گور خواب ها
گورهای جمعی، کنار تهران.
زندگی در گور. گورخوابها؛ کسانی که مرگ را زندگی میکنند.
این عین عبارتی است که در یکی از روزنامههای حکومتی به نام شهروند با تیتر و عکس بزرگ _با افتخار! _ منتشر شده است.
«گورخوابها برگشتهاند. هر کدام به داخل یک قبر سر میخورند. در تاریکی یا مشغول مواد میشوند یا به چه فکر میکنند، نمیدانیم. سکوت گورستان سنگین و هوا سرد است. یکییکی، بنرهای پاره، تکه پتوهای مندرس و تخته چوبهای نیمه سوخته روی گورها کشیده میشود. آنها مرگ را زندگی میکنند.» (1)
اما در نصیرآباد هیچکس هویت ندارد. آنان بینام و بیمرام و بیهویت زندگی میکنند. اصلاً فاش نشدن اسمشان بخشی از هویتشان است. در اینجا پاسداران نامشان را له و هویتشان را مچاله کردند. ببینید در همان نشریه حکومتی چه نوشته:
«فاشنشدن اسمشان جزیی از هویتشان است... تمایلی برای حرفزدن ندارند. نگاهشان هم که میکنی رو برمیگردانند... شهناز میگوید: پنج روز پیش برای تهیه مواد آمدم اینجا، آخه شنیدم اینجا مواد ارزانتره، یه نفر بهم حلوا داد. دیدم چند نفر بالای گورها نشستن، از اون حلوا بشان دادم، دیدم همزبان منن، تصمیم گرفتم بمانم، شوهرمم قراره بیاد همینجا.
متأهلی؟ بچه داری؟
ها، ٣ تا پسر دارم، پسر بزرگم ١٨سالشه و یک دوقلوی ١۶ ساله هم دارم.
اهل کجایی؟
20ساله که از شهرستان به تهران آمدم.
خانوادهات کجا هستند؟ ازت خبر دارند؟
پدر و مادر و ٧برادرم شهرستانند، خبری از سرنوشت من ندارن. نمیتونم برگردم، اگه برگردم، چون معتادم حتماً منو میکشن.
چند وقته معتاد شدی؟
پنج ساله.
چطور معتاد شدی؟
... . دانههای درشت اشک روی گونههای فرو رفتهاش میچکد، نفس عمیقی میکشد و انگار به پنجسال گذشته برگشته است. حالا تمایل بیشتری دارد که درباره خودش حرف بزند.
چند وقته کارتنخوابی؟
الان سه ساله که کارتنخواب شدیم.
پسرات کجا هستند؟
پسرام رفتن خونه عموشان، درس میخوانن، زنگ میزنم بهشان، اونا فقط گریه میکنن، پسر بزرگم میره سرکار؛ اما تا حالا سه بار میخواسته خودکشی کنه، میگه عمو و زنعمو خیلی خوبن اما من دیگه نمیتوانم بشینم سر سفرهشان.
میخواهد بغضش را قورت بدهد؛ بهزور میخندد... گروهی از زنان و مردان سیاهپوش ١٠٠ متر آنطرفتر عزیزی را به خاک سپردهاند. صدای مویه و نوار روضه میآید. شهناز سرش را آرام و با افسوس تکان میدهد. برای اینکه صدا به صدا برسد، صدایش را بالاتر میبرد.
”میخوام ترک کنم، تو را به خدا، تو را به دینتان کمکم کنید که ترک کنم، خسته شدم، خسته شدم از هر روز گداییکردن تو عوارضی. من قبلاً میآمدم قبرستان، حالم بد میشد، بار اولی که منو کشیدن پایین تو قبر تا سه روز مریض بودم و نتونستم بخوابم، اما خب چارهای ندارم، جایی را ندارم که برم“.
چرا نمیری کمپ؟
'چندبار رفتم، اما آنجا منو میزنن، موهامو میکشن. موهامو میتراشن، شلنگ رو گره میزنن و با گره شلنگ ما رو میزنن، هنوزم جای کتکهایی که خوردم روی بدنم هست، من دیگه جانی ندارم که کتک بخورم.“.. (2)
این خبر مربوط به روزگار ماقبل تاریخ یا دوران برده داری نیست. مربوط به صحرای افغانستان و دشتهای آفریقا هم نیست. این تصویر و این خبر مربوط به همین ایام، در رسانههای همین نظام و در کنار همین پایتخت است.
دختری در جوانی زنده به گور شد. پسری خود را کشت و مادری در قبر به خواب رفت و هرگز بیدار نشد.
در گورستان هر کس در یک قبر میخوابد اما در نصیرآباد هر 4تن در یک گور.
حتی کمپها و مراکز درمانی هم که به علت جنس شغل و مسئولیتشان باید ذرهیی احساس و عواطف و نوع دوستی داشته باشند در نظام ولایتفقیه شکنجهگاه است. شهناز میگوید به خدا میخواهم ترک کنم اما کمپ نمیروم چون شلنگ رو گره میزنن و با گره شلنگ ما رو میزنن... نه! به کمپ نمیروم چون دیگر جانی و جایی برای کتک خوردن ندارم.
این محصول، ثمره و آیینه تمام نمای اندیشه، آرمان و عمل نظام ولایتفقیه است.
زندهبهگوران نصیرآباد هیچ حقی ندارند؛ نه حق نان، نه مسکن و نه حق جان. حتی برای دوا و درمان هم امکان و پشتیبانی ندارند.
در حالی که مزدوران و پاسداران و آقازادههای نظام رسماً با یک اشاره و یک تکه کاغذ هزار هزار میلیارد وام میگیرند و پس هم نمیدهند، کودکان و مادران گور هیچ سهمی ندارند. انگار هرگز متولد نشدند، بزرگ نمیشوند، ازدواج نمیکنند و... آنان فقط میمیرند. روز در جستجوی یک تکه نان در زبالهها و شب در جستجوی یک تکه خواب در گور.
بله! این تصاویر و خبرها، مربوط به یکی از روزنامههای حکومتی در هفتم دی ماه 1395 است و در همین روز _7دی_ کیهان حکومتی در دعوای باندی کمی پرده را کنار میزند:
«اگر شما یکی از عوام جامعه باشید برای گرفتن وامی که قانونی و حق شماست - مانند وام ازدواج - باید از هفت خوان رستم بگذرید اما عدهیی میتوانند با دادن تنها یک چک 1300 میلیارد تومان وام بگیرند و پس هم ندهند. اگر دومین قسطتان عقبافتاده باشد با شما و ضامن و هر کسی دستشان برسد تماس میگیرند و تهدید میکنند که هرچه زودتر بیا و با سودش بده والا فلان و بهمان میکنیم و البته که میکنند. اما همان بانکها حاضر نیستند از آن آقایی که وام نجومی چند صد میلیاردی و حتی بالای هزار میلیارد گرفته شکایتی کنند» (3)
و باز در همین روز _7دی_ سایت حکومتی آرمان از ثروت میلیاردی وزیری میگوید که اگر امکان غارت و چپاول دولتی را نداشت امروز در یکی از همین گورها خوابیده بود.
«ثروت محصولی هنوز هم فراموش نشده و یار دیروز احمدینژاد وقتی به برخی مراسم میرود، هنوز از او درباره ثروت و داراییاش سؤال میشود، مانند نشستی که در دانشگاه شیراز برگزار شد...» (4)
و باز همین روز در یک روزنامه دیگر رژیم صحبت از دزدی 39هزار میلیاردی میشود:
«رئیس کمیسیون تلفیق برنامه ششم از درآمد ۸۰ هزار میلیارد تومانی دولت از محل هدفمندی یارانهها خبر داد و گفت فقط حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان آن به مردم پرداخت میشود و ۳۹ هزار میلیارد تومان آن به خزانه بازنمیگردد که این خود یک تخلف قانونی است...» (5)
با همین 39هزار میلیارد تومانی که مدیران و حاکمان نجومی ربودند، میلیونها گورخواب و کارتن خواب و آواره از خیابان و بیابان و حاشیه شهرها جمع میشد. اگر به هر کدام 5میلیون تومان میدادند، هفت میلیونوهشتصد هزار نفر جان میگرفتند و امروز از نامشان و هویتشان شرم نمیکردند.
جالب اینکه مدیران نجومی، از بالاترین مسئول حکومتی تا مزدوران جزء، روز روشن و در علن دزدیهای میلیاری دارند و در دعواهای باندی هم افشا میشود اما هیچ قانون و ارادهیی موضوع دزدیهای صدبار افشا شده پیگیری نمیکند. اموالی که از حلق کودکان گور و حلقوم ضعیفترین اقشار جامعه دزدیده و به جیب قاتلان و حاکمان سرازیر میشود.
اما این همه ماجرا نیست. گورخوابها که از فرط استیصال در زمستان و زیر باران به گورها پناه آوردند، آن جا هم امنیت ندارند. در گور هم به جرم بیکسی و بیپناهی و به جرم هویتی که مصادره شد، دستگیر و شکنجه میشوند. دستگاه قضایی که سرکردهاش با 63حساب شخصی، هزار میلیارد اموال و سرمایههای مردم را یک جا تصاحب کرد، این معضل و مسأله اجتماعی را هم مانند بقیه موارد _با حذف صورت مسأله_ طی یک اقدام فوری و ضربتی، با یک اشاره حل کرد.
بله! ممکن است موضوع پیگیری قضایی دزدیهای نجومی و سرقتهای میلیاردی سران و پسران و اقوام دور و نزدیشان تا چند سال هم طول بکشد. ممکن است پرونده خلافهای اخلاقی قاری بیت ولایت بعد از ده سال و بسته و مختومه اعلام شود، اما پرونده گورخوابها ظرف یک ساعت رسیدگی شد. بله به همین سرعت. چند ساعت پس از انتشار. باور نمیکنید؟ این هم خبر بعد از انتشار در همان روز 7دی:
«به گزارش خبرگزاری هرانا بهنقل از قانون، باز هم بهجای حل مسأله صورت مسأله را پاک کردند، پس از انتشار گزارشی در روزنامه شهروند درباره گورخوابهای شهر نصیرآباد شهرستان شهریار، مسئولان این شهرستان در یک طرح ضربتی صبح امروز با ضرب و شتم این کارتنخوابها اقدام به بیرون راندن آنها از این گورستان کردند.»
حالا دیگر گورخواب، گور هم برای خواب ندارند!
«صبح امروز بسیاری از خبرنگاران و انجمنهای خیریه برای رسیدگی به وضعیت این کارتنخوابها به گورستان نصیرآباد مراجعه کردند که با گورستانی خالی مواجه شدند. پس از جستوجوهای فراوان تنها یکی از این کارتنخوابها را پیدا کردند که او نیز با ترس و دلهره به خبرنگاران و انجمنهای خیریه گفت: تنهایمان بگذارید صبح زود یکسری از مسئولان آمدند و ما را با کتک بیرون کردند، الآن همین گور را برای خوابیدن نداریم.» (6)
آری! این محصول 38سال فساد، ثمره بیش از سه دهه دروغ و دغل و غارت و آیینه تمام نمای اندیشه و آرمان نظام ولایتفقیه است.
یکی از نشانههای فساد سیستماتیک حکومتی و نظام سراسر فریب ولایت مکار، نحوه نگرش به همین معضل اجتماعی است. باندهای خودپرست و خودکامه و قدرت پرستی که برای رسیدن به قدرت در جنگ انتخابات از هر وسیلهیی استفاده میکنند، همین گورخوابها را نردبان و سکوی پرش کردند.
هر باند به جای شرم و پاسخگویی از جنایت برملا شده تلاش میکند باند مقابل را متهم کند و باند مقابل هم گورخوابهای بیپناه را ابزار جنگ تبلیغاتی خودش میکنند. انگار این پدیده که تنها گوشهیی از جنایات و فجایع اجتماعی میهن است یک شبه خلق و معرفی شده. انگار نه انگار که 4سال پیش مشابه همین گزارش و همین تصاویر منتشر شد. حتی همان کسانی که یک هفته قبل موهای شهناز را تراشیدند، با گره شلنگ بدنش را کبود و کودکش را زنده به گور کردند و آنان که دیروز با یک طرح ضربتی همه را تار و مار کردند امروز مدعی شدند.
آخوند روحانی؛ که صبح چهارشنبه هشتم دی طی سخنانی در جلسهیی موسوم به نشست تخصصی جامعه نظارت و بازرسی دولت _ در محل اجلاس سران رژیم_ سخنرانی میکرد، گفت:
«شنیده بودیم بعضیها از فقر، بیچارگی، اعتیاد کارتنخواب هستند و زیر پلها میخوابند. قبرخواب را کمتر شنیده بودیم. این طرف از سرما به قبر پناه برده بود تا جای گرمی پیدا کند. چه کسی میتواند در جامعه بزرگی مثل ایران این وضعیت را ببیند.»
این نمای واقعی آینه تمام نمای ایدئولوژی و فرهنگ خمینی است. ایدئولوژی فریب و فرهنگ مکر و ریا و چپاول. انگار مردم و مخاطبینش مقصر هستند و دیگران باید پاسخ بدهند که چرا بخشی از مردم در گور میخوابند؟ انگار نه انگار که خودش و رژیم سراپا فاسد ولایتفقیه، مسئول اول همه ناهنجاریهای اجتماعی، فساد، دزدیهای نجومی و فقر، کارتن خوابی و انبوه دردهای عمیق اجتماعی هستند. شیخ شیاد در قسمت دیگری از صحبتش به کارتن خوابی در اروپا اشاره میکند و از این وضعیت اظهار تعجب میکند.
مکار حیلهگر به این وسیله میخواهد از یک طرف برساند که در اروپا هم برخی مردم در کارتن میخوابند و نباید به دولت خرده گرفت و از طرفی با اظهار تعجب خودش را کنار بکشد. انگار همین امروز از یک کره و سرزمین دیگر وارد این مملکت شده و هیچ آشنایی و مسئولیتی هم نداشته است. این میزان فریبکاری و دروغ در هیچ مملکت و هیچ اندیشه و مرامی سابقه نداشته است. میداند اگر به صراحت بگوید نمیدانستم میگویند وای بر تو! وای بر رئیس دولتی که در چند کیلومتری پایتخت، مردم در گور میخوابند و نمیداند؛ اگر هم بگوید میدانستم باید پاسخ دهد.
این همان شیخ شیادی است که حقوقهای نجومی مدیرانش را تک نمود و جار و جنجال دانست و دزدان میلیاردی را با عبارت بدهکاران وامهای عقبافتاده نجات داد. همان دولتی که شهردارش یک میلیون و یکصد هزار متر مربع زمین مردم را به ارزش دوهزار و دویست میلیارد تومان دزدید و مدیر سایتی که دزدیاش را افشا کرد دستگیر کردند (7) و کنارش مردم در گور زندگی میکنند و از آن یک صدمیلیون و یکصدهزار متر مربع زمین یک متر هم نصیبشان نمیشود.
آری! طبق آمار رسمی و اعتراف سایتهای حکومتی بیش از 30درصد مردم نان شب ندارند و میلیونها مردم در حاشیه و کارتن و... در مرگ زندگی میکنند و نصیب چیزی جز دروغ و فریب و سیاهکاری نیست.
این محصول و عصاره نظام ولایتفقیه است. ولایتی که تمام دنیا را حقه باز و دزد و ستمکار میداند
راستی! الآن گورخوابها کجا هستند؟
در این سرما در کدام گور میمیرند؟
چه کسی از حقوقشان دفاع میکند؟
آیا ما هنوز زندهایم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سایت حکومتی شهروند: گزارش ویژه از گورخوابهای نصیرآباد؛ زندگی در قبر_ 7دی 1395
2- سایت حکومتی شهروند: گزارش ویژه از گورخوابهای نصیرآباد؛ زندگی در قبر_ 7دی 1395
3- رونامه حکومتی کیهان _ یادداشت روز. 7دی 1395
4-سایت حکومتی آرمان_ ثروت فراموش نشدنی محصولی! 7دی 1395
5- روزنامه حکومتی وطن امروز_ تخلف 39هزار میلیاردی در درآمد هدفمندی. 7دی 1395
6-هرانا _ ادامه همان مطلب _ 7دی
7-ماجرای پرونده اختلاس در شهرداری و دستگیری آقای یاشار سلطانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر