اريش فروم نويسنده
آلماني : ” معمول ترين اشتباه مردم اينست كه ” نثاركردن ” را با ” ترك ” چيزها ،
محروم شدن و قرباني گشتن ، يكي مي دانند. كساني كه هنوز منش هاي آنان به اندازه
كافي رشد نيافته واز مرحله ” گرفتن” ، ” سود بردن ” و ” اندوختن” فراتر نرفته اند ،
اينان از كلمه نثار كردن ، دركي
همانند مفهوم فوق دارند . شخص تاجر مسلك ، هميشه حاضر است چيزي بدهد ، ولي فقط در صورتيكه بتواند متقابلا چيزي بگيرد
. دادن بدون گرفتن ، به منزله فريب خوردن اوست ! مردمي كه جهت گيري اصلي آنان بارور نيست ، احساس ميكنند كه نثار كردن ، فقر مي آورد . به همين دليل اكثراين افراد از
نثار كردن پرهيز مي كنند .براي كسي كه داراي منشي بار آور وسازنده است ، اما نثار كردن مفهوم كاملا متفاوتي دارد . نثار
كردن عاليترين مظهر توان انساني است . در حين نثار كردن است كه من قدرت ، ثروت و
توانايي خويش را احساس مي كنم . درك نيروي حياتي و قدرت دروني ، كه بدينوسيله ، به
حد اعلاي خود مي رسد ، مرا غرق شادي ميكند ، لبريز مي كند ، و زنده و در
نتيجه احساس شادي مي كنم . نثار كردن از
دريافت كردن شيرين تر است ، نه به سبب آنكه ما
به محروميتي تن مي دهيم ، بلكه به
اين دليل كه شخص در عمل نثار كردن ، زنده بودن خود را احساس ميكند. اما بخشيدن
چيزهاي مادي ، چندان اهميتي ندارد . بخشيدني
كه واقعا ارزنده است ، اختصاصا در
قلمرو حيات انسان است .يك انسان چه چيز را
به ديگري نثار ميكند . او از خودش ، يعني گرانبهاترين چيزي كه دارد و ازحياتش نثار
ميكند . او ، با چنين بخششي از زندگي و
حيات خويش ، فرد ديگري را احيا ميكند و در ضمن افزودن ، احساس زندگي در خويش ،
احساس زنده بودن در ديگري را بارورتر مي سازد . ” اريش فروم ـ هنر عشق ورزيدن ”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر