بهدلیل فقر مفرط بخشی از مردم برای امرار معاش ناگزیرند به جمعآوری مواد غذایی و وسائل اسقاطی از میان زبالهها روی بیاورند. در این میان وضعیت کودکان زباله گرد که بهدلیل فقر خانواده از تحصیل بازماندهاند تا از طریق این کار سخت و طاقتفرسا به معیشت خانواده کمکی کنند دردناکتر است.
بر اساس آمارهای غیررسمی حدود هفت میلیون کودک کار، چهار میلیون کودک ترک تحصیل کرده هستند.
یکی از اعضای یک نهاد حکومتی موسوم به ”جمعیت امام علی“ به خبرگزاری حکومتی ایسنا گفتارهای غیررسمی تعداد کودکان کار را هفت میلیون تن اعلام کرده است. (ایسنا 22خرداد 96)
کودکان کار و زباله گرد عمدتاً ساکنان حلبی آبادها وحاشیه نشینان شهرها هستند.
وضعیت کاری و معیشتی این کودکان آنچنان فاجعهبار و دردناک است که رسانههای حکومتی نمیتوانند از کنار آن بگذرند و به ناگزیر بخشی از وضعیت ناهنجار و تاسفباری را که بر این کودکان میگذرد منعکس میکنند.
خبرگزاری حکومتی ایسنا 8مرداد 96 در مطلبی با عنوان ”سطل آشغالهایی که سفره کودکان گرسنه میشود! “ گزارشی در مورد وضعیت تأسفبار یک کودک زبالهگرد دارد که خلاصه آن چنین است: «نوجوان چشم بادامی آن چنان سیاه و دودی شده که هر کس نداند گمان میکند ذغال فروش است. شلوارش که حداقل سه سایز بزرگتر از اندازه اصلیاش میزند، چند تای بزرگ از پاچهها خورده و پیراهن بلندش هم تا نزدیکیهای زانو رسیده است و دستان پیر و چروکش از پیری زودرس او خبر میدهند، تا کمر داخل سطلهای زباله خم میشود و کیسهها را یکی پس از دیگری خالی میکند، تا بالاخره نانی که به قیمت جانش تمام میشود را پیدا کند. . او میگوید بیشتر وقتها ناهارم را از داخل زبالهها پیدا میکنم، اما شامم را در کنار دوستانم که آنها هم زبالهگرد هستند میخورم. در واقع چند نفری میشویم که مبلغی را جمع و در اطراف شوش اتاقی را اجاره کردهایم“.
سایت حکومتی قطره 9خرداد 96 نیز در مطلبی با عنوان ”گزارشی تکاندهنده از زندگی کودکان زبالهگرد“ وضعیت آنها را چنین توصیف میکند: «بچههای ایرانی و افغان بهطور مستقیم با پیمانکارانی که با شهرداری کار میکنند، در ارتباط هستند و در ازای پرداخت مبالغی قابل تأمل، در مراکز تفکیک زباله استخدام میشوند. این گاراژها فاقد هر گونه امکانات بهداشتی و مملو از جانوران موذی هستند که در میان کوههای زباله موجود در آنها وول میخوردند. این در حالی است که از حداقل تغذیه و پایینترین سطح ممکن بهداشت برخوردارند. آنها نمیدانند چه آینده سیاهی در انتظارشان است و وقتی سرانگشتان دست و پاهایشان با اشیای تیز داخل زبالهها زخمی یا طعمه دندانهای تیز موشهای گرسنه میشود، با تکه پارچهای که از دل همان زبالهها پیدا میکنند، زخم دست و پایشان را میبندند؛ غافل از اینکه بهدلیل ابتلا به بیماریهایی مثل ایدز، هپاتیت، حصبه، کزاز، اسهال خونی، انگلهای رودهای، سالک پوستی، زانو درد و کمر دردهای بیامان، فرصت چندانی برای زندگی سالم نخواهند داشت. آرزوهایی مثل «آرزوی داشتن مادر»، «خوردن غذای گرم»، «یک وعده غذای خوب»، «یک بسته مداد رنگی» و... عمده فهرست آرزوهای این بچهها را تشکیل میدهند».
در همین رابطه سایت باشگاه خبرنگاران رژیم 4تیر 96 بهنقل از مؤسسه حکومتی موسوم به جمعیت امام علی مینویسد: «مروری بر فهرست تبعات مهیب زندگی روزمره در جوار موشها به اندازه ۶۰ثانیه از زمان ما را نمیگیرد، اما تقریباً تمام زمان زندگی این کودکان را تباه میکند و همه اینها فقط بخشی از زندگی تلخ کودکان معصومی است که دست بی مسوولیتی و تقدیر دگرساختهشان بر این قرار گرفته که در تهماندههای مردمان شهرها نه فقط امرار معاش که زندگی بگذارند و بگذرانند.
عواملی چون تصادفات دلخراش با ماشینهای زباله و ماشینهای شخصی، تعرضهای وحشیانه و متعدد، تغذیه کاملاً آلوده، بهداشت زیرصفر، فقدان مدارک هویتی، محرومیت کامل از تحصیل و مشکلات بیشمار دیگر میدهند تا ریشه حیات این کودکان را بسوزاند و در عنفوان کودکی، خاکسترنشین بیماری و اعتیاد و مرگشان سازد».
واقعیت این است که کودکان زباله گرد، پا برهنه، در داخل کوهی از زباله با جانوران موذی و موش، برای اینکه روزی خود و خانواده را تأمین کنند، محصول حاکمیت غاصب و چپاولگر ولایتفقیه است.
آری، این وضعیت آن روی سکه چپاول و غارتگری نظام پوسیده آخوندی است که این روزها اختلاسهای میلیاردی رئیسجمهور و معاون رئیسجمهور و برادر رئیسجمهورش صفحات رسانههای رژیم را سیاه کرده است.
منبع :«ناهارم را از داخل زبالهها پیدا میکنم»!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر