۱۳۹۶ مهر ۷, جمعه

سرقت روحانی از تاریخ سیاسی و ادبی ایران در سازمان ملل

   دروغ‌های نجومی و سرقت‌های حیرت‌انگیز روحانی از تاریخ ایران در سازمان ملل


روحانی: ما با مولوی تا این سوی اقیانوس اطلس را درنوردیده‌ایم. ما با سعدی در دل آسیا نفوذ کرده‌ایم. ما با حافظ، جهان را فتح کرده‌ایم.
***
البته که اجداد و پیشینیان ولایت فقیه ـ از محمود غزنوی تا چنگیزخان ـ «کسب و کارشان مرگ»، حکومتشان سلطه داس بر یاس و فتوای سلطان مطلقه‌شان، ولایت جهل و قتل بر آگاهی و خرد و آزادی بود؛ از این رو فردوسی، سنایی، خیام، سعدی، مولوی و حافظ ایران، باید همت و حمیت می‌کردند تا حرمت، اصالت، فرهنگ و زبان ایران و ایرانی را با قدرت لایزال عشق بنویسند و پاس بدارند؛ با زیور و جوهر هنر بیارایندش و با پیک‌های قلوب مردم، به‌اطراف و اکناف جهان بفرستند.

*** ***
مفاخر فرهنگ و هنر ایران‌زمین، سلسلةی تاریخی‌اند که همیشه بر حکومت‌اند، نه در حکومت. لطفاً «قاتلان به‌فرمان» که در دهة۷۰شاعران و نویسندگان و روشنفکران را کشته و مثله کردند، به‌مردم، به‌خانواده‌هایشان و به‌جامعه ادبی ایران معرفی کنید. قاتلانی که پیگرد ردشان، آدرس بیت ولایت فقیه را به‌مولوی و سعدی و حافظ نشان خواهد داد.
*** ***                                                                       
سرقت یک شیاد از تاریخ سیاسی و ادبی ایران
چندین قسمت از سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل، توهین به‌شعور و حافظة ملت ایران و به‌سخره گرفتن مستمعینش بود. گویی وی برای شنوندگانی حرف می‌زند که هیچ خاطره و شناختی از ایران و تاریخ جهان ندارند. تنها چیزی که عین واقعیت و برازنده وی بود، شیادی آخوندی در مقام نمایندگی ولایت فقیه بود. تا توانست، تاریخ ایران را تحریف و سرقت کرد و تلاش کرد مفاخر فرهنگ و ادب فارسی را پیوست و دنبالة تاریخی نظام آخوندی جلوه دهد! از طرفی همین واگویی‌ها، اذعان چندین غلط‌کردم‌گویی نسبت به‌مواضع رسمی خمینی و خامنه‌ای و تاریخچه حکومت آخوندی می‌باشد.

خمینی در تابستان سال ۵۸ خطاب به‌روشنفکران ایران گفت: «شما می‌خواهید ما به‌۱۴۰۰سال قبل نرویم». از این رو هم بود و هست که آخوندها و پیروان ولایت فقیه، همواره تلاش کرده‌اند در ادبیات سیاسی و کتاب‌های تاریخی و آموزشیِ مدارس، از افتخارات تاریخ کهن و باستانی ایران تبری بجویند و آن را مرادف طاغوت قلمداد کنند. حالا روحانی دنبال خرج کردن دستاوردهای تاریخ کهن ایران برای جیب نظام ولایت فقیه است: «ما همان ملتی هستیم که یهودیان را از رنج اسارت بابلی نجات دادیم». منظورش فتوحات کوروش کبیر و مدارای او با یهودیان و نجات آنان از دست حاکم بابل است که هیچ ربطی به‌ایران بعد از حمله اعراب ـ و البته اسلام ارتجاعی خمینی و حکومت آخوندی ـ ندارد…

گواهی سرهای بریده کشیشان شهید
همه ساکنان و شهروندان ایران می‌دانند که وارثان خمینی چه به‌روز پیروان سایر مذاهب آورده‌ و می‌آورند. کمتر قطعنامه‌یی از جانب کمیسیون حقوق‌بشر سازمان ملل بوده که ظلم و ستم آخوندها علیه مسیحیان و یهودیان و بهاییان را تأکید و محکوم نکرده باشد. کیست نداند که وزارت اطلاعات و امنیتی‌های حکومت خامنه‌ای چه درنده‌خو و شقاوت‌بار، کشیشان مظلوم و بی‌پناه ایرانی را کشتند، مثله کردند و در یخچال گذاشتند؟ حالا روحانی دست در جیب تاریخ ایران می‌کند ـ که هیچ ربطی به‌آخوندها ندارد ـ و بی‌شرمانه مدعی می‌شود: «ارمنیان مسیحی را با آغوش باز در میان خود پذیرفتیم و در میان خود، یک قاره فرهنگی و تنوعی کم‌نظیر از اقوام و ادیان را جای داده‌ایم... ملتی که قرنها پیش مدافع حقوق یهودیان بود و اکنون مدافع حقوق فلسطینیان است».

روحانی به‌وقت حضور خمینی، زیر پرچم «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» و «قدس از طریق کربلا» سینه‌ها زده است. در ولایت خامنه‌ای، مسئولیت‌های امنیتی و سرکوبگرانه داشته و اکنون رئیس دولت او می‌باشد؛ با این حال آن‌چنان تیغ تعادل‌قوای داخلی و بین‌المللی و تغییر شرایط را بالای سر نظامش احساس می‌کند که تمام شعارها و دجالگریهای پیشین و سرکوب مذهبی در ایران را «غلط کردم» نظام تعبیر می‌کند: «ایران نه می‌خواهد امپراتوری تاریخی‌اش را احیا کند و نه می‌خواهد مذهب رسمی‌اش را حاکم کند و نه می‌خواهد انقلابش را با زور سرنیزه صادر کند». کجاست خمینی تا ببیند نعره‌های دجالگرانه‌اش چگونه پاپیچ وارثانش شده که ملت ایران و مقاومتشان، آخوندها را مجبور به‌گربه‌رقصی نزد ملل جهان کرده‌اند!

یک دست سرهای بریده قلم، یک دست سرقت مفاخر شعر فارسی
اما شاهکار سرقت و راهزنی روحانی را باید در چنگ انداختن به‌ساحت و سرمایه و مفاخر فرهنگ و ادب ایران دانست. همان جایی که از خمینی تا خامنه‌ای در مقابل شوکت و غنای آن بسیار تهی و نازل‌اند: مقابل فرهنگ و ادب ایرانزمین.

هر ایرانی می‌داند و با هستی و زندگی و نفسش تجربه کرده است که آخوندها و نظام ولایت فقیه، دشمن‌ترین دشمنان آفرینش هنر و فرهنگ و ادبیات و موسیقی هستند. چه زندگی‌هایی از هنرمندان ایرانی که این آخوندها به‌نیستی و نابودی نکشانده‌اند. این قبیله گرگ‌خون ـ با استعانت از اسلافشان در قرنهای اول و دوم و هفتم ایران ـ چه‌ها بر سر مفاخر ادب و موسیقی ایران نیاورده‌اند! چه کاروانهایی از هنرمندان و خالقان آثار ادبی و هنری که از دست کفتاران آخوندی ترک دیار و وطن نکرده‌اند. چه کشتارهایی که این قوم هون و مغول ـ از قضا در زمان تصدی سمتهای امنیتی روحانی ـ‌ از شاعران و نویسندگان این وطن نکرده‌اند. چه تهمتها و افترا‌های شایسته آخوندهای فاسد و پاسدارانشان که اینان به‌جامعه هنری ایران نسبت نداده‌اند. با این سابقه ننگین، روحانی مدعی ترویج تمدن و فتح جهان با شاعران منتسب به‌ولایت آخوندی می‌شود؛ آن هم با دستبرد به‌گنجینه فرهنگ و ادب ایران در قرن هفتم وهشتم: «ما برای ترویج فرهنگ و تمدن و مذهب و انقلابمان به‌قلبها وارد می‌شویم و با عقلها سخن می‌گوییم؛ شعر می‌خوانیم؛ با حکمت سخن می‌گوییم. سفیران ما شاعران، عارفان و حکیمان ما هستند. ما با مولوی تا این سوی اقیانوس اطلس را درنوردیده‌ایم. ما با سعدی در دل آسیا نفوذ کرده‌ایم. ما با حافظ، جهان را فتح کرده‌ایم. پس چه نیازی به‌فتح جدید داریم؟».

تاریخ ۳۹ساله حکومت ولایت فقیه و قطعنامه‌های سازمان ملل گواهند که سفیران خمینی و خامنه‌ای و دولتهای منتصب ـ غیر از دولت مهندس بازرگان ـ همگی قاتلان لااقل ۴۵۶مخالف آخوندها در خارج از ایران هستند. این سفیران هرگز بویی از جوهر ادب و شعر و خلوص عرفان و سیادت حکمت نبرده‌اند؛ بلکه دستچین‌شدگان وزارت اطلاعات و جاسوسانی علیه پناهندگان و ایرانیان خارج از کشور بوده و هستند.

دفاع از مفاخر زبان فارسی
البته که اجداد و پیشینیان ولایت فقیه ـ از محمود غزنوی تا چنگیزخان ـ «کسب و کارشان مرگ»، حکومتشان سلطه داس بر یاس و فتوای سلطان مطلقه‌شان، ولایت جهل و قتل بر آگاهی و خرد و آزادی بود؛ از این رو فردوسی، سنایی، خیام، سعدی، مولوی و حافظ ایران، باید همت و حمیت می‌کردند تا حرمت، اصالت، فرهنگ و زبان ایران و ایرانی را با قدرت لایزال عشق بنویسند و پاس بدارند؛ با زیور و جوهر هنر بیارایندش و با پیکهای قلوب مردم، به‌اطراف و اکناف جهان بفرستند.

البته روحانی درست می‌گوید که امپراتور حاکم بر زندانها، فاتحان قتل‌عامها، میدانها و جرثقیل‌های اعدام بوده و هستند و باید به‌داشتن فتوحاتی چنین ببالند!

معلوم است که امپراتور تجاوز به‌حریم مرزها و گیرندگان جان هزاران انسان در ایران، سوریه، عراق و یمن بوده و هستند. به‌داشتن چنین «کسب و کارمرگ» هم ببالند!

معلوم است که امپراتور خیانت به‌اعتماد مردم، فاتحان سفره آب و نان ملت و بختک‌های نشسته بر سرمایه‌های ملی ایران ما هستند. به‌داشتن سرمایه و اعتمادی چنین، ببالند!

معلوم است امپراتور بی‌نظیر مکر و ریا و تزویر و تنزه‌طلبی و مزوران تقدس‌گرای بی‌همتا در تاریخ ۳هزار ساله ایران هستند. به‌داشتن چنین قدرت فریب و خیانت و تجاوز و کشتار، بر ولایت خود ببالند!

قبیله اشرافی شیخان و والیان ولایت را هیچ نسبت و نسبی با مفاخر فرهنگ و هنر و ادب ایران‌زمین نبوده و نیست. آنها را مداحان نسخه‌پیچ مادون هنر و ادب، کفایت کرده تا از قبل منابر و مستمعین جهول، وظیفه و رزق و روزی‌شان برسد.

مفاخر فرهنگ و هنر ایران‌زمین، سلسلةی تاریخی‌اند که همیشه بر حکومت‌اند، نه در حکومت. از این رو نظرکردن نظام ولایی به‌سرمایه‌های ادبی قرون گذشته، افاقة تعدی به‌حرمت آفرینندگان اصیل هنر و ادب ایران امروز را نمی‌کند.

چه نیازی به‌سفارش آب از رودهای تاریخ دیرینه ادب فارسی برای شستن خون و تطهیر جنایت؟ لطف فرموده برای شکستن سنگ مزار احمد شاملو و غزاله علیزاده و دیگر وارثان فرهنگ و ادب ایران‌زمین، به‌چماقداران ولایت، فرمان ندهید و پشتیبانی‌شان را تأمین نکنید.

لطفاً «قاتلان به‌فرمان» که در دهة۷۰ شاعران و نویسندگان را کشته و مثله کردند، به‌مردم ایران معرفی کنید. قاتلانی که پیگرد ردشان، آدرس بیت ولایت فقیه را به‌مولوی و سعدی و حافظ نشان خواهد داد. همان «حافظ» ی که هشت قرن پیش بر پیشانی پینه‌بسته دین‌فروشان و محتسبان هم‌کیشِ منابرنشینان ریاکار، قرائت کرده بود که: «چون نیک بنگری، همه تزویر می‌کنند»...

دست جلادان و شیادان ولایت فقیه ـ این قاتلان شاعران، نویسندگان و دگراندیشان و قتل‌عام‌کنندگان پیشتازان آزادی ـ از افتخارات تاریخ سیاسی و ادبی ایران‌زمین کوتاه!
 
                                                                        3 مهر 96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر