۱۳۹۶ تیر ۳۰, جمعه

زندگی در کنار حرارت ۱۸۰۰درجه!


در جامعه مشاغلی وجود دارد که در یک کلام باید به آنها طاقت‌فرسا گفت و گویا در این مشاغل داد و ستدی است بین جان و مزد. یعنی کارگران شاغل در آن، جان خود را می‌دهند تا لقمه نانی به‌دست آورند. منظور از این کارها، کارهای ماجراجویی نیست، بلکه کارهایی معمولی و ظاهراً پیش پا افتاده اما خیلی سخت و جانکاه است. یکی از این کارها، کار در کوره پزخانه هاست.

ساختمانها با آجر ساخته می‌شوند، اما آجرها باچه ساخته می‌شوند با خاک و آب یا با جان انسانها!؟ جایی که در آن آجر تولید می‌شود کوره آجرپزی نام دارد، برج بلند آجری که پایین‌ترین نقطه آن کوره‌ای با درجه حرارت ۱۸۰۰درجه قرار دارد و این دخمه محل کار کارگران است، کارگران کوره پزخانه‌ها را عمدتاً کارگران مهاجری تشکیل می‌دهند که به‌علت بیکاری و نبود امکان کار و شغل مناسب در محل زندگیشان، به تنهایی و یا به همراه خانواده، زنان و کودکان خردسالشان، دست به مهاجرت‌زده و در این مراکز به کار فصلی مشغول می‌شوند. کارگر کوره پزخانه هیچ امکان، هیچ شرایط مناسبی برای بقای خود و خانواده‌اش ندارد. در کوره پزخانه‌ها از کودکان خردسال تا زنان و دختران مجرد، تا زنان و مردان مسن 60 الی 70ساله همگی به کار مشغولند. این کارگران مهاجر مکانی برای زندگی خود و خانواده‌هایشان ندارند. به ناچار در آلونکها و زاغه‌هایی که کارفرماها برایشان مشخص کرده‌اند شب را به صبح می‌رسانند. در اینجا خبری از یخچال و برق، کولر و پنکه و وسایل خنک کننده، حمام و آب لوله‌کشی و بهداشت و دستشویی نیست. در اینجا خبری از غذا و خوراک مناسب و کافی برای کارگران و خانواده‌هایشان نیست. غذای اصلی کارگران بیشتر از نان و گوجه، سیب زمینی و هندوانه و امثالهم تشکیل می‌شود. چون در اینجا کارگر نه پولش را دارد، نه وقتش را و نه امکاناتی که غذا آماده و طبخ شود.

به گوشه‌یی از صحبتهای آنان که شبکه  3 تلویزیون رژیم 9خرداد 96 پخش کرده توجه کنید:
پای صحبتهایشان می‌نشینی ازدردهایشان می‌گویند
«خبرنگار: چند تا بچه داری؟ 
کارگر: 3تا، فاطمه، لیلا... 
خبرنگار: چند سالشونه؟ 
کارگر: 9سال، 7سال
خبرنگار: 9سال، 7سال. کار میکنن با هم
کارگر: بله
خبرنگار: چه‌کار میکنن موقع کار اونا؟ 
کارگر: کار اونا، گالن آب و چیزی می‌آورن، خشت جمع میکنن، خاکسار رو میدن جلو. با ما هستن، بالاخره تو همین گرما و اینا هستن. روزی تقریباً صبح تا ساعت 7کار می‌کنیم، 7میریم صبحانه تا 8. 8باز میآئیم روی میدون تا 12، 11. بعضی موقع ها این میدون، تا موقعی که همه‌گل ما تمام بشه.
خبرنگار: آها! 
کارگر: باز میریم خونه، نهار، اینا، باز تا همون ساعت 1و 2و 3گرمه هوا یه کم، باز می‌آئیم تا 7 شب
خبرنگار: تا 7 شب؟! 
کارگر: 7 شب
خبرنگار: میشه روزی 15ساعت؟ 
کارگر: همین
خبرنگار: 15ساعت کار می‌کنید؟ 
خبرنگار: چقدر زحمت می‌کشید برای نونت؟ 
کارگر: خیلی، الآن این کف 2، 3ماهه (کف دستش رو نشون میده)، نگاه کن. وضع روزی ما نگاه کن، این وضع بچه‌های مون. دیگه نمی‌خواد شما دیگه، این‌که تو گرما
خبرنگار: چند درجه هست الان؟ 
کارگر: الآن حدود 40تا باید باشه، 38، 40درجه هست دیگه الان.
خبرنگار: گرمه، بله هوا گرمه
خبرنگار: داود تو بچگی دوست داشتی چه‌کاره بشی؟ 
کارگر: یه شغلی می‌خواستم بگیرم که از این بهتر باشه
خبرنگار: داود کارت چه جوریه، خشت ها چند کیلوئیه؟ چند تا خشت میزنی در روز؟ 
کارگر: هان. ما صبح روزی 3000خشت می‌زنیم. 3000، که میشه 800قالب. 800قالب 4قالبه. یعنی این 4قالب رو الآن دیدین با اون 800بار با اون میریم آخرخانه (منظورش خونه کوره) باز برمی‌گردیم. که میریم قالب رو خالی می‌کنیم که میشه 3000خشت.
خبرنگار: چند کیلوست؟ 
کارگر: هر خشتی 4کیلو، هر قالبی 16کیلو. حالا شما تقریباً ببین 3000خشت، هر خشت 4کیلو، چقدر میشه، که در روز ما می‌بریم.
خبرنگار: 16کیلو؟ 
کارگر: هان.
خبرنگار: برای هر خشتی چقدر پول می‌گیری؟ 
کارگر: من از هر دونه خشتی، از هر 1000تایی 30000تومن. دانه‌ایی چقدر می‌افته؟ یعنی 3تا 30تومنه.
خبرنگار: ساعت چنده الان؟ 
کارگر: الآن تقریباً 10هست (منظور 10 شب)، نزدیک 10، 
خبرنگار: شام خوردی؟ 
کارگر: نه، نیست
خبرنگار: چند ساعت کار کردی امروز؟ 
کارگر: امروز تقریباً در حدود 3تا 3بعدازظهر، 15ساعت، 16ساعت
خبرنگار: 16ساعت؟ 
کارگر: ها
خبرنگار: خسته ای؟ 
کارگر: ها، بسیار
خبرنگار: پیش اومده از دست خودت و همه چی خسته و عاسی باشی؟ 
کارگر: شده، بیشتر موقع ها هم شده، ولی خب کاری نمی‌شد کرد. بجز از این می‌خواهی چه‌کار کنی
خبرنگار: خونه شما کجاست؟ 
کارگر: همین جاه
خبرنگار: کدومه؟ 
کارگر: این بالا جلو خونه، اینا
خبرنگار: اینها خونه‌های شماست؟ 
کارگر: بله
خبرنگار: چند نفر تو یه حیاط زندگی می‌کنید؟ 
کارگر: حداقل هر خانه‌ایی الان، همین مردی که الآن رد کرد رفت 11نفر هستن خانواده شان
خبرنگار: تو یک اتاقن؟ 
کارگر: تو 2اتاقن
خبرنگار: 11نفر؟ 
کارگر: 11نفر
خبرنگار: تو 2اتاق؟! 
کارگر: تو 2اتاق
خبرنگار: سخت نیست؟ 
کارگر: چرا، چرا سخت نیست؟ الآن این موقع الآن کارگر بنده خدا الآن اومده. کی شام بخوره؟ ، کی شام بخوره؟ 3چه جور بلند شه؟ با کدوم دست و پا؟ ، با کدوم کمر و پا؟» 

کارگزاران و رسانه‌های رژیم هم ناگزیر بخشی از این شرایط ناهنجار این کارگران را انعکاس می‌دهند:
غلامرضا عباسی معاون روابط کار وزارت کار رژیم گفت: شرایط کارگران کوره‌پزخانه‌ها سالهاست که تغییری نکرده است. کارگران به همراه زن و فرزند شان در یک اتاق 12متری زندگی می‌کنند، دستشویی و حمامهای این مراکز مشترک است و زن و مرد مدتها در صف می‌ایستند تا نوبتشان برسد و امکانات رفاهی وجود ندارد.

ساختمان کوره‌ها استاندارد نیست و احتمال ریزش وجود دارد؛ لباس کار و دستکش به کارگران نمی‌دهند و از کلاه ایمنی و سایر تجهیزات کارگاهی خبری نیست و اگر اتفاقی در محیط کار بیفتد امکان خدمات رسانی به کارگر مصدوم دشوار است.
کارفرما یک ماه حق بیمه پرداخت می‌کند و سپس ترک کار زده می‌شود. در حالی که کارگر شاغل است؛ ترک کارش توسط کارفرما اعلام می‌شود؛ لیستهای بیمه را ناقص می‌فرستند اما چون بازرس وجود ندارد کارگر هم نمی‌داند که چه بلایی بر سرش می‌آید تا زمانی که فصل کاری‌اش به پایان برسد و بخواهد به تأمین اجتماعی مراجعه کند. (سایت حکومتی خبر آنلاین 15اردیبهشت 92) 

کوره پزخانه‌ها نمودی دیگر از حاکمیت غارت و چپاول رژیم آخوندی است که دسترنج کارگران را خرج سرکوب مردم ایران و صدور تروریسم و دخالتهای گسترده در کشورهای منطقه می‌کنند تا چند صباحی بیشتر، حاکمیت ننگین خود را که دینامیزم آن غارت و چپاول است طولانی‌تر کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر