افتضاح و ابعاد دو دور از نمایش مناظره
میان کاندیداهای «ولایت مدار» برای رسیدن به پست ریاست جمهوری نظام آخوندی به حدی
است که شبکههای اجتماعی اکنون مملو از «متلک، شعر» و یا انواع و اقسام «جوک و
طنز» علیه باندهای حکومتی شده است.
نمونههایی مانند: «صدا و سیما: کاندیداهای محترم تا ساعت 23 فردا شب
فرصت دارند کاردستیهای خود را تحویل دهند!» و یا «مرحله بعد مناظره: 6 تا کلمه
میدن میگن باهاش جمله بساز» و نیز «مراحل بعدی مناظرات: کشیدن نقاشی با آبرنگ /
طناب کشی / حبس نفس / زووو / اسم فامیل / ماست خوری!» تماما بازتاب عمق تنفر و به
سخره گرفتن نمایش انتخابات در درون دیکتاتوری ولیفقیه است.
اما صرفنظر از بازتاب اجتماعی قضیه، باید در رابطه با طرح «مهندسی انتخابات» از سوی ولیفقیه طلسم شکسته به چند نکته ناگفته اشاره نمود. نخست آنکه از دادههای حکومتی میدانیم که امسال 1636 نفر خود را داوطلب برای این دور از نمایش انتخابات کردند که طی 5 روز پس از پایان ثبتنام، شورای نگهبان صلاحیت 1630 نفر را رد نمود و بدینسان تنها به 6 نفر اجازه ورود به میدان بازی را صادر نمود..
حال اگر طی 5 روز فرصت اعلام شده یعنی از پایان ثبتنام کاندیداها تا اعلام نتایج، این شورای فرمایشی شبانهروزی و بدون وقفه کار و بقول خارجیها «آکورد» کرده و به موضعی بنام «رسیدگی به صلاحیتها» پرداخته باشد، بر این منطق ماده و بازده کار آن با یک حساب سرانگشتی بالغ بر 7200 دقیقه خواهد شد که اگر بر تعداد کل داوطلبان یعنی 1636 نفر تقسیم نمائیم، در آنصورت به رقمی معادل 4 دقیقه و 40 ثانیه برای هر پرونده و هر کاندید خواهیم رسید.!!
ترجمان این جملات بدین معنا است که اساساً تنها کاری را که این شورای تحت قیومت خامنهای انجام نداده، همان بررسی پروند ها بوده. بر این منطق میتوان به این نتیجه رسید که شورای نگهبان لیست از پیش آماده شدهای که شامل تنها 6 کاندید دستچین شده میباشد را انتشار بیرونی داده است.
و باز بر این منطق است که می گوئیم «شعبده انتخابات», شعبدهای که در هیچ کجای دنیا حتی در خشنترین، دورافتادهترین و جاهلترین و دیکتاتور ترین نظامهای معاصر سابقه نداشته است.
سخن از حکومتی است که پایه و اساس آن بر اصل ولایت استوار شده است و بر این منطق، بود و یا نبود جایگاه و ارگانی بنام «نهاد ریاست جمهوری» هیچ تاثیری در کلیت دیکتاتوری ولیفقیه نداشته و نخواهد داشت. چراکه بقول آخوند علم الهدی، نماینده خامنهای در مشهد: «چنانچه تبعیت از ولیفقیه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رأی داده باشند» ( سایت حکومتی انتخاب 7 اردیبهشت 1390)
بهرحال راه انداختن این بازی یعنی مناظرات تلویزیونی به نظر بسیاری از کارشناسان مسائل انتخاباتی، اولا بر خامنهای تحمیل شده است و ثانیا اگر هزار اشکال و ایراد بر آن روا باشد، داری دو فایده هم برای مردم ایران و هم برای مقاومت ایران بهعنوان نیروی برانداز میباشد.
نخست آنکه در اثناء جنگ و جدال باندهای حکومتی بر سر خوان یغمایی بنام «پست ریاست جمهوری» مجموعهای از اطلاعات و اخبار از درون رژیم به بیرون درز میکند، که بسیار مفید فایده هستند! مطلع شدن جامعه و بهویژه نسل جوان از ابعاد فساد، دزدی، اختلاس، رکود اقتصادی، تورم و گرانی و یا وجود بحرانهای عمیق داخلی، منطقهای و بینالمللی به یقین به تنفر مردم نسبت به کلیت این نظام غارتگر و سرکوبگر ضریب خواهد زد و خود عامل مهمی برای حرکات اعتراضی بعدی خواهد شد.
سخن آنکه در بلبشوی پدیدار شدن شقه و شکاف در راس نظام آخوندی و از آنجائیکه کاندیدها برای تقرب بیشتر به ولیفقیه ناچار هستند تا طرف مقابل را خلع سلاح نمایند و آمارهای مستدل تری از مجموعه بحرانهای نظام را برملا کنند، به یقین مردم تشنه به دستیابی به اطلاعات ونیز گسلهای اجتماعی اولین برنده این وضعیت خواهند بود.
برای مثال در حالیکه آخوند روحانی سالها «نرخ بیکاری را 12 درصدی» اعلام می کرد، اکنون جناح مقابل یعنی آخوند جنایتکار رئیسی از«بیکاری 30 درصدی» بهویژه ن 40 درصدی» در میان جوانان سخن به میان میآورد. و یا در نمونه آمار حاشیهنشینی شهرها، در حالیکه رئیس «دولت تدبیر و امید» همواره در بوق و کرنای دولتی از «11 میلیون حاشیهنشین» سخن میگفت، اما اکنون به گفته آخوند رئیسی آمار بالای «18 میلیون» میباشد. همچنین پاسدار قالیباف نیز در سخنرانی انتخاباتی خود به گوشهای از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی رژیم اعتراف کرد و گفت: «امروز قریب به 10 میلیون از مردم ما در فقر مطلق» و «حدود 25 میلیون جمعیت ما کمدرآمدها ( بخوانیم فقر نسبی) هستند».
یک نمونه دیگر این فضاحت به افشاء ابعاد فساد سازماندهی شده در نظام آخوندی بر میگردد که اکنون به «صنعتی حکومتی» تبدیل شده است. آخوند دژخیم رئیسی، از آمران قتلعام 30 هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال 67 در نخستین دومین مناظره گفت: ««فساد در کشور ما فراجناحی شده است. مردم، دیگر ظرفیت شنیدن فساد در نظام بانکی و اقتصادی کشور را ندارند. ما در مقابله با فساد هیچ خط قرمزی نداریم. عدهیی درآمدهای میلیاردی دارند اما از دادن مالیات فرار میکنند». ( خبرگزاری حکومتی مهر 12 اردیبهشت 1396)
ملاحظه میکنید که این به اصطلاح مناظرات چه منافعی داشته و با انداختن چراغ سوئی به تاریک خانههای دزدی، فساد، رانتخواری، در حکومت آخوندی، چگونه جامعه از ابعاد مافیای حکومتی و غارت و چپاول اموال ملی مطلع میگردد.
اما نکته دیگر همان باز شدن فضای تنفسی برای مردم است. در پروسه این مناظرات اکنون شاهد هستیم که مردم به جان آمده میهن امان چگونه از شکاف در راس حاکمیت استفاده مینمایند و به حرکات اعتراضی خود، با برپایی تجمعات، اکسیون های اعتراضی و یا برهم زدن نمایشات رژیم سرعت میدهند. بر این اساس باید گفت که این منطق «چرخش دوران» است، منطقی که رژیم را مجبور نموده تا برای حداقل مدت کوتاهی دست به عقبنشینی بزند. خامنهای از سر ناچاری تن به این وضعیت داده است، زیرا سنبه مردم و مقاومت ایران پرزور است و حاکمیت بهشدت در هراس از هرگونه درگیر شدن با گسلهای اجتماعی.
گسلهای دانشجویان، کارگران، معلمان، دانش آموزان، بازنشستگان و بسیاری دیگر از اقشار به جان آمده که اکنون شاهد به حرکت در آمدن آنها و شنیدن صدای اعتراضات اشان هستیم، بهخوبی گویای وضعیت بحرانی کلیت نظام آخوندی است.
و باز، باز شدن فضا به معنای رفتن صدای مقاومت و نیروی برانداز یعنی مجاهدین به داخل جامعه است. بازتاب این صدا را ما برای نمونه در جنبش دادخواهی بر سر قتلعام 30 هزار زندانی سیاسی در سال 67 که خانم رجوی پایهگذار آن هستند، اکنون نه تنها در گسلهای اجتماعی، بلکه حتی در میان خود متولیان رژیم میبینیم. نمونههای اخیر در دانشگاه یزد، تبریز، دانشگاه شریف و به افتضاح کشاندن آخوند جنایتکار رئیسی و یا پاسدار عباسی تنها گوشههایی از این واقعیات را به نمایش میگذارد. به یقین در روند این دور از بازی رژیم و صرفنظر از نتیجه نمایش انتخابات، دادخواهی و کشاندن عاملان و آمران تمامی جنایات رژیم علیه فرزندان میهن امان، مهر شده است. آنچه که در این میان به مردم و مقاومت ایران بر میگردد، حرف ما این است که «نه به آخوند شیاد روحانی، نه به آخوند دژخیم رئیسی و نه به کلیت نظام آخوندی. رای ما سرنگونی است».
ما این انتخابات را به خواست مردم و به خواست اراده ملی برای رسیدن به حاکمیت مردمی و دمکراسی و حقوق بشر تحریم میکنیم. این یک وظیفه ملی و تاریخی است.
اما صرفنظر از بازتاب اجتماعی قضیه، باید در رابطه با طرح «مهندسی انتخابات» از سوی ولیفقیه طلسم شکسته به چند نکته ناگفته اشاره نمود. نخست آنکه از دادههای حکومتی میدانیم که امسال 1636 نفر خود را داوطلب برای این دور از نمایش انتخابات کردند که طی 5 روز پس از پایان ثبتنام، شورای نگهبان صلاحیت 1630 نفر را رد نمود و بدینسان تنها به 6 نفر اجازه ورود به میدان بازی را صادر نمود..
حال اگر طی 5 روز فرصت اعلام شده یعنی از پایان ثبتنام کاندیداها تا اعلام نتایج، این شورای فرمایشی شبانهروزی و بدون وقفه کار و بقول خارجیها «آکورد» کرده و به موضعی بنام «رسیدگی به صلاحیتها» پرداخته باشد، بر این منطق ماده و بازده کار آن با یک حساب سرانگشتی بالغ بر 7200 دقیقه خواهد شد که اگر بر تعداد کل داوطلبان یعنی 1636 نفر تقسیم نمائیم، در آنصورت به رقمی معادل 4 دقیقه و 40 ثانیه برای هر پرونده و هر کاندید خواهیم رسید.!!
ترجمان این جملات بدین معنا است که اساساً تنها کاری را که این شورای تحت قیومت خامنهای انجام نداده، همان بررسی پروند ها بوده. بر این منطق میتوان به این نتیجه رسید که شورای نگهبان لیست از پیش آماده شدهای که شامل تنها 6 کاندید دستچین شده میباشد را انتشار بیرونی داده است.
و باز بر این منطق است که می گوئیم «شعبده انتخابات», شعبدهای که در هیچ کجای دنیا حتی در خشنترین، دورافتادهترین و جاهلترین و دیکتاتور ترین نظامهای معاصر سابقه نداشته است.
سخن از حکومتی است که پایه و اساس آن بر اصل ولایت استوار شده است و بر این منطق، بود و یا نبود جایگاه و ارگانی بنام «نهاد ریاست جمهوری» هیچ تاثیری در کلیت دیکتاتوری ولیفقیه نداشته و نخواهد داشت. چراکه بقول آخوند علم الهدی، نماینده خامنهای در مشهد: «چنانچه تبعیت از ولیفقیه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رأی داده باشند» ( سایت حکومتی انتخاب 7 اردیبهشت 1390)
بهرحال راه انداختن این بازی یعنی مناظرات تلویزیونی به نظر بسیاری از کارشناسان مسائل انتخاباتی، اولا بر خامنهای تحمیل شده است و ثانیا اگر هزار اشکال و ایراد بر آن روا باشد، داری دو فایده هم برای مردم ایران و هم برای مقاومت ایران بهعنوان نیروی برانداز میباشد.
نخست آنکه در اثناء جنگ و جدال باندهای حکومتی بر سر خوان یغمایی بنام «پست ریاست جمهوری» مجموعهای از اطلاعات و اخبار از درون رژیم به بیرون درز میکند، که بسیار مفید فایده هستند! مطلع شدن جامعه و بهویژه نسل جوان از ابعاد فساد، دزدی، اختلاس، رکود اقتصادی، تورم و گرانی و یا وجود بحرانهای عمیق داخلی، منطقهای و بینالمللی به یقین به تنفر مردم نسبت به کلیت این نظام غارتگر و سرکوبگر ضریب خواهد زد و خود عامل مهمی برای حرکات اعتراضی بعدی خواهد شد.
سخن آنکه در بلبشوی پدیدار شدن شقه و شکاف در راس نظام آخوندی و از آنجائیکه کاندیدها برای تقرب بیشتر به ولیفقیه ناچار هستند تا طرف مقابل را خلع سلاح نمایند و آمارهای مستدل تری از مجموعه بحرانهای نظام را برملا کنند، به یقین مردم تشنه به دستیابی به اطلاعات ونیز گسلهای اجتماعی اولین برنده این وضعیت خواهند بود.
برای مثال در حالیکه آخوند روحانی سالها «نرخ بیکاری را 12 درصدی» اعلام می کرد، اکنون جناح مقابل یعنی آخوند جنایتکار رئیسی از«بیکاری 30 درصدی» بهویژه ن 40 درصدی» در میان جوانان سخن به میان میآورد. و یا در نمونه آمار حاشیهنشینی شهرها، در حالیکه رئیس «دولت تدبیر و امید» همواره در بوق و کرنای دولتی از «11 میلیون حاشیهنشین» سخن میگفت، اما اکنون به گفته آخوند رئیسی آمار بالای «18 میلیون» میباشد. همچنین پاسدار قالیباف نیز در سخنرانی انتخاباتی خود به گوشهای از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی رژیم اعتراف کرد و گفت: «امروز قریب به 10 میلیون از مردم ما در فقر مطلق» و «حدود 25 میلیون جمعیت ما کمدرآمدها ( بخوانیم فقر نسبی) هستند».
یک نمونه دیگر این فضاحت به افشاء ابعاد فساد سازماندهی شده در نظام آخوندی بر میگردد که اکنون به «صنعتی حکومتی» تبدیل شده است. آخوند دژخیم رئیسی، از آمران قتلعام 30 هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال 67 در نخستین دومین مناظره گفت: ««فساد در کشور ما فراجناحی شده است. مردم، دیگر ظرفیت شنیدن فساد در نظام بانکی و اقتصادی کشور را ندارند. ما در مقابله با فساد هیچ خط قرمزی نداریم. عدهیی درآمدهای میلیاردی دارند اما از دادن مالیات فرار میکنند». ( خبرگزاری حکومتی مهر 12 اردیبهشت 1396)
ملاحظه میکنید که این به اصطلاح مناظرات چه منافعی داشته و با انداختن چراغ سوئی به تاریک خانههای دزدی، فساد، رانتخواری، در حکومت آخوندی، چگونه جامعه از ابعاد مافیای حکومتی و غارت و چپاول اموال ملی مطلع میگردد.
اما نکته دیگر همان باز شدن فضای تنفسی برای مردم است. در پروسه این مناظرات اکنون شاهد هستیم که مردم به جان آمده میهن امان چگونه از شکاف در راس حاکمیت استفاده مینمایند و به حرکات اعتراضی خود، با برپایی تجمعات، اکسیون های اعتراضی و یا برهم زدن نمایشات رژیم سرعت میدهند. بر این اساس باید گفت که این منطق «چرخش دوران» است، منطقی که رژیم را مجبور نموده تا برای حداقل مدت کوتاهی دست به عقبنشینی بزند. خامنهای از سر ناچاری تن به این وضعیت داده است، زیرا سنبه مردم و مقاومت ایران پرزور است و حاکمیت بهشدت در هراس از هرگونه درگیر شدن با گسلهای اجتماعی.
گسلهای دانشجویان، کارگران، معلمان، دانش آموزان، بازنشستگان و بسیاری دیگر از اقشار به جان آمده که اکنون شاهد به حرکت در آمدن آنها و شنیدن صدای اعتراضات اشان هستیم، بهخوبی گویای وضعیت بحرانی کلیت نظام آخوندی است.
و باز، باز شدن فضا به معنای رفتن صدای مقاومت و نیروی برانداز یعنی مجاهدین به داخل جامعه است. بازتاب این صدا را ما برای نمونه در جنبش دادخواهی بر سر قتلعام 30 هزار زندانی سیاسی در سال 67 که خانم رجوی پایهگذار آن هستند، اکنون نه تنها در گسلهای اجتماعی، بلکه حتی در میان خود متولیان رژیم میبینیم. نمونههای اخیر در دانشگاه یزد، تبریز، دانشگاه شریف و به افتضاح کشاندن آخوند جنایتکار رئیسی و یا پاسدار عباسی تنها گوشههایی از این واقعیات را به نمایش میگذارد. به یقین در روند این دور از بازی رژیم و صرفنظر از نتیجه نمایش انتخابات، دادخواهی و کشاندن عاملان و آمران تمامی جنایات رژیم علیه فرزندان میهن امان، مهر شده است. آنچه که در این میان به مردم و مقاومت ایران بر میگردد، حرف ما این است که «نه به آخوند شیاد روحانی، نه به آخوند دژخیم رئیسی و نه به کلیت نظام آخوندی. رای ما سرنگونی است».
ما این انتخابات را به خواست مردم و به خواست اراده ملی برای رسیدن به حاکمیت مردمی و دمکراسی و حقوق بشر تحریم میکنیم. این یک وظیفه ملی و تاریخی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر