۱۳۹۶ مهر ۲, یکشنبه

«رویای برباد رفته دختران دانش آموز»!

شروع سال تحصیلی و ترک تحصیل دختران


امروز اول مهرماه در حالی زنگ مدارس به صدا درمی‌آید که بسیاری از دختران نمی‌توانند در این کلاس‌ها حضور یابند چرا که آنان مجبور به ترک تحصیل شده‌اند.

در حال حاضر آمار ترک تحصیل دختران آن‌چنان بالا است که رسانه‌ها و مهره‌های رژیم ناگزیر شده‌اند، به این واقعیت تلخ اعتراف کرده و در این زمینه گزارشاتی از گوشه و کنار کشور منتشر کنند.

عامل اصلی ترک تحصیل دختران، فقر مفرط خانواده‌های آنان و عوامل دیگری نظیر مشکلات زیرساختی در آموزش و پرورش، اختصاص ندادن بودجه کافی توسط دولت ضد‌مردمی است که وضعیت را بحرانی کرده است.

در زمینه آمار بالای ترک تحصیل دختران در استانهای مرزی معاون وزیر آموزش و پرورش رژیم در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایلنا اعتراف می‌کند در استانهای مرزی 40تا 50درصد دختران از تحصیل در مقطع متوسطه ترک تحصیل می‌کنند.

این کارگزار دولت روحانی که رضوان حکیم‌زاده نام دارد به ناگزیر به این واقعیت اعتراف می‌کند که فقر خانواده‌ها و نیاز به‌ کار دختران آنها را مجبور به ترک تحصیل می‌کند: «در خانواده‌ها به‌خصوص در شهرهای کوچک کودکان بازوی کار خانواده محسوب می‌شوند، به‌طور مثال در فصل برداشت محصول این کودکان باید در کنار خانواده‌ها باشند“.

عامل دیگری که باعث می‌شود دختران از تحصیل بازبمانند مشکلات زیرساختی است. حکیم‌زاده در این مورد می‌گوید: ”در برخی از روستاها به‌دلیل دور بودن مدرسه فرزندان‌شان را به مدرسه نمی‌فرستند“. (خبرگزاری ایلنا 18شهریور 96) 

یک بار خبرگزاری دولتی ایرنا در گزارشی ادامه تحصیل برای دختران روستایی در شهرستان بانه در استان کردستان را «رویای دست نیافتنی» توصیف کرد و نوشت: ”در بسیاری از مناطق شهرستان بانه بسیاری از دختران به دلایل مختلف از تحصیل باز می‌مانند و برنامه مشخصی برای زندگی و آینده خود ندارند“.

در این گزارش در مورد علت ترک تحصیل دختران بانه آمده است: «در بسیاری از روستاهای شهرستان بانه مدارس در مقطع تحصیلی متوسطه اول و دوم وجود ندارد بنابراین بسیاری از دختران در مقطع ششم ابتدایی به بعد مجبور به ترک تحصیل هستند چرا که در روستای محل زندگی و یا روستای نزدیک آنها مدرسه در سطح متوسطه اول و دوم وجود ندارد».

موضوع بازماندن دختران از تحصیل منحصر به استانهای مرزی کشور نیست، در استانهای دیگر نیز آمار بالا است. مثلاً در شهر خنداب استان مرکزی وضعیت آن‌چنان حاد است که فرماندار این شهر در گفت‌وگو با خبرگزاری حکومتی مهر 2شهریور 96 می‌گوید ”آمار ترک تحصیل دختران در خنداب تأمل برانگیز است... این مسأله ناشی از نبود زیرساخت آموزش در برخی مناطق و هم‌چنین فقر مالی خانواده‌ها است“.

از این نمونه‌ها که اعتراف به گوشه کوچکی از این معضل است، زیاد است. ملاحظه می‌شود که بر اساس این اعترافها، اگر رویای دختران بانه برای ادامه تحصیل محقق نمی‌شود، اگر در استانهای مرزی کشور حدود نیمی از دختران ترک تحصیل می‌کنند... . ریشه این مشکلات فقرمفرط خانواده‌های و نبودن زیرساختهای لازم و یا کمبود آن در این مناطق و یا هر منطقه دیگر از ایران است که دختران را ناگزیر به ترک تحصیل می‌کند.

حاکمیت پلید آخوندی در حالی که سالانه بودجه نیروهای سرکوب را اضافه می‌کند بودجه لازم را به آموزش وپرورش اختصاص نمی‌دهد. بودجه سال 96 برای آموزش و پرورش آن‌چنان کم است که در همان زمان که در مجلس رژیم روی آن بحث بود مورد اعتراض تعدادی از اعضای مجلس رژیم قرار گرفت و مثلاً مسعود گودرزی از حوزه ممسنی و رستم گفت: ”متأسفانه نگاه به آموزش و پرورش نیز در بودجه امسال آنطور که باید نبوده است، با نگاهی به کشورهای توسعه یافته در دنیا می‌بینیم که آنها دارای یک آموزش و پرورش قوی هستند اما بودجه سال 96 همان تراژدی همیشگی را در مورد فرهنگیان اجرا کرده است. آموزش و پرورش تنها 5هزار میلیارد تومان برای ارائه بدهی‌هایش و 20هزار میلیارد تومان برای نوسازی زیرساختها نیاز دارد، آیا این مبالغ در بودجه سال 96 دیده شده است؟“ (خبرگزاری مجلس رژیم 2اسفند 95) 

اختصاص ندادن بودجه کافی برای آموزش و پرورش باعث می‌شود که عوامل رژیم خانواده دانش‌آموزان روستایی را با شیوه‌های مختلف تحت فشار مالی و اخاذی قرار دهند. به‌عنوان نمونه در سال تحصیلی گذشته، در روستای مختار آباد شهرستان رود بار جنوب در استان کرمان، دست‌کم ۱۰تن از دختران دانش آموزی را که والدین آنها توان پرداخت اخاذی ۳۰هزار تومانی مدیریت مدرسه را نداشتند هشت ضربه «شلاق» زدند و آنها را از مدرسه اخراج کردند.

در آبان سال ۹۴ یک دانش‌آموز ۱۲ساله کلاس ششم ابتدایی در اشنویه در استان آذربایجان غربی به‌خاطر نداشتن پول «هدیه به مدرسه» دست به خودکشی زد و جان باخت.

این نمونه‌ها گوشه کوچکی از واقعیت است که به رسانه‌های حکومتی درز کرده است. روشن است که ابعاد این معضل بسا گسترده‌تر تصویری است که از خلال این نمونه‌ها به دست می‌آید. البته هم‌چنین روشن است این محرومیتها به خشم انفجاری تبدیل می‌شود و روز به روز روی هم انباشته شده و شرایط را به یک انفجار بزرگ اجتماعی نزدیک می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر