیسازیها و چند برابر کردن آمار، اصلاً مفتضح است. یک تناقض و تقلب مربوط به نمایشات رأیگیری است. افراد و رأیدهندهها را بیرون حوزه نگه میدارند. در حالی که داخل حوزه رأیگیری خالی است، ولی افراد را نمیگذارند به داخل حوزه رأیگیری بروند. مثلاً مسجد یا مدرسهیی است که دارند داخل آن رأی میگیرند. خب این مدرسه یا مسجد یک محوطه دارد. مردم میتوانند بروند داخل آن بایستند. ولی رژیم به عمد اینها را بیرون نگه میدارد که صف درست شود و فیلمبرداری کند. یا چیزهای شناختهشده و لو رفتهی دیگر. مثلاً در مراکز اصلی مثل تهران صندوق کم میکنند که بتوانند صفهای طویل نمایش بدهند و از این جور چیزها که خیلی زیاد است.
یک فاکت دیگر- حالا مشاهدات خودمان را کنار میگذارم که آنهم خودش جای جداگانهیی دارد که باید به آن پرداخت- اما خبرنگار نیویورک تایمز که دیگر نه مجاهد است و نه از ما است، خودش میگوید که من 15سال همه انتخابات رژیم را پوشش دادهام. میگوید در جنوب تهران کسی رأی نمیدهد. صبح رفتم کسی رأی نمیداد، بعد از ظهر هم رفتم، کسی رأی نمیداد. این دیگر خبرنگار نیویورک تایمز است، مجاهد نیست که بگوییم ما گفتیم. خب، این یعنی چه؟ اگر در جنوب تهران کسی رأی نمیدهد، چطور میشود در تهران 5-6میلیون شرکت کرده و رأی داده باشند. چون اکثریت جمعیت تهران، اکثریت خیلی بیش از 50% تهران در جنوب شهر هستند. (آمار من دقیق نیست و حتماً طی چند سال تغییر کرده است، ولی خودشان میگفتند که از محور توپخانه و میدان سپه و… به پایین، 75الی 80% جمعیت تهران در آن قسمتی است که به آن میگویند «جنوب تهران» یا همان جنوب شهر). البته مشاهدات خود مجاهدین هم از هزاران حوزه و از دهها شهر همه و همه این را تائید میکند که حوزهها این انتخابات از حوزههای انتخابات قبلی کمتر بود.
البته یک کار دیگر هم کردهاند. چون رژیم در صحنه سازی چیزی کم نمیآورد. آن هم اینکه اصلاً همزمان کردن انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات شورای شهر هدفش این است که حوزهها شلوغ شود. چون اگر کسی بخواهد هم برای انتخابات ریاستجمهوری برود و هم برای انتخابات شورای شهر، باید 30دقیقه 40دقیقه بعضاً حتی یک ساعت معطل شود. خب، این معطلی ازدحام ایجاد میکند.
خلاصه بر مبنای محاسبهی علمی، غیر از مشاهدات مجاهدین، با هر محاسبهی علمی با استناد به آمار و ارقام خود رژیم، نباید شک کرد که بارها به این آمار ضریب زدهاند و آن را چندین برابر بیشتر کردهاند. حالا بخشی از آن را چند برابر کردند، بخشی را ضریب زدند و یا بخشی هم تعرفههای از پیش نوشته شده وارد کردند. این موضوع هم جدید نیست. در سال 88که آن انتخابات به قیام منجر شد، در آنجا یک کمیتهیی به نام کمیته صیانت از آراء درست کردند که الآن از روی کتاب استراتژی قیام و سرنگونی یک قسمت از آن را میخوانم. میگوید: «در 13تیر همین امسال، یعنی 88، گزارش کمیته صیانت از آراء موسوی با ذکر موارد جدیدی از تقلبات نجومی در انتخابات، از جمله فاش شد که وزارت کشور و 25استاندار نظامیان در مجموع 22تا 32میلیون برگه (تعرفة رأی) مازاد بر نیاز مورد استفاده قرار دادند و آن را در اتاق تجمیع آراء رقمسازی کردند». 22تا 32میلیون. میگوید 22تا 32میلیون برگهی مازاد بر نیاز و نه مازاد بر افراد واجد رأی. مثلاً امسال گفتند که 100میلیون برگه دادیم. حالا علاوه بر آن دارد میگوید که 22تا 32میلیون برگهی اضافی دست خودشان بوده که بردهاند و جداگانه آنها را استفاده کردهاند. یعنی یک جایی نوشتهاند و بعد به اتاق تجمیع آراء بردهاند و در آنجا بهکار گرفتهاند.
یک مثال آخر هم بزنم. چون در این زمینه صدها مثال هست. یک کلیپی هست که این روزها توزیع هم شده است. یک جوان و یک پسر هجده، نوزده سالهیی بیرون حوزه ایستاده است و داد و بیداد میکند که بگذارید بروم داخل حوزه که خالی است تا شناسنامهام را مهر بزنم تا بعد بروم سر کارم. یعنی او را بیرون حوزه علاف کردهاند و او به این کار معترض است. میگوید، آخه من نمیخوام به کسی رأی بدهم، فقط میخوام بروم شناسنامهام را مهر بزنند. یعنی آن بخشی هم که رفتهاند و رأی دادهاند، تعدادی هستند مثل همین جوان که میخواهند بروند فقط شناسنامه خود را مهر بزنند.
آنهایی که رأی دادند همین نیروهای خلص رژیم، موجودات بهاصطلاح سپاه پاسداران و بسیجیها و حقوقبگیرهای مزدور رژیم هستند- نه کارمندان دولت، چون آنها هم اکثراً مایل به رأی دادن نیستند- پاسداران و بسیجیها و همانها که خود قالیباف میگوید 4درصد. خودش میگوید که ما نماینده 4درصد هستیم، این را خیلی صریح میگوید که 4درصد از رژیم منفعت دارند و طرفدار ما هستند، بقیه دشمن ما هستند. اگر حرفهایش را ترجمه میکردیم، دقیقاً این را میگفت.
محمد محدثین: در این رژیم من که یادم نیست هیچوقت هیچ حرف راستی بهخصوص وقتی به اعداد و ارقام برمیگردد، زده شده باشد. اصلاً مگر کسی میداند که رقم بیکاری در مملکت چقدر است. ارگانهای مختلف رژیم 10جور درصد بیکاری میدهند. چون هر کدامشان از یک زاویه دروغ میگویند. مگر کسی از عدد و رقم تورم میداند که در این رژیم چقدر است. ما میتوانیم برویم محاسبه و ارزیابی کنیم، ولی آنچه که خود رژیم میگوید مملو از دروغ و رقمسازی و عددسازی است. پس عددسازی و رقمسازی در این رژیم چیز عجیب و غریبی نیست. صنعت عددسازی و رقم سازی در همه عرصههای این رژیم وجود دارد. اما تا آنجایی که به نمایش انتخابات برمیگردد، این هم یک امر شناخته شدهیی است که از قدیم خیلی از افراد خود رژیم هم به تلویح و به تصریح این را گفتهاند که آقا ارقام انتخاباتی، ارقام دستکاری شده و ضریب خوردهای هست. اما بهطور مشخص اگر از همین نمایش شروع کنیم، همین اعداد و ارقام خود رژیم مملو از تناقض است. میگوید ۹۹.۷درصد حوزهها را شمردیم 41میلیون و خردهای شرکت کردند. لابد آن ۰.۳درصدش را هم بشمارند، میشود 42میلیون! خب، در روز انتخابات در ساعت یکربع به 17بعدازظهر خبرگزاری فارس از قول وزارت کشور اعلام کرد تا این لحظه 20میلیون شرکت کردند. یعنی تقریباً 9ساعت بعد از شروع انتخابات. این هم عدد رژیم و خبرگزاری فارس، یعنی خبرگزاری خودشان است. اینها یک رقمی تولید کردند اما متوجه عواقب آن نبودند. خب اگر تا یکربع به ساعت 17فقط 20میلیون شرکت کردند، چطور در این ساعتهای باقیمانده تا پایان وقت، 21میلیون دیگر شرکت کردند؟ ساعت پایان رسمی ساعت 18بود. زمان رأیگیری را در جاهایی مثل تهران تا ساعت 24تمدید کردند. در خیلی از شهرها تا ساعت 20و 21و بعضیها هم همان ساعت 18و 19زمان رأیگیری تمام شد. حالا چطور میشود که در 9ساعت 20میلیون نفر شرکت کردند و در 2ساعت یا 4ساعت یا حتی 5ساعت بعدی در تمدید زمان رأیگیری، 21و 22میلیون دیگر شرکت کردند و رأی دادند؟! بگذریم که دو ساعت بعد، یعنی ساعت 19هم اعلام کرد 30میلیون شرکت کردند. اگر تلویزیون رژیم را نگاه کرده باشید، این تناقضات خیلی در آن واضح است.
یک تناقض دیگر: خود رژیم گفته 117هزار صندوق داشتیم. از آنطرف میگوید 41و نیم میلیون نفر شرکت کردند. حالا اگر این 41و نیم میلیون را به 117هزار تقسیم کنیم میشود تقریباً 350. یعنی در هر صندوق 350رأی ریخته شده است، که اگر آن را به ساعت تبدیل کنیم، 10ساعت، یا 12ساعت و حتی 13ساعت در نظر بگیریم، نتیجه میشود در هر صندوق در یک ساعت 25الی 26رأی ریخته شده است. حالا تلویزیون رژیم خودش نشان میدهد که در هر صندوق چهار نفر چک هویت میکنند. بنابراین یک نفر حداقل 10دقیقه از هنگامی که میآید داخل محل رأیگیری، رأی دادنش طول میکشد. در صورتی که طبق آماری که خود رژیم میدهد در هر صندوق در هر دو و نیم دقیقه یک رأی ریخته شده که این اصلاً مطلقاً امکان ندارد، الا اینکه رأیها از قبل ریخته شده باشد یا اینکه بعداً ضریب زده باشند یا کارتهای از قبل نوشته شده ریخته باشند. در بهترین حالت، 10دقیقه یا 9دقیقه یا حتی 8دقیقه طول میکشد. آنهم بر اساس نمایشات خود رژیم، همان چیزهایی که خودش نشان میدهد. در صورتی که در آماری که داده است، باید در هر صندوق هر دو و نیم دقیقه بهطور متوسط رأی انداخته شده باشد. ضمن اینکه میدانیم خیلی از صندوقها به گفته خود رژیم، همان صبح در خیلی از حوزهها رأیگیری تمام شد و در برخی حوزههای روستایی و… 50عدد رأی بیشتر داخل آن نبوده است. همه اینها که میگویم با استناد به گفتههای رژیم است و نه به استناد منابع و آمار خودمان.
یک تناقض دیگر: رژیم خیلی در خارج کشور دود و دم راه انداخت که خیلی رأی دادند و فلان و بهمان. حالا ماجرا چه بود؟ ماجرا از این قرار بود که بعد از برجام رژیم یک عدهیی را از طریق بورسیه و بیزینسمن و… فرستاد خارج که آنها در آنجا درس میخوانند یا تجارت میکنند و میروند به ایران هم رفت و آمد دارند. حالا اینها به گفته رژیم در انتخابات شرکت کردند و رأی دادند. ولی وقتی خوب دقت میکنیم، میبینیم همین آمار و ارقامی هم که خود رژیم میدهد، خیلی مفتضح است. رژیم گفته 2میلیون 500هزار واجد شرایط رأی در خارج کشور وجود دارد. وقتی میگوید واجد شرایط رأی، شامل بنده و شما که پناهنده سیاسی هستیم، نمیشود. یعنی 2میلیون و 500هزار نفر کسانی که کارت هویت دارند. کارتی که مورد تائید رژیم آخوندی است. چون با پاسپورت پناهندگی که نمیشود رأی داد. خودش میگوید 2میلیون و 500هزار نفر که البته دروغ میگوید، حتماً بیشتر از اینهاست. ولی فرض میکنیم که همین آماری که میدهد، درست است. خودش در پایان آمده و اعلام کرده است که 163هزار نفر در خارج رأی دادهاند. پس یعنی از آن 2میلیون و 500هزار نفر فقط 163هزار نفر رأی دادهاند. یعنی فقط ۶.۵% (شش و نیم درصد) طبق آمار خود رژیم از ایرانیان خارج از کشور رأی دادهاند. در حالیکه رژیم این همه هیاهو کرد - و مثلاً سفیرش در انگلیس سه صفحه مصاحبه کرد که چقدر ایرانیها زیاد آمدند و ایرانیها در انگلیس مشت محکم زدند به دهان مجاهدین و ضدانقلاب – حالا میبینیم 163هزار رأی. یعنی ۶.۵% (شش و نیم درصد) طبق آمار خود رژیم. یعنی در این تقلبات و در این رأیسازیها و چند برابر کردن آمار، اصلاً مفتضح است. یک تناقض و تقلب مربوط به نمایشات رأیگیری است. افراد و رأیدهندهها را بیرون حوزه نگه میدارند. در حالی که داخل حوزه رأیگیری خالی است، ولی افراد را نمیگذارند به داخل حوزه رأیگیری بروند. مثلاً مسجد یا مدرسهیی است که دارند داخل آن رأی میگیرند. خب این مدرسه یا مسجد یک محوطه دارد. مردم میتوانند بروند داخل آن بایستند. ولی رژیم به عمد اینها را بیرون نگه میدارد که صف درست شود و فیلمبرداری کند. یا چیزهای شناختهشده و لو رفتهی دیگر. مثلاً در مراکز اصلی مثل تهران صندوق کم میکنند که بتوانند صفهای طویل نمایش بدهند و از این جور چیزها که خیلی زیاد است.
یک فاکت دیگر- حالا مشاهدات خودمان را کنار میگذارم که آنهم خودش جای جداگانهیی دارد که باید به آن پرداخت- اما خبرنگار نیویورک تایمز که دیگر نه مجاهد است و نه از ما است، خودش میگوید که من 15سال همه انتخابات رژیم را پوشش دادهام. میگوید در جنوب تهران کسی رأی نمیدهد. صبح رفتم کسی رأی نمیداد، بعد از ظهر هم رفتم، کسی رأی نمیداد. این دیگر خبرنگار نیویورک تایمز است، مجاهد نیست که بگوییم ما گفتیم. خب، این یعنی چه؟ اگر در جنوب تهران کسی رأی نمیدهد، چطور میشود در تهران 5-6میلیون شرکت کرده و رأی داده باشند. چون اکثریت جمعیت تهران، اکثریت خیلی بیش از 50% تهران در جنوب شهر هستند. (آمار من دقیق نیست و حتماً طی چند سال تغییر کرده است، ولی خودشان میگفتند که از محور توپخانه و میدان سپه و… به پایین، 75الی 80% جمعیت تهران در آن قسمتی است که به آن میگویند «جنوب تهران» یا همان جنوب شهر). البته مشاهدات خود مجاهدین هم از هزاران حوزه و از دهها شهر همه و همه این را تائید میکند که حوزهها این انتخابات از حوزههای انتخابات قبلی کمتر بود.
البته یک کار دیگر هم کردهاند. چون رژیم در صحنه سازی چیزی کم نمیآورد. آن هم اینکه اصلاً همزمان کردن انتخابات ریاستجمهوری و انتخابات شورای شهر هدفش این است که حوزهها شلوغ شود. چون اگر کسی بخواهد هم برای انتخابات ریاستجمهوری برود و هم برای انتخابات شورای شهر، باید 30دقیقه 40دقیقه بعضاً حتی یک ساعت معطل شود. خب، این معطلی ازدحام ایجاد میکند.
خلاصه بر مبنای محاسبهی علمی، غیر از مشاهدات مجاهدین، با هر محاسبهی علمی با استناد به آمار و ارقام خود رژیم، نباید شک کرد که بارها به این آمار ضریب زدهاند و آن را چندین برابر بیشتر کردهاند. حالا بخشی از آن را چند برابر کردند، بخشی را ضریب زدند و یا بخشی هم تعرفههای از پیش نوشته شده وارد کردند. این موضوع هم جدید نیست. در سال 88که آن انتخابات به قیام منجر شد، در آنجا یک کمیتهیی به نام کمیته صیانت از آراء درست کردند که الآن از روی کتاب استراتژی قیام و سرنگونی یک قسمت از آن را میخوانم. میگوید: «در 13تیر همین امسال، یعنی 88، گزارش کمیته صیانت از آراء موسوی با ذکر موارد جدیدی از تقلبات نجومی در انتخابات، از جمله فاش شد که وزارت کشور و 25استاندار نظامیان در مجموع 22تا 32میلیون برگه (تعرفة رأی) مازاد بر نیاز مورد استفاده قرار دادند و آن را در اتاق تجمیع آراء رقمسازی کردند». 22تا 32میلیون. میگوید 22تا 32میلیون برگهی مازاد بر نیاز و نه مازاد بر افراد واجد رأی. مثلاً امسال گفتند که 100میلیون برگه دادیم. حالا علاوه بر آن دارد میگوید که 22تا 32میلیون برگهی اضافی دست خودشان بوده که بردهاند و جداگانه آنها را استفاده کردهاند. یعنی یک جایی نوشتهاند و بعد به اتاق تجمیع آراء بردهاند و در آنجا بهکار گرفتهاند.
یک مثال آخر هم بزنم. چون در این زمینه صدها مثال هست. یک کلیپی هست که این روزها توزیع هم شده است. یک جوان و یک پسر هجده، نوزده سالهیی بیرون حوزه ایستاده است و داد و بیداد میکند که بگذارید بروم داخل حوزه که خالی است تا شناسنامهام را مهر بزنم تا بعد بروم سر کارم. یعنی او را بیرون حوزه علاف کردهاند و او به این کار معترض است. میگوید، آخه من نمیخوام به کسی رأی بدهم، فقط میخوام بروم شناسنامهام را مهر بزنند. یعنی آن بخشی هم که رفتهاند و رأی دادهاند، تعدادی هستند مثل همین جوان که میخواهند بروند فقط شناسنامه خود را مهر بزنند.
آنهایی که رأی دادند همین نیروهای خلص رژیم، موجودات بهاصطلاح سپاه پاسداران و بسیجیها و حقوقبگیرهای مزدور رژیم هستند- نه کارمندان دولت، چون آنها هم اکثراً مایل به رأی دادن نیستند- پاسداران و بسیجیها و همانها که خود قالیباف میگوید 4درصد. خودش میگوید که ما نماینده 4درصد هستیم، این را خیلی صریح میگوید که 4درصد از رژیم منفعت دارند و طرفدار ما هستند، بقیه دشمن ما هستند. اگر حرفهایش را ترجمه میکردیم، دقیقاً این را میگفت.
سیاست مماشات زمینهای ندارد:
سوال: الآن با آمدن روحانی بهعنوان
دور دوم ریاستجمهوری رژیم، برخی این را مطرح میکنند که الآن فرصت برای کشورهای
خارجی که دنبال مماشات با رژیم هستند، فراهمتر است. نظرتان چیست؟
محمد محدثین: اگر از آنهایی که دنبال بهانه میگردند تا با رژیم معامله کنند بگذریم، [که اگر رئیسی هم میآمد، با او هم معامله کردند، روحانی پدیده جدیدی برای جامعه جهانی نیست. رئیسجمهور جدید که بیاید میگویند فرصتی بدهیم، اما روحانی که جدید نیست. اینکه یک کشور خارجی برود با روحانی زد و بند بکند این خیلی حرف جدیدی نیست و زمینه و فرصت جدیدی هم نیست. هر کس روحانی را با این سؤال مواجه میکند آیا میتوانی کاری بکنی؟ کاری میکنی یا نه؟ از نظر کلی از نظر واقعیت روی زمین از دیروز که روحانی از توی این شعبده رأیگیری درآمده نگاه کنید. رژیم در غرب سه طرف حساب دارد. غیر از متحدان سنتی رژیم مثل چین و روسیه که روابط مشخصی با او دارند. یک طرف حسابهایی دارد مانند آمریکا، اعراب و اروپا. نگاه کنید به مواضع اعراب. چند ساعت بعد از اعلام نتایج آراء، وزیر خارجه آمریکا تیلرسون و وزیر خارجه عربستان آقای عادل جبیر با هم کنفرانس مطبوعاتی مشترک داشتند. هر دو با قاطعیت گفتند رفتار رژیم غیرقابلقبول است. بهطور مشخص در مورد روحانی جدید، یعنی روحانی بعد از انتخابات سؤال شد. وزیر خارجه آمریکا حرف مشخصی زد، گفت روحانی باید چند تا کار بکند. باید شبکههای تروریست رژیم را منهدم کند. برنامه موشکیاش را متوقف کند و در داخل کشور آزادی بدهد. این حرف جدیدی بود و آمریکاییها معمولا این حرف را نمیزنند. این حرفی بود که وزیر خارجه آمریکا زد. گفت اگر اینکار را کرد، ما با آنها گفتگو میکنیم. این دقیقاً حرفی است که ما میزنیم. در انتهای اطلاعیه مقاومت همین پریروز گفتیم که نسبت به میانهرو معرفی کردن آخوند روحانی هشدار میدهیم. معرفی روحانی بهعنوان میانهرو دیگر اثر ندارد. به مدعیان گفتیم اگر میتوانید او را به بازگو کردن آمار و ارقام اعدام زندانیان سیاسی و احترام به حقوقبشر و آزادی زندانیان سیاسی و به دست برداشتن از عراق و سوریه و لبنان و افغانستان وادار کنید. خطاب به جامعه جهانی این را گفتیم. این اطلاعیه را درست بلافاصله بعد از نتایج نمایش انتخابات دادیم. حالا حرف آمریکا هم این است. امروز در کنفرانس سران کشورهای اسلامی [که غیر از رژیم ایران و سوریه، بقیه به آن دعوت شده بودند و نماینده داشتند، خیلیها پادشاهان و رؤسای جمهور و نخست وزیرانشان بودند] ، در آنجا پادشاه سعودی و رئیسجمهور آمریکا صحبت کردند و کانون توجه هر دو این بود. حرف پادشاه عربستان نقل به مضمون این بود که گفت: رژیم ایران نوک پیکان ترویسم در منطقه است. رئیسجمهور آمریکا هم گفت: مسأله تروریسم در منطقه به رژیم ایران گره خورده و باید از تروریسم دست بردارد. ما باید با کشورهای منطقه، رژیم ایران را از سوریه و کشورهای منطقه بیرون کنیم. او تأکید کرد که قربانی اصلی تروریسم تحت نام اسلام مسلمانان هستند و قربانی اصلی رژیم ایران، مردم ایران هستند. مردم ایران مردم متمدنی هستند و شایسته حکومتی بهتر. [نقل به مضمون است و کلمات دقیق نیست] . پس اینکه روحانی از موقعیت جدید خودش برای پیشبرد سیاست با غرب استفاده کند، زیاد زمینه ندارد. این از اعراب و آمریکا. هنوز زمان زیادی نگذشته که امروز سر مقاله روزنامه دیلیتلگراف انگیس [که همه میدانند روزنامه محافظه کاری است و به دولت کنونی محافظهکار نزدیک میباشد] سرمقالهیی نوشته که تیترش این است:
«ایران هنوز یک کشور سرکش است» انتخاب مجدد حسن روحانی هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. ایران همچنان کشوری است که حاکمان مذهبی بر مردم گرسنه دیکتاتوری میکنند. کاندید کردن ابراهیم رئیسی، فردی که در اواخر دهه هشتاد عضو کمیسیونی بود که حکم اعدام هزاران نفر را تأیید کرد، توهم کثرتگرایی را بهوجود آورد. ادعا میشود که رئیسی خواهان موضع محکمتری علیه غرب است، اما تلاشهای دیپلوماتیک روحانی تنها با تأیید روحانیان یعنی خامنهای امکانپذیر است و به همین دلیل این ایده از ابتدا مردود بوده است. علاوه بر اینها، این تصور که رژیم ایران سعی دارد با دنیای بیرون از خود ارتباط برقرار کند، مضحک است. آنها خواهان پول و سرمایهگذاری هستند. اما یکی از دلایل استقبال گرم عربستان از آمریکا این است که آنها نیازمند حمایت آمریکا در برابر شورشیان مورد حمایت ایران هستند که رؤیای یک هلال شیعی را در سر میپرورانند. هلال شیعی البته اصطلاحی است که اعراب بهکار میبرند. واژه درست، «هلال بنیادگرایی» است؛ هلالی که از ایران تحت حاکمیت آخوندها شروع میشود و تا عراق و سوریه و لبنان ادامه مییابد».
این سر مقاله روزنامه دیلیتلگراف بود که به دولت انگلیس نزدیک است. یعنی روحانی بعد از 4سال نمیتواند امیدی برانگیزد.
این بار جنگ اصلی و برجسته نه بین دو جناح رژیم که بین مردم و مقاومت ایران از سویی و رژیم از سوی دیگر بود. این جنگ انعکاس گستردهیی در رسانههای کشورهای عربی و غربی و سایتهای معتبر و تلویزیونهای خارجی داشت. آنها بسیاری از کلیپها و تصاویر را نشان دادند؛ از فاکس آمریکا گرفته تا تلویزیون العربیه. بسیاری از روزنامههای آمریکایی و اروپایی پر بود از موضوع تحریم انتخابات رژیم از طرف مقاومت ایران و افشای قتلعام. آنها نوشتند قتلعام سوژه انتخابات شده بود و این موضوع یک نقش آگاهی بخش قابلتوجه برای کسانی بود که در غرب بودند. از این نمونهها زیاد است و آخرین خبر مربوط است به پارلمان اروپا . اروپا جایی است که نسبت به ادا و اطوار و غمزههای شتری روحانی آسیبپذیرتر است. این حرفها معمولاً در آمریکا کمتر خریدار دارد. اما حتی در اروپا، پارلمان اروپا 156نماینده در شب انتخابات میگویند که هیچ فرقی بین روحانی و رئیسی نیست و هر دو از این رژیم هستند و از این رژیم امیدی به تغییر نمیتوان داشت و البته توضیح میدهند که راهحل تغییر در همین مقاومت است.
محمد محدثین: اگر از آنهایی که دنبال بهانه میگردند تا با رژیم معامله کنند بگذریم، [که اگر رئیسی هم میآمد، با او هم معامله کردند، روحانی پدیده جدیدی برای جامعه جهانی نیست. رئیسجمهور جدید که بیاید میگویند فرصتی بدهیم، اما روحانی که جدید نیست. اینکه یک کشور خارجی برود با روحانی زد و بند بکند این خیلی حرف جدیدی نیست و زمینه و فرصت جدیدی هم نیست. هر کس روحانی را با این سؤال مواجه میکند آیا میتوانی کاری بکنی؟ کاری میکنی یا نه؟ از نظر کلی از نظر واقعیت روی زمین از دیروز که روحانی از توی این شعبده رأیگیری درآمده نگاه کنید. رژیم در غرب سه طرف حساب دارد. غیر از متحدان سنتی رژیم مثل چین و روسیه که روابط مشخصی با او دارند. یک طرف حسابهایی دارد مانند آمریکا، اعراب و اروپا. نگاه کنید به مواضع اعراب. چند ساعت بعد از اعلام نتایج آراء، وزیر خارجه آمریکا تیلرسون و وزیر خارجه عربستان آقای عادل جبیر با هم کنفرانس مطبوعاتی مشترک داشتند. هر دو با قاطعیت گفتند رفتار رژیم غیرقابلقبول است. بهطور مشخص در مورد روحانی جدید، یعنی روحانی بعد از انتخابات سؤال شد. وزیر خارجه آمریکا حرف مشخصی زد، گفت روحانی باید چند تا کار بکند. باید شبکههای تروریست رژیم را منهدم کند. برنامه موشکیاش را متوقف کند و در داخل کشور آزادی بدهد. این حرف جدیدی بود و آمریکاییها معمولا این حرف را نمیزنند. این حرفی بود که وزیر خارجه آمریکا زد. گفت اگر اینکار را کرد، ما با آنها گفتگو میکنیم. این دقیقاً حرفی است که ما میزنیم. در انتهای اطلاعیه مقاومت همین پریروز گفتیم که نسبت به میانهرو معرفی کردن آخوند روحانی هشدار میدهیم. معرفی روحانی بهعنوان میانهرو دیگر اثر ندارد. به مدعیان گفتیم اگر میتوانید او را به بازگو کردن آمار و ارقام اعدام زندانیان سیاسی و احترام به حقوقبشر و آزادی زندانیان سیاسی و به دست برداشتن از عراق و سوریه و لبنان و افغانستان وادار کنید. خطاب به جامعه جهانی این را گفتیم. این اطلاعیه را درست بلافاصله بعد از نتایج نمایش انتخابات دادیم. حالا حرف آمریکا هم این است. امروز در کنفرانس سران کشورهای اسلامی [که غیر از رژیم ایران و سوریه، بقیه به آن دعوت شده بودند و نماینده داشتند، خیلیها پادشاهان و رؤسای جمهور و نخست وزیرانشان بودند] ، در آنجا پادشاه سعودی و رئیسجمهور آمریکا صحبت کردند و کانون توجه هر دو این بود. حرف پادشاه عربستان نقل به مضمون این بود که گفت: رژیم ایران نوک پیکان ترویسم در منطقه است. رئیسجمهور آمریکا هم گفت: مسأله تروریسم در منطقه به رژیم ایران گره خورده و باید از تروریسم دست بردارد. ما باید با کشورهای منطقه، رژیم ایران را از سوریه و کشورهای منطقه بیرون کنیم. او تأکید کرد که قربانی اصلی تروریسم تحت نام اسلام مسلمانان هستند و قربانی اصلی رژیم ایران، مردم ایران هستند. مردم ایران مردم متمدنی هستند و شایسته حکومتی بهتر. [نقل به مضمون است و کلمات دقیق نیست] . پس اینکه روحانی از موقعیت جدید خودش برای پیشبرد سیاست با غرب استفاده کند، زیاد زمینه ندارد. این از اعراب و آمریکا. هنوز زمان زیادی نگذشته که امروز سر مقاله روزنامه دیلیتلگراف انگیس [که همه میدانند روزنامه محافظه کاری است و به دولت کنونی محافظهکار نزدیک میباشد] سرمقالهیی نوشته که تیترش این است:
«ایران هنوز یک کشور سرکش است» انتخاب مجدد حسن روحانی هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. ایران همچنان کشوری است که حاکمان مذهبی بر مردم گرسنه دیکتاتوری میکنند. کاندید کردن ابراهیم رئیسی، فردی که در اواخر دهه هشتاد عضو کمیسیونی بود که حکم اعدام هزاران نفر را تأیید کرد، توهم کثرتگرایی را بهوجود آورد. ادعا میشود که رئیسی خواهان موضع محکمتری علیه غرب است، اما تلاشهای دیپلوماتیک روحانی تنها با تأیید روحانیان یعنی خامنهای امکانپذیر است و به همین دلیل این ایده از ابتدا مردود بوده است. علاوه بر اینها، این تصور که رژیم ایران سعی دارد با دنیای بیرون از خود ارتباط برقرار کند، مضحک است. آنها خواهان پول و سرمایهگذاری هستند. اما یکی از دلایل استقبال گرم عربستان از آمریکا این است که آنها نیازمند حمایت آمریکا در برابر شورشیان مورد حمایت ایران هستند که رؤیای یک هلال شیعی را در سر میپرورانند. هلال شیعی البته اصطلاحی است که اعراب بهکار میبرند. واژه درست، «هلال بنیادگرایی» است؛ هلالی که از ایران تحت حاکمیت آخوندها شروع میشود و تا عراق و سوریه و لبنان ادامه مییابد».
این سر مقاله روزنامه دیلیتلگراف بود که به دولت انگلیس نزدیک است. یعنی روحانی بعد از 4سال نمیتواند امیدی برانگیزد.
این بار جنگ اصلی و برجسته نه بین دو جناح رژیم که بین مردم و مقاومت ایران از سویی و رژیم از سوی دیگر بود. این جنگ انعکاس گستردهیی در رسانههای کشورهای عربی و غربی و سایتهای معتبر و تلویزیونهای خارجی داشت. آنها بسیاری از کلیپها و تصاویر را نشان دادند؛ از فاکس آمریکا گرفته تا تلویزیون العربیه. بسیاری از روزنامههای آمریکایی و اروپایی پر بود از موضوع تحریم انتخابات رژیم از طرف مقاومت ایران و افشای قتلعام. آنها نوشتند قتلعام سوژه انتخابات شده بود و این موضوع یک نقش آگاهی بخش قابلتوجه برای کسانی بود که در غرب بودند. از این نمونهها زیاد است و آخرین خبر مربوط است به پارلمان اروپا . اروپا جایی است که نسبت به ادا و اطوار و غمزههای شتری روحانی آسیبپذیرتر است. این حرفها معمولاً در آمریکا کمتر خریدار دارد. اما حتی در اروپا، پارلمان اروپا 156نماینده در شب انتخابات میگویند که هیچ فرقی بین روحانی و رئیسی نیست و هر دو از این رژیم هستند و از این رژیم امیدی به تغییر نمیتوان داشت و البته توضیح میدهند که راهحل تغییر در همین مقاومت است.
خروجی نمایش انتخابات افزایش بحران و تنش در درون رژیم:
سؤال: در رابطه با تاثیرات و عواقب و پیامدهایی که نمایش انتخابات
برای رژیم دارد در صورت امکان توضیح بدهید
محمد محدثین: تا جایی که به این انتخابات و عواقب آن برمی گردد، فکر کنم حق کلام را رئیسجمهور برگزیده مقاومت گفتند و آن اینکه این انتخابات در حقیقت نشاندهنده بنبست تمامعیار رژیم است. خامنها ی که تلاشش برای روی کار آوردن رئیسی شکست خورد، مجبور شده به روحانی تن بدهد. از آن جایی که روحانی هم تافته جدا بافته نیست و در همه جنایات این رژیم دست دارد، آنچه که خروجی این وضعیت و فعل و انفعال است، شکست خامنهای، باقی ماندن روحانی، خروجی این افزایش بحران و تنش در درون رژیم است. در بیست و چهار ساعت گذشته، رژیم و روحانی جوابهای بسیار دندان شکنی دریافت کردهاند. در داخل رژیم هم همینطور است، در داخل رژیم هنوز مرکب پیروزی روحانی خشک نشده است، ولیفقیه نظام حاضر نیست به این بابا تبریک بگوید. نوکر خانه زاد این نظام است، کسی که گفته باید در نمازجمعه اعدام کرد. مثل دو تا آدم قهر با هم حرف میزنند. پیام خامنهای واقعاً جالب است پیام داده است به ملت ایران تبریک گفته که بارک الله که آمدید در صحنه رأی دادید. در صفحه دومش میگوید رئیسجمهور محترم و اعضای جدید کابینهاش باید این کارها را بکنند. فقط چند ساعت بعد از درآمدن روحانی از این صندوق شعبده، خبرگزاری فارس و روزنامه جوان، یکی از نویسندگان معروفش یک مقالهای نوشته که واقعاً این مقاله عجب است، آدم تعجب میکند که اینها در یک کشتی هستند، با هم سرنگون میشوند و جدا جدا سرنگون نمیشوند، اما نوشته که روحانی در انتخابات برد، ولی بهلحاظ مردمسالاری دینی شکست خورد، چون نشان داد متخصص این است که هدف وسیله را توجیه میکند. از یک شارلاتانیزم پیشرفته برخوردار است. روحانی کسی است که حاضر است 15دروغ بگوید و رو در رو و در چهره مقام معظم رهبری لبخند بزند. میگوید که واقعاً برای اعدام روحانی کافی است. آخرش هم میگوید البته ما دموکرات هستیم و برای این رئیسجمهور احترام قائلیم؛ اما ما به او میگوییم آقای روحانی، دکتر روحانی، جناب روحانی، ولی نمیگوییم حجت الاسلام روحانی. این به لباس رسولالله ـ به لباس آخوندی را لباس رسول خدا تلقی کرده! ـ خیانت کرده است و بهتر است این لباس را کنار بگذارد. این نحوه حرف زدن سپاه پاسداران با رئیسجمهور تازه از صندوق درآمده است. تردیدی نیست که از همین امروز شعله این دعواها بالا خواهد گرفت. امروز دژخیم رئیسی شکایت کرده به شورای نگهبان از تقلباتی که روحانی و دار و دسته روحانی مرتکب شدهاند. جالب است که سپاه پاسداران و خامنهای همه پشت این بودند که به نفع رئیسی تقلب کنند. رئیسی میگوید که روحانی تقلب کرده است. بنابراین خودشان دارند میگویند که اساسش بر تقلب سوار است. خودشان دارند میگویند. یکی از دوستان اشاره کرد که زمانی که رفسنجانی زنده بود، در یکی از صحبتهایش گفته بود که در فلان انتخابات، 5میلیون شناسنامه مرده استفاده شده است. ما استفاده از شناسنامه مرده را از رفسنجانی اولین بار شنیدیم. رفسنجانی که خودش در سال92 کاندید ریاستجمهوری همین رژیم بوده است. او که همه کاره نظام و شخص دوم رژیم بوده، این حرف را میزند.
دیروز رئیسی تهدید کرده بود، یعنی در پیامی که داده بود ـ طبق آنچه در تمام دنیا مرسوم است که وقتی یکی پیروز میشود، رقیبش تبریک میگوید ـ گفته است که البته ما میپذیریم، ولی نگاه کن 16میلیون رأی دارم. من خواستههای این 16میلیون را باید محقق کنم. یعنی اینکه من نمیگذارم روحانی آرام بگیرد. بنابراین کل نظام در یک تنش و در یک جنگ قدرت بیشتر میشود. خروجی هم ندارد که بهتر شود.
در فرانسه، در آمریکا و در همه جای دنیا جنگ قدرت وجود دارد، اما از آنجا که یک قانون اساسی و نظامی دارند که خروجی دارد، به نفع یکی فیصله میگیرد و کار سرو سامان میگیرد. اینجا چنین چیزی وجود ندارد. قانون اساسییی نیست که اجازه بدهد روحانی کاری بکند. اهرم کار دست ولیفقیه است، این تناقض و این بهاصطلاح تضاد، رژیم را از درون و بیرون منفجر میکند. هیچ خروجی برای رفرم، هیچ خروجی برای استحاله و هیچ خروجی برای تغییر ندارد. این همان چیزی است که شکافهای درون رژیم را زیاد میکند، بحران را تشدید میکند و همانطور که رئیسجمهور مقاومت گفت، تا سرنگونی این رژیم ادامه پیدا میکند.
فکر میکنم که بخش زیادی از حرفها زده شد. آنچه که مهم است این است که این انتخابات قلابی و جنگ قدرت که در رژیم شروع شده بود و امروز با تمدید ریاستجمهوری روحانی وارد فاز جدیدی شده است، یک دوران جدید برای انقلاب ایران است. آنچه که اصلاً مهم نیست، عدد و رقم است، اما تا آنجایی که به شکافهای درون رژیم و جنگ قدرت برمی گردد، رژیم وارد مرحله پایانیاش شده است.
اجازه بدهید که به دوستان مقاومت که در هر کجای جهان هستند، گوشزد و یادآوری کنم که مسئولیتهای ما امروز دو چندان میشود. واقعیت این است که امروز نشان داده شد که و آنچه که خودمان شاهد بودیم، مقاومت و سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش و مجموعه و منظومهای که به آن میگوییم مقاومت و شورای ملی مقاومت نقش تعیینکننده و تأثیرگذار کیفاً و کیفاً متفاوت با گذشته دارد. دوران تعیینکنندهای شروع شده که ما باید با تمام توان، با تمام قوا و توش و توان، در این دوران به وظایف و مسئولیتمان عمل کنیم. امیدوارم که این کار را بکنیم. دوران زوال و پایان این رژیم شروع شده و ما در مقابل مسئولیتهای خطیر و سنگینی در همه عرصهها در داخل و در خارج قرار داریم. این در یک کلام پیام و مسئولیتی است که در این انتخابات قلابی و این بحران در درون رژیم بر دوش، برعهده و بر گردن ما میباشد. امیدوارم شایسته این باشیم که به وظایفمان عمل کنیم.
محمد محدثین: تا جایی که به این انتخابات و عواقب آن برمی گردد، فکر کنم حق کلام را رئیسجمهور برگزیده مقاومت گفتند و آن اینکه این انتخابات در حقیقت نشاندهنده بنبست تمامعیار رژیم است. خامنها ی که تلاشش برای روی کار آوردن رئیسی شکست خورد، مجبور شده به روحانی تن بدهد. از آن جایی که روحانی هم تافته جدا بافته نیست و در همه جنایات این رژیم دست دارد، آنچه که خروجی این وضعیت و فعل و انفعال است، شکست خامنهای، باقی ماندن روحانی، خروجی این افزایش بحران و تنش در درون رژیم است. در بیست و چهار ساعت گذشته، رژیم و روحانی جوابهای بسیار دندان شکنی دریافت کردهاند. در داخل رژیم هم همینطور است، در داخل رژیم هنوز مرکب پیروزی روحانی خشک نشده است، ولیفقیه نظام حاضر نیست به این بابا تبریک بگوید. نوکر خانه زاد این نظام است، کسی که گفته باید در نمازجمعه اعدام کرد. مثل دو تا آدم قهر با هم حرف میزنند. پیام خامنهای واقعاً جالب است پیام داده است به ملت ایران تبریک گفته که بارک الله که آمدید در صحنه رأی دادید. در صفحه دومش میگوید رئیسجمهور محترم و اعضای جدید کابینهاش باید این کارها را بکنند. فقط چند ساعت بعد از درآمدن روحانی از این صندوق شعبده، خبرگزاری فارس و روزنامه جوان، یکی از نویسندگان معروفش یک مقالهای نوشته که واقعاً این مقاله عجب است، آدم تعجب میکند که اینها در یک کشتی هستند، با هم سرنگون میشوند و جدا جدا سرنگون نمیشوند، اما نوشته که روحانی در انتخابات برد، ولی بهلحاظ مردمسالاری دینی شکست خورد، چون نشان داد متخصص این است که هدف وسیله را توجیه میکند. از یک شارلاتانیزم پیشرفته برخوردار است. روحانی کسی است که حاضر است 15دروغ بگوید و رو در رو و در چهره مقام معظم رهبری لبخند بزند. میگوید که واقعاً برای اعدام روحانی کافی است. آخرش هم میگوید البته ما دموکرات هستیم و برای این رئیسجمهور احترام قائلیم؛ اما ما به او میگوییم آقای روحانی، دکتر روحانی، جناب روحانی، ولی نمیگوییم حجت الاسلام روحانی. این به لباس رسولالله ـ به لباس آخوندی را لباس رسول خدا تلقی کرده! ـ خیانت کرده است و بهتر است این لباس را کنار بگذارد. این نحوه حرف زدن سپاه پاسداران با رئیسجمهور تازه از صندوق درآمده است. تردیدی نیست که از همین امروز شعله این دعواها بالا خواهد گرفت. امروز دژخیم رئیسی شکایت کرده به شورای نگهبان از تقلباتی که روحانی و دار و دسته روحانی مرتکب شدهاند. جالب است که سپاه پاسداران و خامنهای همه پشت این بودند که به نفع رئیسی تقلب کنند. رئیسی میگوید که روحانی تقلب کرده است. بنابراین خودشان دارند میگویند که اساسش بر تقلب سوار است. خودشان دارند میگویند. یکی از دوستان اشاره کرد که زمانی که رفسنجانی زنده بود، در یکی از صحبتهایش گفته بود که در فلان انتخابات، 5میلیون شناسنامه مرده استفاده شده است. ما استفاده از شناسنامه مرده را از رفسنجانی اولین بار شنیدیم. رفسنجانی که خودش در سال92 کاندید ریاستجمهوری همین رژیم بوده است. او که همه کاره نظام و شخص دوم رژیم بوده، این حرف را میزند.
دیروز رئیسی تهدید کرده بود، یعنی در پیامی که داده بود ـ طبق آنچه در تمام دنیا مرسوم است که وقتی یکی پیروز میشود، رقیبش تبریک میگوید ـ گفته است که البته ما میپذیریم، ولی نگاه کن 16میلیون رأی دارم. من خواستههای این 16میلیون را باید محقق کنم. یعنی اینکه من نمیگذارم روحانی آرام بگیرد. بنابراین کل نظام در یک تنش و در یک جنگ قدرت بیشتر میشود. خروجی هم ندارد که بهتر شود.
در فرانسه، در آمریکا و در همه جای دنیا جنگ قدرت وجود دارد، اما از آنجا که یک قانون اساسی و نظامی دارند که خروجی دارد، به نفع یکی فیصله میگیرد و کار سرو سامان میگیرد. اینجا چنین چیزی وجود ندارد. قانون اساسییی نیست که اجازه بدهد روحانی کاری بکند. اهرم کار دست ولیفقیه است، این تناقض و این بهاصطلاح تضاد، رژیم را از درون و بیرون منفجر میکند. هیچ خروجی برای رفرم، هیچ خروجی برای استحاله و هیچ خروجی برای تغییر ندارد. این همان چیزی است که شکافهای درون رژیم را زیاد میکند، بحران را تشدید میکند و همانطور که رئیسجمهور مقاومت گفت، تا سرنگونی این رژیم ادامه پیدا میکند.
فکر میکنم که بخش زیادی از حرفها زده شد. آنچه که مهم است این است که این انتخابات قلابی و جنگ قدرت که در رژیم شروع شده بود و امروز با تمدید ریاستجمهوری روحانی وارد فاز جدیدی شده است، یک دوران جدید برای انقلاب ایران است. آنچه که اصلاً مهم نیست، عدد و رقم است، اما تا آنجایی که به شکافهای درون رژیم و جنگ قدرت برمی گردد، رژیم وارد مرحله پایانیاش شده است.
اجازه بدهید که به دوستان مقاومت که در هر کجای جهان هستند، گوشزد و یادآوری کنم که مسئولیتهای ما امروز دو چندان میشود. واقعیت این است که امروز نشان داده شد که و آنچه که خودمان شاهد بودیم، مقاومت و سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش و مجموعه و منظومهای که به آن میگوییم مقاومت و شورای ملی مقاومت نقش تعیینکننده و تأثیرگذار کیفاً و کیفاً متفاوت با گذشته دارد. دوران تعیینکنندهای شروع شده که ما باید با تمام توان، با تمام قوا و توش و توان، در این دوران به وظایف و مسئولیتمان عمل کنیم. امیدوارم که این کار را بکنیم. دوران زوال و پایان این رژیم شروع شده و ما در مقابل مسئولیتهای خطیر و سنگینی در همه عرصهها در داخل و در خارج قرار داریم. این در یک کلام پیام و مسئولیتی است که در این انتخابات قلابی و این بحران در درون رژیم بر دوش، برعهده و بر گردن ما میباشد. امیدوارم شایسته این باشیم که به وظایفمان عمل کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر