۱۳۹۶ مرداد ۱۴, شنبه

«لئوی سوم»، «شارلمانی» را «تنفیذ!» کرد

مراسم تنفیذ روحانی توسط خامنه‌ای

نگاهی به جایگاه و وزن رأی مردم در حکومت آخوندی؛ عطف به افاضات جدید علم الهدی

اگر یک عنصری با انتخابات، مشروعیت سیاسی پیدا کرد اما مشروعیت دینی نداشت، طاغوت است؛ پذیرش این حکومت کفر است / نصب ولی امر، حاکمیت را از طاغوت بودن خارج می‌کند».

«مشروعیت سیاسی منهای مشروعیت دینی طاغوت است و اگر یک عنصری در جریان حاکمیت و مدیریت اجتماعی با انتخابات، مشروعیت سیاسی پیدا کرد اما مشروعیت دینی نداشت، طاغوت است و پذیرش این حکومت کفر است». آخوند علم الهدی
 


رضایت ولایت فقیه!
همان‌طور که بارها گفته‌ایم انتخابات، در نظام مبتنی بر سلطنت مطلقه ولایت فقیه یک نمایش تمسخربرانگیز و خیمه‌شب بازی لو رفته بیش نیست؛ نمایشی که کارکرد آن خرید مشروعیت برای حکومتی فاقد مشروعیت و تحمیلی به ملت ایران است. زیرا بر اساس گفته‌های پیشین آخوند مصباح یزدی «ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن رضایت ولی‌فقیه است!» :
«مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد».

«در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست‌جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری.
ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن 'رضایت ولایت فقیه' است.
اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است، صرفاً به این دلیل است که ولی‌فقیه مصلحت دیده است فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود.
ولی‌فقیه حق دارد و می‌تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلاً به رأی مردم مراجعه نشود انتخاب کند.
مشروعیت حکومت نه تنها تابع رأی و رضایت ملت نیست، بلکه رأی ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد»

بله، اگر تابه‌حال در حکومت آخوندی سخن از انتخابات بوده صرفاً به این دلیل است که یک «شاه سلطان خلیفه» ی دارای اختیارات فرا قانونی به نام «ولی‌فقیه» مصلحت دیده که فعلاً انتخابات باشد و نظر مردم هم «محض خالی نبودن عریضه» گرفته شود.

براستی این طرز تلقی از «مردم» و «انتخابات» سالهای نوری با جهان مترقی و شعور انسان معاصر فاصله دارد. این دیدگان مادون تاریخ انسان با الفبای یک دموکراسی برآمده از آرای مردم و پایه‌های یک نظام دموکراتیک در تعارض است. نمونه این‌گونه تلقی از مردم و حکومت را تنها باید در بربریت پیش از قانون حمورابی جستجو کرد.

ماست «سیاه» است یا «سفید» ؟!
حال آخوند علم‌الهدی، این ایلخان صاحب اختیار ولی‌فقیه در مشهد، همان جملات آخوند مصباح یزدی را با آب و لعابی دیگر بازتکرار می‌کند؛ منتهی درجه وقاحت در آن بیشتر است، تا جایی که مشروعیت سیاسی منهای مشروعیت دینی را معادل «طاغوت» می‌خواند. او در تشریح این جمله مشعشع خود نیز ابایی ندارد که بگوید: «اگر یک عنصری در جریان حاکمیت و مدیریت با انتخابات مشروعیت سیاسی پیدا کرد اما مشروعیت دینی نداشت، طاغوت است و پذیرش این حکومت کفر است!» ؛ یعنی اگر مردم کسی را برگزیدند و او بواسطه آرای آنان روی کار آمد اگر ولی‌فقیه او را نپذیرد او طاغی است. این حرف همان حرف ساندویج شدة‌ خمینی است که گفت: «اگر تمام جامعه بگوید ماست سفید است، ولی امام بگوید ماست سیاه است حرف امام ملاک است».
 
«تنفیذ»، واژه‌یی خمینی ساخته
در تمام دموکراسی‌ها بعد از این‌که رئیس‌جمهور حائز اکثریت آرای مردم شد، صاحب مشروعیت می‌گردد و ریاست‌جمهوری را از رئیس‌جمهور قبلی تحویل می‌گیرد. قدرت، اختیار و مشروعیت رئیس‌جمهور برآمده از رأی مردم و مبتنی بر آن است. او مظهر قدرت مردم و سمبل اراده و انتخاب آنان است اما وقتی نوبت به معجونی به نام «جمهوری اسلامی!» می‌رسد رئیس‌جمهور آن یک پادوی نظام و به قول آخوند خاتمی یک «تدارکاتچی!» ولی‌فقیه بیش نیست.

در عکس زیر که مراسم تنفیذ رجایی توسط خمینی را نشان می‌دهد دقت کنید. انگار «لئوی سوم» با دست خویش تاج بر سر «شارلمانی» می‌گذارد و این امپراطور را به این وسیله «تدهین» و «تنفیذ» می‌کند.

این کبر غیرقابل تعریف فرعونی و این نخوت و گنده دماغی «طاغوت» گونه خمینی، و در نقطه مقابل چاکرمنشی و آستان بوسی ذلیلانه یک رئیس‌جمهور نظام (رجایی) تمام داستان این به‌اصطلاح «تنفیذ!» را در یک کلمه ضدبشری و موهن بیان می‌کند.

مراسم تنفیذ رجایی توسط خمینی

حال خامنه‌ای که شاگرد دست چندم شیطان بزرگ (خمینی) هم نیست، ناشیانه سعی دارد همان سنت خمینی ساخته را تکرار کند اما بی‌مایه فطیر است و او نیاز دارد کسی مانند علم‌الهدی را به صحنه بفرستد تا بگوید:
«مقام معظم رهبری حکمی که به رئیس‌جمهور دادند فرمودند من شما را به ریاست‌جمهوری 'منصوب' می‌کنم و نصب ولی امر و امامت، حاکمیت را از طاغوت بودن خارج می‌کند».

این مهره خامنه‌ای که فکر می‌کند هنوز بشریت در دوران قرون وسطاست و باید امپراطور توسط پاپ تدهین شود اگر نه امپراطوری او باطل و کفرآمیز است می‌گوید:
مشروعیت دینی در کنار مشروعیت سیاسی باعث می‌شود عنصری که دارای مشروعیت دینی است، طاغوت نباشد، آن‌چیزی که به خدا و مقام امامت و ولایت مربوط است، انتصاب است به همین دلیل رهبر معظم انقلاب از واژه منصوب استفاده کردند. غیر از این مدیریت و حاکمیت، طاغوتی است و تنها چیزی که یک حاکم را در جامعه دینی حاکم مشروع قرار می‌دهد نصب ولی امر است.

یعنی خلاصه کلام حرف «انتخابات» را نزنید! انتخابات یک خیمه شب بازی بیشتر نبود برای این‌که نظام به «استکبار جهانی!» اثبات کند که جمهوری اسلامی مشروعیت دارد و مردم از آن حمایت می‌کنند وقتی بحث جدی می‌شود ولی‌فقیه چیزی جز «انصابات» و «تنفیذ» را به‌رسمیت نمی‌شناسد. اگر همه مردم بگویند ماست سفید است ولی ولی‌فقیه بگوید سیاه است ملاک حرف ولی‌فقیه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر