۱۳۹۶ فروردین ۱۱, جمعه

سر اومد زمستون... شکفته بهارون



نوروز در زندان... . نوروز در زنجیر
کمتر از 4 دهه از حکومت نکبت‌بار آخوندی می‌گذرد. نزدیک به 4 دهه زندان، شکنجه، تیرباران، قتل‌عام، قتلهای زنجیره‌یی و مشکوک، آدم‌ربایی، 8سال جنگ خمینی ساخته، اعتیاد، بی‌کاری، غارتهای نجومی، چوبه‌های دار و همه آنچه که دست آوردهای ویرانگر حکومت آخوندی است که شادی و طراوت را در این سرزمین فسرده است.

خمینی دایناسور منجمدی که از ورای 14 قرن پیش، در اثر غفلت ملل، به قرن بیستم پرت شده بود، از ابتدای حکومت جهل و جورش، همه ترفند ها را به کار بست که جمود و سکون را بر جامعه حکم فرما کند. وی نه تنها ملتی را به اسارت و زنجیر کشید، بلکه همه تلاش خود را به کار بست تا هر آنچه را که می‌توانست با انگ‌هایی چون ضداسلام، شرک، کفر و خرافات مسخره آتش پرستان و مجوسان، در پای این گوساله جدید سامری و بت جدید (بنیادگرایی) قربانی نماید.

وی به درستی می‌دانست که یگانه پادزهر جهل و ارتجاع، آگاهی و شادی و شعف است و برای جایگزین کردن آن با غم و عزا و ماتم با سوء‌استفاده از قیام حسینی فریاد برآورد ' ما هر چه داریم از این محرم است... محرم و صفر است که اسلام (بخوانید اسلام فقاهتی و ارتجاعی) را زنده نگه داشته است“.

وی تیشه ویرانی را به دست گرفت تا ریشه هر آنچه را که بوی امید و مقاومت می‌دهد نابود سازد. باتلاقی را موجب گشت که فرزندان خلفش چون طالبان و داعش با الهام از جدشان هر آنچه را که اثری از رحم و مروت و تمدن یافتند به یک‌باره ویران ساختند.

همو خمینی که شاعرانش با الهام گرفتن از تفکرات فاشیستی وی و شعار جنگ نعمت الهی است شعرها و سروده‌هایی در زمان جنگ ضدمیهنی خلق کردند که فقط از ذهن بیمار خمینی بر می‌آمد:
' یا همه عالم بگیریم یا که عالم برکنیم'.
یکی از اولین قدم هایش در این راه برچیدن بساط عید و نوروز بود. هر آنچه در چنته داشت بکار گرفت تا سمبل ماندگاری ملتی را به خاک سپارد. او که با تاریخ بیگانه بود، نمی‌دانست که چگونه نیاکان ما در بیشمار حملاتی که بیگانگانی چون او در طی قرون به این سرزمین اهورایی داشتند آنان را به کرنش در برابر خود واداشتند. فاتحان جسمها در برابر روح مقاومت و یگانگی سرانجام شکست را پذیرفتند و به‌اجبار خود بدین رنگ در آمدند. وی نمی‌دانست که نوروز رمز مقاومت مردمان است، خط سرخ آنان است و کسی را یارای نابودی این درفش کاویانی نیست. حفظ نوروز بی‌بها نبود، چه جانها که برای حفظ آن، بر زمین نیفتاد و چه جویهای خون که برای حفاظت از آن جاری نشد. حتماً که در این میان خائنینی نیز بودند که بر آن مقاومت ها خرده می‌گرفتند و ریشخند می‌کردند و مقاومت کنندگان را مشتی ماجراجوی لجوج می‌شماردند که حاضر به کرنش در برابر قدرت فائقه (ظل الله) نبودند. حتماً کم نبودند نان به نرخ روز بخورهایی از جنس نوری زاده‌ها، ابراهیم نبوی‌ها، بهنودها، تریتا فارسی‌ها، هوشنگ امیر احمدیها و... که مقاومت آن روز یلان را به سخره گرفتند و به خدمت حاکمان و فاتحان در آمدند. همانهایی که اهل باد و قدرتند (و می‌گفتند هر کی خره ما پالونیم... هر که دره ما دالونیم).

نوروز سمبل مقاومت تا پیروزی است. پیروزی بهار است بر زمستان سرد و فسرده، پیام نوروز جز مقاومت تمام عیار در برابر ظلم و ظالم نیست. پیام نوروز چنگ زدن به اصول و پرنسیپ‌ها و خط قرمز هاست و آن کسی که عاری از این پیام است نوروز را نشناخته است، پس نو نگردد، تازه نگردد، سبز نگردد، دچار مرگ و نیستی گردد، چر اکه در قاموس تکامل، تنها مرگ است جزا و سزای پدیده‌های میرا.

این پیام دهه هاست که در ایران اشغالی طنین‌اندازست. با این پیام و جاودانگیش هزاران شهید جان خود را تقدیم خلقی کردند و اسیران در زندانها و شکنجه‌گاهها دوام آوردند تا مبادا بشکنند، همین پیام بود که در زمستان حکومت خمینی، در دل نیروهای بالنده جوانه زد و از دل آن، درخت تنومند ارتش آزادیبخش به ثمر نشست. درختی که چون نوروز به سمبل مقاومت تا پیروزی مبدل گشت. درختی که امروز تحت درایت و توانمندیهای باغبانش به جنگلی بی‌کران و سرسبز بدل گشته است. رزمندگان و سروقامتانی که در دل زمستانهای بی‌رحم و شلاق های آن چون سیزده سال اسارت در قرارگاه اشرف، زندان لیبرتی و حملات ددمنشانه رژیم و شرکا، با سربلندی از مهلکه بیرون آمدند تا نه تنها ایران را بلکه منطقه و جهان را با عطر شکوفه‌های خود به وجد و رقص آورند.

به‌عنوان یک زندانی پیشین زندان خمینی، با چشم خود شاهد بودم که چگونه زندانیان با تکیه بر پیام بی‌شکست نوروز و مقاومت تا پیروزی نهایی با تاسی به راه و مرام نیاکان نیک خود در دل خود آتش‌ها افروختند تا با گرمای آن امید و یقین به بهار و سپری شدن زمستان و روسیاهی ذغال؛ جلادان؛ مزدوران و خائنین را به زانو درآوردند و چنین شد و چنین می‌کنند. تجربه پدران و مادرانمان را به عینه به شهود نشستیم و رمز ماندگاری را از آنها آموختیم. میله‌های سخت پوسیدند و اراده‌ها بر آهن غلبه یافت. جوانه‌های سبز مقاومت چون درختی تنومند به دور میله‌های قفس و سیم های خاردار پیچید تا کمر آنان را بشکنند و چنین شد، تا بمانند و شاهد نوروز و پیروزی و نوروز پیروز باشند.

امروز هم این زمزمه و سرودهای پیروزی نه تنها در آلبانی بلکه در جای جای میهن آخوندزده به‌روشنی شنیده می‌شود. مهمتر از همه این زندانهای خمینی است که غریو شادی و فریادهای تبریک نوروزی اسیران مقاوم است. پیام کاملاً روشن است، نوروز ماندنی است و زمستان رفتنی.

پیام های مقاومت تا پیروزی، از درون بندها و دهلیزها با سرعتی باورنکردنی خود را از لابلای میله‌ها می‌لغزانند و از فراز دیوارهای بلند و سیم‌های خاردار پر می‌کشند تا رها شوند و سرود پیروزی را بر فراز ایران اشغالی و بدون آخوند فردا طنین‌انداز شوند.

سراومد زمستون... شکفته بهارون... 
زنده باد بهار و نوروز پیروز نابود باد قاصدان یاس و نا امیدی

زنده باد مقاومت تا پیروزی... پیروز باد ارتش آزادی... نابود باد حکومت آخوندی

رضا از انگلستان
8 فروردین 1396.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر