«مرغ سحر ناله سرکن»!
سراینده این ترانه که پس از اجرایش در دلها نشست و بر زبانها جاری شد، ملک الشعرای بهار بود.
اما وقتی در سال ۱۳۰۶ اجرا شد نام سرایندۀ آن را پنهان داشتند. زیرا این ترانه، «ترانه یی است که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است» (۱).
«بهار» در هنگام اجرای این ترانه «اگر چه مغضوب دستگاه بود، هنوز نمایندگی مجلس را برعهده داشت... به روایت نیّر سینا، یک ماه پس از ضبط "مرغ سحر" با صدای ملوک ضَرّابی، شهربانی رضاشاهی جلوِ توزیع آن را گرفت» (۲).
«در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامۀ طنزآمیز "ناهید" جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود برپاکرد و "تصنیف در ماهور"، "یادگار جشن آغاز هفتمین سال ناهید"، "اثر طبع یکی از اساتید سخن" در آن جشن اجرا شد و متنش را پیوست اولین شمارۀ سال هفتم کردند. محل اجرا هم "باغ سهم الدّوله" بوده است»(۳)
«بهار» در هنگام اجرای این ترانه «اگر چه مغضوب دستگاه بود، هنوز نمایندگی مجلس را برعهده داشت... به روایت نیّر سینا، یک ماه پس از ضبط "مرغ سحر" با صدای ملوک ضَرّابی، شهربانی رضاشاهی جلوِ توزیع آن را گرفت» (۲).
«در هفتم تیر ۱۳۰۶، روزنامۀ طنزآمیز "ناهید" جشنی به مناسبت آغاز هفتمین سال انتشار خود برپاکرد و "تصنیف در ماهور"، "یادگار جشن آغاز هفتمین سال ناهید"، "اثر طبع یکی از اساتید سخن" در آن جشن اجرا شد و متنش را پیوست اولین شمارۀ سال هفتم کردند. محل اجرا هم "باغ سهم الدّوله" بوده است»(۳)
***
(سری اوّل)
«مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار این قفس را/
بر شکن و زیروزبر کن
بلبل پربسته ز کنج قفس درآ/ نغمۀ آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصۀ این خاک توده را/ پرشرر کن.
ظلم ظالم، جور صیّاد/ آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است/ ابر چشمم ژاله بار است
این قفس چون دلم تنگ و تار است.
شعله فکن در قفس ای آه آتشین/
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه/ ای تازه گل از این/ بیشتر کن
بیشتر کن/ بیشتر کن.
مرغ بیدل/ شرح هجران/ مختصر، مختصر کن.
(سری دوّم)
عمر حقیقت به سرشد/ عهد و وفا پی سپر شد
نالۀ عشّاق/ ناز معشوق/ هر دو دروغ و بیاثر شد.
راستی و مهر و محبّت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پیِ (=به خاطر) دزدی، وطن و دین بهانه شد/
دیده تر شد
جور مالک/ ظلم ظالم/ زارع از غم گشته بیتاب.
عمر حقیقت به سرشد/ عهد و وفا پی سپر شد
نالۀ عشّاق/ ناز معشوق/ هر دو دروغ و بیاثر شد.
راستی و مهر و محبّت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پیِ (=به خاطر) دزدی، وطن و دین بهانه شد/
دیده تر شد
جور مالک/ ظلم ظالم/ زارع از غم گشته بیتاب.
***
«شادروان [یزدان بخش] قهرمان، از قول [پدر زنش] مرحوم بهار میگفت: "تصنیف مرغ سحر را ساخته بودم و در آن قسمت از آهنگ که میگویم "شام تاریک ما را سحر کن"، ابتدا گفته بودم: "شام من، شام من را سحر کن". یکشب شنیدم رهگذری به شام من، شام ما میگوید: "شام تاریک ما را سحر کن" و من دیدم چه کلمۀ مناسبی را همین مرد رهگذر که میزان سوادش هم معلوم نیست، انتخاب کرده، درحالیکه من توجه نداشتهام و شعر را، به همین شکل اصلاح کردم» (۴).
این نکته هم گفتنی است که «سالی پس از نخستین اجرای "مرغ سحر" [ملک الشّعرای بهار] به زندانی افتاد که آغاز یک دورۀ رنج آمیز پنجساله بود» (۵).
(تارنمای رسمی ملک الشعرای بهار، «دربارۀ ترانۀ "مرغ سحر"، نوشتۀ دکتر ناصرالدین پروین. این یادداشت، نخست در مجلۀ «بخارا» به چاپ رسیده است).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
۱ ـ «قصۀ شمع»، خاطرات هنری اسماعیل نوّاب صفا، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۷، ص۳۴۱.
۲ ـ «ضبط موسیقی در ایران»، ساسان سپنتا، اصفهان، نشر «نیما»، ۱۳۶۶.
۳ ـ «نمایش به مناسبت تجدید سال ناهید»، «ناهید»، شماره ۱، سال ۷، تیر۱۳۰۶.
۴ ـ «قصۀ شمع»، نوّاب صفا، ص۷۷.
۵ ـ «یادگار زندان»، دیوان ملک الشعرای بهار، چاپ ملک زاده، جلددوم، صفحۀ ۶۵.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر