«نیمایوشیج» چشم به راه برادرش «لادبُن»
ترامن چشم در راهم
 «شباهنگام
که می گیرند در شاخ "تَلاجن" سایه ها رنگ سیاهی،
وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم،
ترا من چشم در راهم.
 شباهنگام،
در آن دم که بر جا درّه ها چون مرده ماران خفتگانند،
در آن نوبت، که بندد دست نیلوفر، به پای سرو کوهی دام،
گرَم یاد آوری یا نه، 
 من از یادت نمی کاهم.
 ترا من چشم در راهم. زمستان ۱۳۳۶»

 ***

 نیمایوشیج این شعر را به یاد برادرش، لادبُن، سرود. شراگیم (پسر نیمایوشیج) در این باره می گوید: «... لادبُن جزء گروه ۵۳ نفر بود. از دست رضاخان می‌گریزد و به شوروی می رود (در سال ۱۳۱۰ ـ سالی که نیما و عالیه در آستارا بودند و عالیه‌ خانم مدیر مدرسهٔ دختران (نسوان) بود و نیما هم در مدرسهٔ پسران تدریس می‌کرد). شبی لادبُن به آنجا می آید با لباس مبدّل (لباس چوپانی) و چند روزی را در آنجا می ماند... شبی دو برادر [نیما و لادبن] بعد از شام می‌روند کنار رودخانه و لادبُن برادرش را در آغوش می‌کشد و ناپدید می شود در سیاهی شب. از آن سال به بعد دیگر هیچ خبری از لادبُن نشد.
 نیما شعری گفته به این مناسب که همهٔ دوستداران نیما خیلی دوست دارند آن شعر را و فکر می‌کنند این شعر، یک شعر عاشقانه بوده. بله، شعر، عاشقانه است... ولی این عاشقانه برای برادرش بوده است. این شعر "تو را من چشم در راهم" است. نیما چشم در راه برادرش (لادبُن) بوده و هرگز او را نمی بیند».

***

«لادبن اسفندیاری (متولد ۱۲۸۰ شمسی در یوش مازندران) مبارز و فعّال سیاسی ایرانی و از نخستین اعضای حزب عدالت بود.
 او برادر کوچک نیما یوشیج بود و به همراهش برای ادامه تحصیل از یوش به تهران رفت. لادبن و برادرش با تربیتی مدرن و دیدگاهی امروزین پرورش یافتند و در جوانی به کاروان تجدّدخواهی ایران پیوستند. بر خلاف نیما، لادبن پس از دوره تحصیلات راه سیاست را در پیش گرفت. او که از اعضای "حزب عدالت" بود به همراه برخی دیگر از اعضای آن پس از آغاز نهضت جنگل به آن پیوست. 
 در نهضت جنگل لادبن با همراهی افرادی چون عبد الحسین حسابی و ابو القاسم ذرّه به فعالیت‌های فرهنگی پرداخت. 
لادبن روزنامۀ "ایران سرخ" را به عنوان ارگان "کمیساریای دولت انقلابی جمهوری گیلان" منتشر کرد. برادرش نیما هم در انتشار این روزنامه با او همکاری می‌کرد. 
 با شکست جمهوری گیلان او به همراه جمعی دیگر در آبان ۱۳۰۰ شمسی بندر انزلی را به مقصد شوروی ترک کرد. 
 لادبن پس از حضور دوباره در ایران در سال ۱۳۱۰ کتاب "علل عمومی بحران اقتصادی دنیا" را در چاپخانهٔ باقرزاده تهران منتشر کرد. 
 بر اساس برخی منابع تاریخی لادبن به منظور تحقیق دربارهٔ "حزب کمونیست ایران" در فاصله سال‌های ۱۳۰۶–۱۳۱۰ به ایران آمد. 
 با استقرار حکومت پهلوی، دستگاه امنیتی به هیچ صدای مخالفی مجال بروز نمی‌داد و به هر حرکت ناوابسته به حکومت، بدگمان بود. 
 با تصویب قانون "منع فعالیت اشتراکی" معروف به «قانون سیاه»، که در سال ۱۳۱۰ به اطلاع عموم رسید، بسیاری از منتقدان تحت تعقیب قرار گرفتند و به حبس افتادند.
 لادبن اسفندیاری زندگی مخفیانه در پیش گرفت و سپس ناگزیر به ترک کشور شد. نیما برادر خود را تا مرز آستارا بدرقه کرد و پیش از عبور به خاک شوروی او را برای آخرین بار در آغوش گرفت.
 او قربانی تصفیه‌های استالین شد» (ویکی پدیا، فارسی).

***