علی کنکوری بخون!
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم رو لب پشت بوم ما نباس نشست
هنوزم گنجشکا میافتن تو حوض نقاشی
هنوزم سور حکیم باشی میشن
هنوزم جمعهها خونبارونیان
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
نکنه تـو «داو» گرگم به هوا
فصل خونبازیهای فقیه و شا
هنوزم کوچهها تاریکان و انگار همه شبمسخی شدن!
نکنه قصه «تلخون» نباشه
نکنه یار دبستون نباشه
نکنه کسی نپرسه از نسیم: به کجا چنین شتابان؟
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم با شوق سکههای عید
زمستونو سر میکنیم
هنوزم همسفر ماهی سیاهیم
با دلی لک زده واسه یه تیکه آزادی و خیال دریایی شدن
صداهای «شهر قصه» هنوزم شنیدنیست
رؤیاهای «دختر چادر زری» چه دیدنیست
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم ترانههای فرهاد و فروغی دوست داشتنیان
اگرم من و تو کم گفتیم و کم خوندیم و کم یکی شدیم
هنوزم حافظ و شاملو و مشیری و فروغ...
ـ شاعران شعرهای «بی نقاب و بیدروغ»... ـ
هنوزم آزادی، رؤیای قشنگ ایرونه
اگه حتی توی ایرون زندونه
اگرم «همخونی» افسانهیی تُـو ترانههاست
هنوزم عاشقیها، رفیق آشیانههاست...
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم رو لب پشت بوم ما نباس نشست
هنوزم گنجشکا میافتن تو حوض نقاشی
هنوزم سور حکیم باشی میشن
هنوزم جمعهها خونبارونیان
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
نکنه تـو «داو» گرگم به هوا
فصل خونبازیهای فقیه و شا
هنوزم کوچهها تاریکان و انگار همه شبمسخی شدن!
نکنه قصه «تلخون» نباشه
نکنه یار دبستون نباشه
نکنه کسی نپرسه از نسیم: به کجا چنین شتابان؟
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم با شوق سکههای عید
زمستونو سر میکنیم
هنوزم همسفر ماهی سیاهیم
با دلی لک زده واسه یه تیکه آزادی و خیال دریایی شدن
صداهای «شهر قصه» هنوزم شنیدنیست
رؤیاهای «دختر چادر زری» چه دیدنیست
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
هنوزم ترانههای فرهاد و فروغی دوست داشتنیان
اگرم من و تو کم گفتیم و کم خوندیم و کم یکی شدیم
هنوزم حافظ و شاملو و مشیری و فروغ...
ـ شاعران شعرهای «بی نقاب و بیدروغ»... ـ
هنوزم آزادی، رؤیای قشنگ ایرونه
اگه حتی توی ایرون زندونه
اگرم «همخونی» افسانهیی تُـو ترانههاست
هنوزم عاشقیها، رفیق آشیانههاست...
توی این هوای سرد همه سر در گریبون
به سرم زده بگم علی کنکوری بخون!
س.ع.نسیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر