با نگاهی به روند روبه رشد اعتراضات اقشار مختلف جامعه طی چند هفته گذشته به‌ویژه کامیون داران و رانندگان، بازاریان و کسبه و همچنین معلمان شریف و دردمند به‌خوبی می‌توان به ابعاد انزجار و تنفر ملی علیه کلیت نطام آخوندی پی برد.
این روند درحالی‌که است که دیکتاتوری ولی‌فقیه در اوج آمادگی اطلاعاتی، پلیسی و امنیتی خاصی قرارداد. تبدیل پاسداران ریشو و زمخت به « لباس شخصی‌های ریش تراشیده » و گسیل گله های مزدوران بسیجی ضد مردمی، ارگان های اطلاعاتی موازی به همراه برگزاری انواع و اقسام مانورهای ضد شورش و عصیان، تماما بینه‌ای بر شرایط بحرانی رژیم و آماده به یراق بودن یک دیکتاتور خون‌ریز برای سرکوب خونین جامعه می‌باشند.
در سایه چنین بگیروببندها و شیوه‌ای سرکوبگرانه و به‌موازات دستگیری، تهدید به اعدام، اخراج از محیط‌های کاری و پرونده‌سازی و کشاندن متحصنین به دادگاه‌های بلخ حکومتی، اکنون جامعه جوشان ما بی‌هراس و بدون هرگونه ترس از وحشی‌گری‌های گزمگان ولی‌فقیه دست به اعتصاب، خیزش و طغیان می‌زند. 
اعتصاب شش‌هفته‌ای از سوی کامیون داران که در ۳۱ استان کشور به ثبت رسیده، تحصن و اعصاب گسترده بازاریان و کسبه متعهد که رژیم آن‌ها را همواره بخشی از تیول خود تلقی می‌کرد و در آخرین نمونه اعتصابات گسترده معلمان و اهل علم و دانش در چنین صحنه‌ای برگزار می‌شوند و مبین واقعیتی بنام دوران « سرنگونی» و پایان کار ملایان را به اثبات می‌رسانند.
در چنین میدانی است که مطالبات به‌حق مردم هرروز رادیکال‌تر و هرروز ابعاد اجتماعی بیشتری به خود می‌گیرند. توده‌های به‌جان‌آمده از ظلم، فساد حکومتی، دزدی، فقر، بیکاری، گرانی، تورم و سیاست‌های سرکوبگرانه رژیم، اکنون با نگاه به یکدیگر، از هر فرصت و امکان موجود استفاده کرده و بدین‌سان نظام غارتگر آخوندی را به چالش می‌کشند. 
در بستر این خیزش‌ها و کنش و واکنش‌های اجتماعی نیز باید به کاتالیزوری بنام « کانون‌های شورشی» که استوار بر عنصر « کیفیت» می‌باشند، اشاره نمود تا پازل و سمت و سوی مجموعه اعتراضات و تحصن‌ها علیه نظام آخوندی روشن‌تر گردند.
در این رابطه اخیرا یک سایت دل‌نگران و روحیه باخته رژیم ( سایت نما ۲۱مهر۹۷) بدبختی نظام و چشم‌انداز واقعیتی بنام نیروی برانداز را این‌گونه به تصویر کشیده است: “ این گروهک ( مجاهدین ) پس از غائله ۳۰خرداد ۶۰ تا به همین امروز، سالی، ماهی، هفته‌ای، روزی و ساعتی نیست که برای هدف خود، یعنی براندازی نظام، طرح و نقشه نکشد، اقدام نکند و تیرهای زهر‌آگین خود را به سمت مقام معظم رهبری و ولایت‌فقیه پرتاب نکند».
ترجمان این جملات به معنای برهم خوردن تعادل و سیستم عصبی نظامی است که طی چهار دهه گذشته تمامی فرصت‌های ممکن را سوزاند و تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در سبد « سرکوب و ترور» و خاک پاشیدن بر واقعیت‌ها گذاشته است. 
در تازه‌ترین نمونه، رئیس‌جمهور شیاد و دلقک نظام وضعیت بحرانی جامعه و دردهای مردم را این‌گونه به سخره می‌کشد: « یک پزشکی اگر به یک مریضی می‌رسد اگر بگوید خیلی دیر آمدی وضعت خیلی بده دعا کن؛ خوب اینکه تمام دیگه رفت به احتضار. همان مریض اگر دکتر بگه چیزی نیست خیلی از این بیماری داشتن نجات پیدا کردن یک‌کم سخته عبور می‌کنی هیچ نگران نباش من در کنار تو هستم؛ این ۲۰درصد خوب میشه ... امید درمانی درسته. حالا گفتار درمانی خیلی موثر نیست. اما امید درمانی این داره امید به طرف میده میگه تو مشکلی نداری تو زنده هستی مشکلت حل میشه».
به‌واقع هر انسان دردمندی با خواندن این سطور عرق شرم بر پیشانی‌اش می‌نشیند، به‌ویژه زمانی که مسئول اجرایی حکومتی این‌گونه و با چنین واژه‌هایی و رندانه، جامعه و خواست‌های به‌حق مردم برای نان، آب، آزادی، هوای سالم، اقتصاد و رفاه را به « بیمار» لاعلاج تشبیه می کند که نیازمند «امید درمانی » است!
این وضعیت و پاسخ نظام محتضر و روبه سقوطی است که از راس تا ذیل آن غرق در فساد و غارت اموال ملی می باشند. به‌راستی روحانی و دیگر متولیان فاسد و دزد رژیم از درد و رنج مردم چه می‌دانند؟ آنان چه می‌دانند نداشتن دارو و درمان، هزینه بیمارستان، سفره‌های خالی و یخچال‌های کپک‌زده چیست؟ این حاکمان بی‌درد و بی‌عرضه از زندگی در زیر چادر در مناطق زلزله‌زده، از کمبود پروتئین، ویتامین و مواد غذایی برای کودکان و سالمندان، نداشتن هزینه ثبت‌نام مدرسه و دانشگاه، از بحران گرانی و تورم، از استنشاق هوای آلوده و مملو از سموم، از خشک‌سالی‌های گسترده و از حریت بشری چه می‌دانند؟
تا چشم‌باز کرده‌اند، به ناگهان برسر سفره‌ای بنام « انقلاب» و تبعات آن نشسته و از این خوان یغما و اموال ملی به غارت رفته، حساب‌ها و دارایی‌های خود و آقا زاده های دزد و بی مصرف اشان را پر نموده اند. 
راستی تعریف فقر و فلاکت در تبین چنین موجوداتی چیست؟ حاشیه نشینی، کودکان کار، غار، گور و یا لوله خوابی، زنان خیابانی و رشد افسار گسیخته اعتیاد، فروش و حراج کودکان، فروش کلیه، جنین، قرنیه، کبد در سایه ارگان ها و باند های مافیایی رژیم چه معنایی برای آنان دارند؟
اوج وقاحت و دریدگی را صد البته باید در تمسخر رئیس جمهور « گدایان سامره» یافت که بقول معروف « با وجود ثروتی که هرکدام چندخانه و مسافرخانه دارند، تلاش دارند تا از زائران پاکدل درهم و دیناری برای اعاشه و ارتزاق عایله خویش بستانند».