غرب و خصوصاً امریکا به سرعت به نقطه تعیین تکلیف نهایى با رژیم قرون وسطایى خمینى نزدیک می‌شوند. این نه یک انتخاب، بلکه ضرورت سرسخت است که خود را به آنها تحمیل می‌کند. این ضرورت و نیاز، ریشه در ٢ عامل پایه‌ای دارد:
- در حالى که غرب از رژیم خواستار انجام مینیمم‌های رفرم لازم براى تطبیق با نظم جهانى منبعث از غرب بوده، رژیم تمامى فرصت‌های اهدایى و تاریخى براى انجام این مهم را از دست داده است. 

- رژیم به لحاظ ماهوى داراى کردار و رفتارى است که در شرایط کنونى- در حالیکه تاریخ مصرفش رو به اتمام است، منافع غرب را به طور روزافزون، به‌صورت جدى و کلان تهدید می‌کند. 

با شکست پروژه رفرم رژیم در هیئت برجام و در غیاب اوباما، غرب و خصوصاً امریکا با شتاب به سمت گرانیگاه تعیین تکلیف نهایى با رژیم سوق داده می‌شوند. در شرایط کنونى و به‌صورت منطقى، به رسمیت شناختن شوراى ملى مقاومت لازمه ورود جدى به نقطه تعیین تکلیف نهایى می‌باشد. این اقدام را می‌توان به عنوان تست نهایى قابلیت و پتانسیل رفرم پذیرى رژیم تلقى کرد. مسئله را اندکى باز کنیم:

مهمترین نتیجه‌گیری از ورود رژیم به برجام و سرانجام شکست آن، این است که:

- رژیم را می‌توان با وارد آوردن فشار تصاعدى به نقطه تغییر رفتار رساند و تغییر رفتار را عاید نمود،
- با برجام، اما تغییر رفتار در حوزه‌های ماهوى و محورى رژیم- یعنى تروریسم و تجاوزگرى، حاصل نشد. 

شکست برجام در حاصل کردن تغییر رفتار رژیم در حوزه‌های تروریسم و تجاوزگرى به این دلیل است که فشار وارده به‌واسطه تحریم‌ها، فشارى از جنس وجودى (existential) نبوده و اصولاً از سنخى نبوده که بنیاد رژیم را نشانه رود. پس تنها تست باقیمانده براى ارزیابى پتانسیل رفرم پذیرى رژیم- به عنوان اتمام حجت غرب براى حفظ رژیم، این است که فشار و شوکى را از جنس وجودى (و سرنگونى) به این رژیم وارد کند. از این زاویه، به رسمیت شناختن شوراى ملى مقاومت و شروع یک دیالوگ رسمى با آن را می‌توان به عنوان آخرین شانس رژیم براى تغییر رفتار آن ارزیابى کرد. یعنى اینکه، از این به بعد، تعقیب هر دو سیاست تغییر رژیم و سیاست رفرم توسط غرب، هر دو اجباراً از شناسایى شوراى ملى مقاومت می‌گذرند. 

در صحنه عمل، اکثریت قریب به اتفاق مجلس سنا و نمایندگان امریکا می‌تواند به‌عنوان موتور محرکه سیاست شناسایى شورا فعال شود. اصولاً کنگره در رابطه با ایران به دو بخش تقسیم می‌شود: انها که براى تغییر رژیم هستند و آنهایى که فقط براى تغییر رفتار رژیم هستند.

به رسمیت شناختن شوراى ملى مقاومت- به عنوان فشار نهایى وجودى براى تست قابلیت و پتانسیل رژیم براى تغییر رفتار در حوزه‌های تروریسم و تجاوزگرى، می‌تواند از حمایت عظیم دو جناح یادشده در کنگره برخوردار شود. در جهت انجام این اقدام، دو جناح را می‌توان حول تغییر بنیادى براى ایران متحد کرد. 

دعوت از رئیس‌جمهور برگزیده شوراى ملى مقاومت ایران براى حضور در کنگره امریکا و کاخ سفید، تیزترین شکل بیان این اقدام و وارد آوردن شوک و رعشه مرگ- البته جهت تست پتانسیل رفرم پذیرى، به رژیم است.